سلطان ولد:غم دنیا مخور زیان دارد غم دین خور که سود آن دارد
❈۱❈
غم دنیا مخور زیان دارد
غم دین خور که سود آن دارد
جان بکاهد ز غصه دنیا
دل ببالد ز انده عقبی
❈۲❈
بهر حق رنج هست گنج عظیم
بهر دنیا بود چو زهر الیم
غم و شادی این جهان عبث است
ظاهرش مشک و باطنش خبث است
❈۳❈
پوست بر آدمی بود تزیین
زیر آن خون و بلغم و سرگین
چون عجوزه است صورت دنیا
مینماید زرنگ و بو زیبا
❈۴❈
پر فریب است و مکر آن غدار
تا نیفتی بدام او هشدار
قلب او را مکن چو نقد قبول
درمش کمتر است از یک بول
❈۵❈
هین ببازار او مشو مفتون
تا نیفتی چو ابلهان مغبون
هر که با او کند خرید و فروخت
جهت خود زیانها اندوخ
❈۶❈
خلق بسیار از او بدرد وحنین
مفلس و بیمراد شسته حزین
جز ولی و نبی کسی نرهید
غیر ایشان زدام او نجهید
❈۷❈
زو شده انس و جن بدام جحیم
گشته محروم از عطای نعیم
همه از ذوق دانه اش در فخ
مانده و گشته هیزم دوزخ
❈۸❈
روز محشر کنند از او افغان
از کبیر و صغیر و پیر و جوان
خنک آن جان کزو بود بحذر
نکند سوی او بمیل نظر
❈۹❈
ور نظر افتدش بر او ناگاه
جاه دنیا نماید او را چاه
قند دنیا برش بود چون سم
شادی و عشرتش سراسر غم
❈۱۰❈
همچو افعی نمایدش دنیا
زو گریزد رود سوی عقبی
از چنین اژدها نیافت پناه
غیر آن کو گریخت در اللّه
❈۱۱❈
ذکر و صوم و صلوة دافع اوست
خنک او را که طاعت حق خوست
دین همیگردد از نماز افزون
هرکه دین را فروخت شد مغبون
❈۱۲❈
اینجهان را چو نقش دان و چو پوست
دشمن است ارچه مینماید دوست
وعده هایش دروغ و بیمغز است
مغز بر نغزهاش چون چغز است
❈۱۳❈
دعوتت میکند بسوی نعیم
تا بدین حیله ات برد بجحیم
نفس بد سوی اوست رهبر تو
در پیش چون روی برد سر تو
❈۱۴❈
عقل ضد وی است در خواهش
زین فزایش بود وزان کاهش
داروی تلخ اگر دهد خردت
خوش بخور تا ز رنج و اخردت
❈۱۵❈
گرچه تلخ است طفل را مکتب
بهر بازی رمد ز علم و ادب
اندر آخر نمایدش معکوس
ماند اندر ندامت او منکوس
❈۱۶❈
سبب لعب کودک بدرای
خوار و مردود گشت دردوسرای
وانکه بازی و هزل را بگذاشت
رایت بخت چون شهان افراشت
❈۱۷❈
کامنت ها