وطواط:ای شاه، جهانی شدهای تو ز بدایع در ذات تو موصوف شد اوصاف طبایع
❈۱❈
ای شاه، جهانی شدهای تو ز بدایع
در ذات تو موصوف شد اوصاف طبایع
حلم تو چو اول شد و لطف تو چو ثانی
عزم تو چو ثالث شد و عنف تو چو رابع
❈۲❈
وین هفت ستاره، که در این هفت سپهرند
هستند بحکم تو همه غارب و طالع
مر امر ترا دایرهٔ مه شده منقاد
مر ذهن ترا نجم عطارد شده طایع
❈۳❈
ناهید گه لهو ترا گشته مسخر
خورشید گه جود ترا گشته متابع
مریخ، که هر لحظه خورد خون جهانی
با خنجر خونخوار تو شد خاشع و خاضع
❈۴❈
برده مدر سعد ترا اختر سادس
دیده شرف قدر ترا کوکب سابع
با رفعت تو پست بود گنبد ثامن
با همت تو خرد بود قبهٔ تاسع
❈۵❈
گر ملک جهان جمله بگیری و نگیری
والله نشود همت والای تو قانع
در رزم بمانند جهانی متجبر
در رزم همانند زمینی متواضع
❈۶❈
هستی تو زمانه و اگر نی ز چه معنیست
بر اهل زمان از تو مضرات و منافع؟
ور نیست درت کعبهٔ اقبال چرایند
سوی درت ابنای شرف ساجد و راکع؟
❈۷❈
از طلعت بایستهٔ راحت ناظر
وز نکتهٔ شایستهٔ تو لذت سامع
پیراسته از بر جزیل تو مقاصد
و آراسته از ذکر جمیل تو مجامع
❈۸❈
از قاعدهٔ دولت و از بیضهٔ اسلام
احداث جهان را شده شمشیر تو دافع
طبعت فضلا را صدف در معانی
گنج ضعفا را هدف تیر مطامع
❈۹❈
شاها، تویی آنکس که بر اصحاب شریعت
شد خدمت تو فرض پس از طاعت صانع
درگاه رفیع تو در ایام شداید
هم مشرب عطشان شد و هم مطعم جایع
❈۱۰❈
جای غزل و جای دعا مدح تو خوانند
می خواره بمی خانه و زاهد بصوامع
تشبیب از آن افگنم از شعر در آغاز
کابیات بود بیشرف مدح تو ضایع
❈۱۱❈
اول بثنای تو کنم نظم لطایف
و آخر بدعای توکنم ختم بدایع
کاشعار مرا، گرچه بود معجب و معجز
و ابیات مرا، گر چه بود رایق و رایع
❈۱۲❈
رونق ندهد جز بثنای تو مبادی
فرخ نشود جز بدعای تو مقاطع
تا هست صلاح همه عالم بسیاسات
تا هست نظام همه عالم بشرایع
❈۱۳❈
بادا همه اخبار معالی تو سایر
بادا همه آثار مساعی تو شایع
از غدر جهان را شده تهدید تو زاجر
جور فلک را شده انصاف تو مانع
❈۱۴❈
گه طبع ولی شاد کن از نعمت فاخر
گه نسل عدو قطع کن از خنجر قاطع
کامنت ها