سلطان ولد:چند سالی نشست و باز ز عشق رفت با جمع خلق سوی دمشق
❈۱❈
چند سالی نشست و باز ز عشق
رفت با جمع خلق سوی دمشق
باز از نو فکند صد غوغا
جمله گفته زهی عجب سودا
❈۲❈
مدتی کرد شور های عجب
گفته خلقان که چیست این یارب
ما چنین عشق و شور نشنیدیم
نی چنین شوق در کسی دیدیم
❈۳❈
ماهها در دمشق ساکن شد
عاشقی کی ز عشق ساکن شد
روز و شب یکدمش قرار نبود
بی قدح خمر عشق می پیمود
❈۴❈
کامنت ها