سلطان ولد:چونکه بنشست بر مقام پدر داد با هر یکی دفینۀ زر
❈۱❈
چونکه بنشست بر مقام پدر
داد با هر یکی دفینۀ زر
کمترینی که بد بعقل حقیر
گشت فرزانه و علیم و خبیر
❈۲❈
بیعدد مرد و زن مرید شدند
همه اندر هنر فرید شدند
خلقا ساخت در طریق پدر
کرد در هر مقام یک سرور
❈۳❈
زانکه از دور اهالی هر شهر
همه بودند تشنۀ این ن هر
مانده بودند در وطن ناکام
همچو مرغان بسته اندر دام
❈۴❈
خویش و فرزند گشته مانعشان
این طرف آمدن نبود امکان
واجب آمد کز این طرف هر جا
برود یک خلیفه ای از ما
❈۵❈
تا نمانند تشنگان لقا
خشک و بی آب از چنین دریا
خل ف ا پر شدند اندر روم
تا نماند کسی ز ما محروم
❈۶❈
روم چی بل همه جهان پر شد
قطرۀ جمله زین عمان درشد
نور این خور گرفت عالم را
دید این هر که دارد آن دم را
❈۷❈
همه گشتند مقتدا بسزا
هر یکی شیخ و پیشوا بسزا
همه گشتند لعل از این خورشید
همه را از خدا رسید نوید
❈۸❈
ره بریدند جمله چون مردان
همه برخاستند از تن و جان
تا نبشیتم بهرشان شجره
باغشان داد بیعدد ثمره
❈۹❈
همه صادق شدند چون فاروق
صیت ایشان گذشت از عیوق
هر یکی را جدا مرید شدند
خلق بسیار مستفیذ شدند
❈۱۰❈
هر کشان دید دان که ما را دید
زانکه جمله یکیم در توحید
بتن ار چه نموده ایم جدا
جان جمله یکی است در دو سرا
❈۱۱❈
تو بجان درنگر گذر از تن
تا که گردد یکی ما روشن
بنشاندیم هر طرف نایب
تا نمانند از این عطا خایب
❈۱۲❈
زانکه نایب بود بجای منوب
هست همچون مناب نایب خوب
چون بود دور جوی آب صفا
تشنگان را بود چو جوی سقا
❈۱۳❈
باغ چون دور باشد و اشجار
حاصل آید مرادها ز ثمار
این چنین سنت از خداست روان
میفرستد رسول هر دوران
❈۱۴❈
زانکه هر کس ندارد آن قوت
که برد بی نبی ز حق رحمت
هر خسی را کجاست آن رتبت
که شود ز اهل منزل و رؤیت
❈۱۵❈
هر نبی گشت واسطه که زهو
پند و پیغام آورد این سو
تا نمانند بی نصیب از حق
همچو طفل از نبی برند سبق
❈۱۶❈
از نبی بشنوند امرش را
زانکه ساقی نبی است خمرش را
همه امر خدا بجای آرند
وانچه کرده است نهی بگذارند
❈۱۷❈
همه اندر رضای او کوشند
همه ازنار عشق او جوشند
تا ز کژهای نفس پاک شوند
سوی خلاق خوب و صاف روند
❈۱۸❈
در تو مضمر پلیدی و پاکی است
نیم خاکی و نیم افلاکی است
جهد کن تا ز زشت باز رهی
از بدی نقل کن بسوی بهی
❈۱۹❈
تا رهد خوبیت از آن زشتی
بردت بحر عشق بی کشتی
چون شوی خوب سوی خوب روی
جنس آنی باصل خود گروی
❈۲۰❈
حق جمیل و جمال را خواهد
گذر از قال حال را خواهد
ور نرفت از تو این زمان زشتی
خوبیت گم شود در آن زشتی
❈۲۱❈
دردرا کن دوا بپند حکیم
ورنه ناسور گشت و ماند مقیم
بعد از آنش دوا ندارد سود
این زمان کن وجود خود را جود
❈۲۲❈
خودیت هست کان زشتیها
زشت را کن برای خوب فدا
نبود خود تجارتی به از این
که بری تو ز زشت خوب گزین
❈۲۳❈
عوض قلب زر صاف بری
عوض زهر قن د و شهد خوری
عوض جسم جمله جان گردی
عوض یک قراضه کان گردی
❈۲۴❈
عمر ده روزه ات هزار شود
بلکه بیحد و بیشمار شود
رنجها یک یک از تو بگریزند
مرگها جمله از تو پرهیزند
❈۲۵❈
فارغ آئی ز کاسه و از دیگ
بر تو یکسان شوند گندم و ریگ
در جهانی روی که موتش نیست
وقت یابی در او که فوتش نیست
❈۲۶❈
چون که بیسر شوی سری یابی
چون مس از کیمیا زری یابی
عیش و طیشت ز حق بود باقی
نکنی بر حقوق حق عاقی
❈۲۷❈
زان نئی از حقوق حق شاکر
که پر از غفلتی تو ای ماکر
ورنه اینجا چو منعمت پیدا
گردد و بخشدت هزار عطا
❈۲۸❈
کی کنی تو حقوق آن نعمش
چونکه پیدا بود چو خور کرمش
کو را گر اوفتد بود معذور
دیده ور کی فتد چ و دارد نور
❈۲۹❈
خلق کورند از آن کنند خطا
کور لابد که گم کند ره را
زان بود توبه این طرف مقبول
که نکردند کشف سرزفضول
❈۳۰❈
هست ایمان بغیب مردم را
نیست گوهر بجیب مردم را
و عده ها را شنیده از قرآن
که رسد در جزای خیر ج نان
❈۳۱❈
هم شنیده که جاهلان لئیم
بروند از فعال بد بجحیم
چون نشد آن شنیده شان دیده
گنج طاعت بماند پوشیده
❈۳۲❈
همه اعمالشان بشک مقرون
کم کسی راست نور ذوق درون
کم کسی مخلص است در ایمان
طاعت هر کسی ندارد جان
❈۳۳❈
گر کنی طاعت و نماز اینجا
ور فزائی ز دل نیاز اینجا
رسدت عاقبت جزا پی آن
از خدای کریم حور و جنان
❈۳۴❈
ورنه در آخرت چو کشف شود
پرده از پیش چشمها برود
همه پوشیده ها عیان گردد
این جهان محو آن جهان گردد
❈۳۵❈
سرهای درون شود پیدا
نیک گردد عزیز و بد رسوا
روی نیکان شود سپید چو ماه
روی بدکارهمچو قیر سیاه
❈۳۶❈
یوم تبیض وجوه گفت خدا
یوم تسود وجوه بهر جزا
نی زمین ماند و نه چرخ و فلک
حق کند جلوه با سپاه ملک
❈۳۷❈
که نگردد در آن زمان محکوم
از هزاران یکی شود مرحوم
توبه ها آن زمان ندارد سود
ناله و گریه ها بود مردود
❈۳۸❈
زانکه وقت درودن و دخل است
تمرگیری نهالت ار نخل است
ور نهالت بود ز خار ای شوم
میوه ات زان شجر رسد زقوم
❈۳۹❈
طاعت وصوم و ذکر تخم تو گشت
دار دنیات بود موضع کشت
گر بکشتی تو بدروی اکنون
ورنه مفلس بمانی و مغبون
❈۴۰❈
مفلسان را بود مقام جحیم
مؤمنان را بود سرای نعیم
این ندارد کران ولد خلفا
کرد در روم هر کجا پیدا
❈۴۱❈
کامنت ها