وحشی بافقی:دبیر مکتب نادر بیانی چنین گوید ز پیر نکته دانی
❈۱❈
دبیر مکتب نادر بیانی
چنین گوید ز پیر نکته دانی
که مکتبخانهای گردید تعیین
چه مکتب، خانهای پر لعبت چین
❈۲❈
گلستانی ز باد فتنه رسته
در او از هر طرف سروی نشسته
در او خوش صورتان پرنیان پوش
چو صورتخانهٔ چین دوش بر دوش
❈۳❈
یکی درس جفا آغاز کرده
کتاب فتنهجویی باز کرده
یکی را غمزه از مژگان قلمزن
به خون بیدلان میشد رقمزن
❈۴❈
یکی مصحف ز هم بگشوده چون گل
یکی در نغمه سازی گشته بلبل
در آن مکتب که عشرتخانهای بود
در او حرف بهشت افسانهای بود
❈۵❈
به فرمان نظر منظور و ناظر
پی تعلیم گردیدند حاضر
معلم دیده خود جایشان ساخت
سر از اکرام خاک پایشان ساخت
❈۶❈
به سوی خویش از تعظیمشان خواند
به دامن تختهٔ تعلیمشان ماند
معلم بر رخ منظور حیران
ز طفلان شور حسنش در دبستان
❈۷❈
خوشا آن دلبر غارتگر هوش
کزو خرد و بزرگ افتند مدهوش
می حیرت دهد نظارهٔ او
ز دل طاقت برد رخسارهٔ او
❈۸❈
به سد دل غمزهاش تیری فروشد
لبش جانها به تکبیری فروشد
دمی ناظر از و غافل نمیشد
به سوی دیگری مایل نمیشد
❈۹❈
نظر از لوح خود سوی دگر داشت
الف میگفت و بر قدش نظر داشت
برآن صورت گشادی چشم پرنم
نمیزد چشم همچون صاد بر هم
❈۱۰❈
چو میل آن رخ گلفام میکرد
دو چشم دیگر از وی وام میکرد
ز تیغ حسن او گاه نظاره
دلی بودش بسان غنچه پاره
❈۱۱❈
چو آن میم دهان گشتی سخن ساز
چو میم از حیرتش ماندی دهان باز
چو بر حیرانی ناظر نظر کرد
به دل شهزاده را چیزی اثر کرد
❈۱۲❈
به خود میگفت کاین حیرانیش چیست
به سویم دیدن پنهانیش چیست
چرا چون میکنم نظارهٔ او
شود تغییر در رخسارهٔ او
❈۱۳❈
تغافل گر زنم بیتاب گردد
بر او گر تیز بینم آب گردد
به دل پیوسته بود این خار خارش
که چون آرد سری بیرون ز کارش
❈۱۴❈
به راه عشق از آن خوشتر دمی نیست
به آن عشرت فزایی عالمی نیست
که بیند یار زیر بار شوقت
شکی پیدا کند در کار شوقت
❈۱۵❈
ترا ساقی کند چشم فسون ساز
که در مستی گشایش پرده از راز
لبش با دیگری در بذلهگویی
نهانی غمزهاش در رازجویی
❈۱۶❈
تبسم را به دلجویی نشاند
نظر سویت به جاسوسی دواند
وگر در پرده پنهان سازی آن راز
کند از ناز قانون دگر ساز
❈۱۷❈
بفرماید به ترک چشم خونریز
که نوک خنجر مژگان کند تیز
دهد هندوی زلفش عرض زنجیر
کشد ابروی خوبش بر کمان تیر
❈۱۸❈
به جانت درزند از ناز پنجه
کشد زلفش دلت را در شکنجه
اگر اظهار آن معنی نمودی
به روی خود در سد غم گشودی
❈۱۹❈
و گر کردی نهان راز جمالش
بسا شادی که دیدی از وصالش
کامنت ها