وحشی بافقی:وقت برقع ز رخ کشیدن نیست رخ بپوشان که تاب دیدن نیست
❈۱❈
وقت برقع ز رخ کشیدن نیست
رخ بپوشان که تاب دیدن نیست
بر من خسته بین و تند مران
که مرا قوت دویدن نیست
❈۲❈
با که گویم غمت که در مجلس
زهرهٔ گفتن وشنیدن نیست
من خود از حیرت تو خاموشم
حاجت منع و لب گزیدن نیست
❈۳❈
میرمد وحشی آن غزال از من
هرگزش میل آرمیدن نیست
کامنت ها