وحشی بافقی:زبان دان رموز کیمیا کیست که گویم حل و عقد کیمیا چیست
❈۱❈
زبان دان رموز کیمیا کیست
که گویم حل و عقد کیمیا چیست
نه بحث ما در آن امر محال است
که در اثبات و نفیش قیل و قال است
❈۲❈
سخن در کیمیای جسم و جانست
که گر خود کیمیایی هست آنست
بیا زین کیمیا زر کن مست را
غنی گردان وجود مفلست را
❈۳❈
مراد از کیمیا تأثیر عشق است
که اکسیر وجود اکسیر عشق است
بر این اکسیر اگر خود را زند خاک
طلایی گردد از هر تیرگی پاک
❈۴❈
اگر زین کیمیا بویی برد سنگ
عیار سنگ را باشد ز زر ننگ
صفات عشق را اندازهای نیست
کجا کز عشق حرف تازهای نیست
❈۵❈
خواص عشق بسیار است، بسیار
جهان را عشق در کار است، در کار
ز جام عشق اگر مدخل خورد می
کند منسوخ جود حاتم طی
❈۶❈
نهیب عشق اگر باشد ز دنبال
زند زالی به سد چون رستم زال
گدا را سر فرو ناید به شاهی
اگر عشقش دهد صاحب کلاهی
❈۷❈
ز بحر عشق اگر بارد بخاری
شود هر شوره زاری مرغزاری
ز کوی عشق اگر آید نسیمی
شود هر گلخنی باغ نعیمی
❈۸❈
همه دشوارها آسان کند عشق
غم وشادی همه یکسان کند عشق
گرت سد قلزم آید در گذرگاه
به هر گامی نهنگی بر سر راه
❈۹❈
توجه کن به عشق و پیش نه گام
ببین اعجاز عشق قلزم آشام
ورت سد بند بر هر دست و پاییست
که هر بندی از آن دام بلاییست
❈۱۰❈
مدد از عشق جو و ز عشق یاری
ببین وارستگی و رستگاری
منادی میکند عشق از چپ و راست
که حد هر کمال اینجاست اینجاست
❈۱۱❈
کمال اینجاست، دیگر جا، چه پویی
زهی ناقص ز دیگر جا چه جویی
اگر اینجا زن آید مرد گردد
رسد بیدرد صاحب درد گردد
❈۱۲❈
به یاقوتی برآید سنگ را نام
بر او یک جرعهگر ریزی ازین جام
مگو نتوان دوباره زندگانی
که گر عشقت مدد بخشد توانی
کامنت ها