گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

وحشی بافقی:یکی میل است با هر ذره رقاص کشان هر ذره را تا مقصد خاص

❈۱❈
یکی میل است با هر ذره رقاص کشان هر ذره را تا مقصد خاص
رساند گلشنی را تا به گلشن دواند گلخنی را تا به گلخن
❈۲❈
اگر پویی ز اسفل تا به عالی نبینی ذره‌ای زین میل خالی
ز آتش تا به باد از آب تا خاک ز زیر ماه تا بالای افلاک
❈۳❈
همین میل است اگر دانی ، همین میل جنیبت در جنیبت ، خیل در خیل
سر این رشته‌های پیچ در پیچ همین میل است و باقی هیچ بر هیچ
❈۴❈
از این میل است هر جنبش که بینی به جسم آسمانی یا زمینی
همین میل است کهن را درآموخت که خود را برد و بر آهن ربا دوخت
❈۵❈
همین میل آمد و با کاه پیوست که محکم کار را بر کهرباست
به هر طبعی نهاده آرزویی تک و پو داده هر یک را به سویی
❈۶❈
برون آورده مجنون را مشوش به لیلی داده زنجیرش که می‌کش
ز شیرین کوهکن را داده شیون فکنده بیستون پیشش که می‌کن
❈۷❈
ز تاب شمع گشته آتش افروز زده پروانه را آتش که می‌سوز
ز گل بر بسته بلبل را پر و بال شکسته خار در جانش که می‌نال
❈۸❈
غرض کاین میل چون گردد قوی پی شود عشق و درآید در رگ و پی
وجود عشق کش عالم طفیل است ز استیلای قبض و بسط میل است
❈۹❈
نبینی هیچ جز میلی در آغاز ز اصل عشق اگر جویی نشان باز
اگر یک شعله در خود سد هزار است به اصلش بازگردی یک شرار است
❈۱۰❈
شراری باشد اول آتش انگیز کز استیلاست آخر آتش تیز
تف این شعله ما را در جگر باد از این آتش دل ما پر شرر باد
❈۱۱❈
ازین آتش دل آن را که داغیست اگر توفان شود او را فراغیست
کسی کش نیست این آتش فسرده‌ست سراپا گر همه جانست مرده‌ست
❈۱۲❈
اگر سد آب حیوان خورده باشی چو عشقی در تو نبود مرده باشی
مدار زندگی بر چیست برعشق رخ پایندگی در کیست در عشق
❈۱۳❈
ز خود بگسل ولی زنهار زنهار به عشق آویز و عشق از دست مگذار
به عین عشق آنکو دیده‌ور شد همه عیب جهان پیشش هنر شد
❈۱۴❈
هنر سنجی کند سنجیدهٔ عشق نبیند عیب هرگز دیدهٔ عشق

فایل صوتی فرهاد و شیرین بخش ۱۰ - گفتار در چگونگی عشق

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

مجتبی بوستانی
2012-08-01T11:28:56
در بیت:اگر *سد* آب حیوان خورده باشیچو عشقی در تو نبود مرده باشیواژه سد به اشتباه بجای واژه صد _ که به معنای کثرت است_ بکار رفته است.
منوچهر ولائی
2013-10-29T21:56:46
در مصرع اوّل بیت هشتم، ظاهراً "کاهن" باید بجای "کهن" باشد
روح اله
2020-11-15T08:19:34
همین میل است کهن را درآموختکه خود را برد و بر آهن ربا دوختدر مصرع اول کلمه« کهن»، باید «که آهن» خونده بشه. یعنی همین میله که در وجود آهن هست و باعث شده به آهن ربا جذب بشه.
علی محتشم
2017-08-07T02:19:33
یادم می آید سالها پیش در جمعی یکی از دوستان با استناد به این شعر ادعا میکرد که جناب بافقی، از اسرار انرژی اتمها و هسته ی متشکله ی آنها آگاهی داشته و یکی میل است با هر ذره رقاص را اشاره به میل حرکت پروتن و نوترون به دور هسته ی اتم، تعبیر میکرد، از اشعار شعرای پارسی گو مصادره به مطلوب های اینچنینی زیاد صورت پذیرفته اما مسلما اینها همه از کج اندیشی و کوتاه بینی ماست؛ ما گمان میکنیم که دانستن اسرار اتم خیلی مقام شامخی به وحشی بافقی میدهد و ما هم در کلاسها و جمع های ادبی کمی از این شمخ را بخاطر کشف این منظر جدید از بافقی، به خودمان متوجه خواهیم ساخت.ای دریغ که تمامیت این شعر صدها و هزاران برابر بالاتر از این خرده فهم های ماست، میلی که وحشی از آن سخن میگوید یک راز بسیار بزرگتر از اسرار اتم هاست، این میل میل به حرکت از کثرت به وحدت است ، همان میلی که این روزها با سر و صدای زیاد از بطن وجودمان بیرون کشیده شده، میلی که تمام ذره های حیات در پهنه ی کائنات خدای را به حرکت به سمت مقصد خاص خویش می کشاند.مقصد الهی او، پرواز در آسمان آگاهی حضور، اینکه بدانیم"من هستم" متقدم است بر " من چه هستم " من چه هستم معمولا به چیزهایی که داریم ختم خواهد شد و آنقدر اسفل است که راه زیادی تا به عالی در پیش دارد...اما "من هستم" در نهایت به حضور ختم میشود، میل درونی تمام طبقات آگاهی میل به حضور است، و بازی این چرخ گردون تنها برای حرکت در طبقات آگاهیست، اینکه حرکت کنیم و هر لحظه خود را در به خویشتن خویش نزدیکتر سازیم، این میل در سنگ ایستایی می آفریند چرا که حرکت او در پهنه ی آگاهی ، ایستایی و دوام است، او هوشمندانه در جای خود ایستاده وگرنه متلاشی خواهد شد برای بازی در آگاهی اسفل تر، اما همین میل تکوینی در حیوان حرکت می آفریند، میل همان میل است حرکت این میل در پرده های آگاهی مختلف است که نمایش های متفاوتی به ظهور میرساند.اینکه شاعری بتواند تمام این معنا را با چینش محدود کلام، بر صورت عیان قلم و کاغذ به رشته ی تحریر درآورد و از آن بگوید کجا و دانستن از سر اتمها کجا، اتم کجای قصه ی دلنوردیهای جناب بافقی در آفاق و انفس جای دارد؟شاید تنها در یک سطر اول از دیباچه ای به بلندای آسمان عرفان.
نادر..
2017-04-06T15:20:47
مدار زندگی بر چیست؟ برعشق ...