وطواط:هست ایام شمس دین نوروز هست بر کامها دلش فیروز
❈۱❈
هست ایام شمس دین نوروز
هست بر کامها دلش فیروز
روز حاسد ز کین او چون شب
شب ناصح ز مهر او چون روز
❈۲❈
چرخ بیدادگر ز هیبت او
کرده جامه کبود و قامت کوز
سروری با طبیعتش مقرون
مهتری در جبلتش مر کوز
❈۳❈
پشت و روی مخالفان گشته
چفته و زرد چون کمان و چو توز
ای بقدر آسمان مهر آرای
وی برای آفتاب مهر افروز
❈۴❈
از نسیم شمایل تو شده
همچو فصل بهار عهد تموز
نیست با علم تو بعالم در
راز مستور و نکتهٔ مرموز
❈۵❈
یافتی هر چه خواستی از بخت
صبر کن ، کین نمونه ایست هنوز
سرورا، در مصاف باره بتاز
از بداندیش ملک کینه بتوز
❈۶❈
سینهٔ دشمنان بنیزه بدر
دیدهٔ حاسدان بتیر بدوز
گاه کار ولی چو عدو بساز
گاه جان عدو چو عدو بسوز
❈۷❈
تا بسعی بهار هر سالی
نو عروسی شود جهان عجوز
باد بختت همیشه راه نمای
باد چرخت همیشه نیک آموز
❈۸❈
زیر سنگ صواعق گیتی
کوفته فرق دشمن تو چو گروز
کامنت ها