وحشی بافقی:چه کم میگردد از حشمت بلاگردان نازم کن نگاهی چند ناز آلوده در کار نیازم کن
❈۱❈
چه کم میگردد از حشمت بلاگردان نازم کن
نگاهی چند ناز آلوده در کار نیازم کن
درخت میوهای داری صلای میوهای میزن
ولی اندیشه از گستاخی دست درازم کن
❈۲❈
به دیوانش مرا کاری فتاد ای لطف پنهانی
یکی زان شیوههای پیش خدمت کار سازم کن
برون آور ز جیبت آن عنایتها که میدانی
کلیدی وز در زندا ن غم این قفل بازم کن
❈۳❈
به هیچم میتوان کردن تسلی گر دلت خواهد
نمیگویم که خاص از شیوههای دلنوازم کن
حجابست اینکه خالی میکند پهلوی ما از تو
به یک جانب فکن این شرم، و رفع احترازم کن
❈۴❈
ز من برخاست تکلیف از جنون عشق بت وحشی
ببر دیوانگی از طبع و تکلیف نمازم کن
کامنت ها