سلطان ولد:گرچه بدوالدش قوی مشهور نبد او همچو شمس دین مستور
❈۱❈
گرچه بدوالدش قوی مشهور
نبد او همچو شمس دین مستور
همه او را ز جان مرید بدند
در زمان ولد مزید شدند
❈۲❈
اولیا را که والدش بگزید
نی ز تقلید بل ز غایت دید
بعد والد شد ازولد پیدا
که چسان داشتند کارو کیا
❈۳❈
شرحشان کرد از دل و از جان
بر ملا تا شنید پیر و جوان
یکدمی کرد شرح طاعتشان
یکدمی عزلت و قناعتشان
❈۴❈
یکدمی شرح قال جانیشان
یکدم از حالت نهانیشان
هر یکی را کرامتش چون بود
در نماز استقامتش چون بود
❈۵❈
هر یکی را چه شکل صحبت بود
هر یکی را ز حق چه رتبت بود
هر یکی را چگونه بود ارشاد
هر یکی را چه نوع بخشش وداد
❈۶❈
حاصل احوال جمله را یک یک
بنمود و رهید خلق از شک
همه از نومرید و بنده شدند
همه بودند مرده زنده شدند
❈۷❈
همه را گشت بیگمان معلوم
که نبود این سر آن زمان مفهوم
شده است از ولد کنون پیدا
حال ایشان بنزد پیرو فتی
❈۸❈
که ندارند در جمال نظیر
پیش ایشان کبیر گشته صغیر
قربشان بود از اولیا پنهان
زانکه نامد چو هر سه در دو جهان
❈۹❈
جملۀ اولیا حبیب بدند
خاصگی حق و قریب بدند
همه مظهر بدند یزدان را
همه جان داده خلق بیجان را
❈۱۰❈
همشان دستگیر خلق بدند
همه بی جسم روح محض بدند
شده اند این زمان چو حق پنهان
کس از ایشان نداده هیچ نشان
❈۱۱❈
کامنت ها