وطواط:جهان سرای غرورست، نی سرای سرور طمع مدار سرور اندرین سرای غرور
❈۱❈
جهان سرای غرورست، نی سرای سرور
طمع مدار سرور اندرین سرای غرور
بعاقبت بحسام هوان شود مجروح
دلی که او بحطام جهان شود مسرور
❈۲❈
فساد دین همه از جمع خواسته است و ترا
همیشه همت بر جمع خواسته مقصور
ز حال عقبی چون گمرهان مشو غافل
بمال دنیا چون ابلهان مشو مغرور
❈۳❈
بریده کن طمع باطل از طعام خبیث
گر اعتقاد تو حقست در شراب طهور
مده بدنیی عقبی ،که عاقلان ندهند
بدین سفینهٔ ظلمت چنان حدیقهٔ نور
❈۴❈
ترا دلیست بدام هوی شده مأخوذ
ترا سریست بجام هوس شده مخمور
نه هیچ رسم تو اندر سبیل حقی مرضی
نه هیچ سعی تو اندر طریق دین مشکور
❈۵❈
تو در معاصی و حور و قصور داری چشم
بدین طریق نیابد بدست حور و قصور
بخیر کوش،که الا بخیر نتواند یافت
نعیم روضهٔ خلد ونسیم طرهٔ حور
❈۶❈
بساز کار، که وقت رحیل شد نزدیک
مدار آنچه نه دورست از دل خود دور
زبارگاه الهی رسول این بست
که عارضین چو مشک تو گشت کافور
❈۷❈
گناهکار، اگرچه جوان، نه معذورست
پس از طلایع پیری کجا بود معذور؟
بقهر خلق مشو شادمان ،که خواهی گشت
ز دست مرگ،اگرچند قاهری،مقهور
❈۸❈
نگاه کن که شهنشاه شرق خانهٔ شرع
چگونه کرد باخلاق خوب خود معمور؟
ابوالمظفر، خورشید خسروان ،اتسز
که هست رایت ایمان بتیغ او منصور
❈۹❈
خدایگانی ، کز جاه اوست در اسلام
همه نظام عقود و همه قوام امور
ز فیض مکرمت او نماند کس درویش
ز لطف عاطفت او نماند کس رنجور
❈۱۰❈
رفیع همت او فرق ملک را افسر
شریف خاطر او گنج فضل را گنجور
نهان چرخ همه پیش علم او مکشوف
گناه خلق همه نزد او مغفور
❈۱۱❈
بروز معرکه پیکان تیر او کرده
تن مخالف دین همچو خانه زنبور
گسسته در صف پیکار دست قدرت او
سر عدو زکنف همچو خوشه انگور
❈۱۲❈
نه هیچ کار جهان در پناه او مشکل
نه هیچ راز فلک از ضمیر او مستور
هوای مجلس او را نسیم ساحت خلد
غریو موکب او را نهیب نفحهٔ صور
❈۱۳❈
نموده چهره ظفر از غبار شبدیزش
چنان که روشنی صبح در شب دیجور
کمینه عامل او همچو کسری و دارا
کهینه حاجب او همچو قیصر و فغفور
❈۱۴❈
زهی بعدل تو آسایش صغار و کبار
زهی بعهد تو آرامش سنین و شهور
ترا بنشر ایادی صنایع معروف
ترا بقهر اعادی وقایع مشهور
❈۱۵❈
بعلم و عدل تو رونق گرفته دولت و دین
بنوح و موسی حرمت گرفت جودی و طور
مخالفان ترا و موافقان ترا
زکین تو همه ماتم،زمهر تو همه سور
❈۱۶❈
بپیش حلم تو بس بادسار بوده جبال
بپیش علم تو بس خاکسار گشته بحور
برزمگاه تو از شخص بدسگالانت
شگرف مایده ای ساخته وحوش و طیور
❈۱۷❈
خدایگانا ،سی ساله مدح خوان توام
ز مدحت تو شدم در همه جهان مذکور
بکامرانی دارم ز جاه تو توقیع
بشادمانی دارم ز جود تو منشور
❈۱۸❈
گر آسیای بلا بر سرم بگردانند
ز بندگیت نگردم بغیبت و بحضور
منم که با صدمات بلا مرا دادند
تنی عظیم حمول و دلی عظیم صبور
❈۱۹❈
نفور باد زمن راحت حیوة،اگر
شوم ز طاعت تو تا بوقت مرگ نفور
همیشه تا که سلامت بود ز صدق و سداد
همیشه تا که ملامت بود ز فسق و فجور
❈۲۰❈
سرای عالی تو بادقبلهٔ اقبال
جناب فرخ تو کعبهٔ جمهور
ترا زمانه غلام و ترا جهان چاکر
ترا ستاره مطیع وترا فلک مأمور
❈۲۱❈
بعید فطر صلوة و زکوة تو مقبول
بماه روزه صیام و قیام تو مبرور
کامنت ها