وطواط:خوارزمشه ، که هست زمانه غلام او دور سپهر و سیر ستاره بکام او
❈۱❈
خوارزمشه ، که هست زمانه غلام او
دور سپهر و سیر ستاره بکام او
از صورت هلال فلک را بهر مهی
در گوش حلقه ایست ، مگر شد غلام او ؟
❈۲❈
بوده بقای فضل و هنر در بقای او
بسته نظام مجد و شرف در نظام او
دامی شده فضایل او در فضای ملک
وندر فتاده طایر دولت بدام او
❈۳❈
با سایلان بگنج بود اصطناع او
وز مجرمان بعفو بود انتقام او
صبحیست روز دولت او تا بروز حشر
کایزد نیافرید علامات شام او
❈۴❈
از بهر عون شرع مقام و رحیل او
وز بهر کسب مهر قعود و قیام او
چون برکشد بروز وغا خنجر از نیام
سازد ز فرقهای دلیران نیام او
❈۵❈
تا چرخ تازیانهٔ دولت بدو سپرد
شد سر کشنده ابلق ایام رام او
روزی که جام فتنه بود در کف جهان
و افلاک پر شراب فنا کرده جام او
❈۶❈
پرنده گشته طایر بی جان جان ربای
از آشیانه ای ، که کمانست نام او
تشنه حسام و خون دلیران شراب او
جایع سنان و شخص سواران طعام او
❈۷❈
خنجر بابتسام بجان بازی یلان
و ارواح در گریستن از ابتسام او
از بحر فتنه رفته غمامی سوی هوا
و آنگاه گشته مرگ روان از حسام او
❈۸❈
پیکان تیر و صفحهٔ تیغ و غریو کوس
باران و رعد و برق شده در غمام او
آیا کرا نجات بود از سنان او ؟
وانگه کرا خلاص بود از حسام او ؟
❈۹❈
اشخاص اهل شرک بطی زره درون
گردد زره نهاد ز نوک سهام او
چون شب دل مخالف او مظلم و سنانش
مریخ وار شعله زند در ظلام او
❈۱۰❈
تادر حرق بوتهٔ خورشید وقت شام
بر شبه زر پخته شود سیم خام او
در صدر ملک باد بدولت بقای او
تا روز حشر باد بشادی دوام او
❈۱۱❈
تازان سوی حصول نجیب ارادتش
وندر کف عنایت گردون زمام او
آمد مه زکوة و صیام از بهشت عدن
مقبول شرع باد زکاة و صیام او
❈۱۲❈
بادا مهم شرع کفایت شده همه
از حسن سعی و تقویت اهتمام او
کامنت ها