سلطان ولد:اولیای میانه مشهوراند اولیای یگانه مستوراند
❈۱❈
اولیای میانه مشهوراند
اولیای یگانه مستوراند
غیرت حق شده است حارسشان
زان بماندند از نظر پنهان
❈۲❈
هیچ شیخی نبود کو ز خدا
می نجستی لقای ایشان را
در عوض حق هزار گونه عطا
داده و گفته لب از آن مگشا
❈۳❈
شاهدان مرا نبیند کس
ور ببیند فنا شود بنفس
شاهد بندگان که مخلوق است
چند روزی مجاز معشوق است
❈۴❈
از خلایق نهان کنند او را
تا همه کس نبیند آن رو را
چون بود در مجاز غیرتها
تو از این کن قیاس ای دانا
❈۵❈
که چگونه است غیرت یزدان
شاهد خویش چون کند پنهان
نی محمد که بود شاه رسل
قطب و هادی و رهنمای سبل
❈۶❈
گفت با عایشه که من بدعا
طلبیدم وصال خاص خدا
بعد بسیار ناله و زاری
حاجتم شد قبول از باری
❈۷❈
داد وعده که خاص من بر تو
خواهد آمد ز لطف بر در تو
لیک اگر اتفاق من اینجا
نبدم ضبط کن تو نقش ورا
❈۸❈
دعوتش کن درون خانه بصدق
مینگر خوش در آن یگانه بصدق
حلیه اش را نویس در دل خویش
تا کنی شرح نقش آن درویش
❈۹❈
آن زمان کو رسید پیغمبر
بود اندر نماز مسجد در
زد در مصطفی و گفت ک ه کو
آن طلبکار ما شه حق خو
❈۱۰❈
عایشه بر درآمد و بنیاز
کرد او را هزار نوع اعزاز
گفت ش ای شه دمی بخانه درآ
تا ببینیم بی حجاب ترا
❈۱۱❈
گفت نی کار دارم ای بانو
برسانی سلام ما با او
عایشه ضبط کرد حلیۀ او
از دهان و ز چشم و از ابرو
❈۱۲❈
چون ز مسجد رجوع کرد رسول
تا کند در وثاق خویش نزول
بوی آن مرد زد ز خانه بر او
گفت با عایشه که زود بگو
❈۱۳❈
با من از نقش و صورت آن خاص
تا دل و جان شود ز قید خلاص
عایشه چون بگفت حلیۀ او
اشگش از چشم شد روانه چو جو
❈۱۴❈
بعد از آن گشت از خوشی بیهوش
همچو دریا در آمد اندر جوش
زانچنان بیهشی چو باز آمد
قطره اش بحر پر ز راز آمد
❈۱۵❈
بر زبانش روانه گشت اسرار
مستمع غرق شد در آن انوار
کامنت ها