وحشی بافقی:یکی صیاد مرغی بسته پر داشت به بستان برد و بند از پاش برداشت
❈۱❈
یکی صیاد مرغی بسته پر داشت
به بستان برد و بند از پاش برداشت
زدندش طایران بوستانی
صلای رغبت هم آشیانی
❈۲❈
چو پرزد دید بال خویش بسته
عدوی خانه در پهلو نشسته
برآورد از شکاف سینهٔ خویش
صفیری پرخراش از سینهٔ ریش
❈۳❈
که مرغی را چه ذوق از سرو شمشاد
که پروازش بود در دست صیاد
قفس باشد ارم بر نغمه سازی
که بیند در کمین تاراج بازی
❈۴❈
شما کزادگان شاخسارید
نشاط سرو و گل فرصت شمارید
که صیاد مرا با من شماریست
مرا هم در شکنج دام کاریست
کامنت ها