وحشی بافقی:صبرم نماند و نیست دگر تاب فرقتم خوش بر سر بهانه نشستهست طاقتم
❈۱❈
صبرم نماند و نیست دگر تاب فرقتم
خوش بر سر بهانه نشستهست طاقتم
من مرد حملهٔ سپه هجر نیستم
گیرم که استوار بود پای جرأتم
❈۲❈
زندان بی در است کدورتسرای هجر
من چون در این طلسم فتادم به حیرتم
جایز نداشتهست کسی هجر دائمی
من مفتی مسائل کیش محبتم
❈۳❈
وحشی منم مورخ زندانیان هجر
زیرا که دیر سالهٔ زندان حسرتم
کامنت ها