وطواط:ای جهان از سر زلف تو معطر گشته همه آفاق ز روی تو معنبر گشته
❈۱❈
ای جهان از سر زلف تو معطر گشته
همه آفاق ز روی تو معنبر گشته
خوب چون یوسف پیغمبری و بی تو مرا
دیده چون دیدهٔ یعقوب پیمبر گشته
❈۲❈
دهند و چشم تو چون پسته و بادام شده
زلف و بالای تو شمشاد و صنوبر گشته
چهرهٔ من ز فراق تو و دیده ز غمت
معدن زر شده و موضع گوهر گشته
❈۳❈
خوار چون مردم درویش چرا باشم ؟اگر
هستم از چهره و از دیده توانگر گشته
کوی تو قبله شد و از قبل دیدن تو
بسر کوی تو عشاق مجاور گشته
❈۴❈
عاشق ساغری و من ز پی خدمت تو
مصحف انداخته و بنده ساغر گشته
بوده من صاحب زهاد و کنون در عشقت
پیشوای همه اوباش قلندر گشته
❈۵❈
لب تو آب حیاتست و مرا در طلبش
حال تاریک تر از راه سکندر گشته
چشم من در غمت ، ای گوهر دریای جمال
گوهر افشان چو کف شاه مظفر گشته
❈۶❈
قطب دین ، اتسز غازی ، که برفعت قدرش
هست با کنگرهٔ چرخ برابر گشته
باطن روشنش از نور چو ظاهر بوده
مفخر فرخش از حسن چو منظر گشته
❈۷❈
افسری بر سر او بخت نهاده بشرف
و اختران فلکش گوهر افسر گشته
در هنر وقت مجابات چو صاحب بوده
در وغا روز ملاقات چو حیدر گشته
❈۸❈
در کف حادثهٔ گنبد اخضر اعداش
همه سرگشته تر از گنبد اخضر گشته
از غبار سپهش چشم فلک کور شده
وز صهیل فرسش گوش جهان کر گشته
❈۹❈
ای یک انصاف تو صد سایهٔ طوبی بوده
وی یک انگشت تو صد چشمهٔ کوثر گشته
خانه فضل و حیا و تن اقبال و کرم
بمساعی تو معمور و معمر گشته
❈۱۰❈
بیضهٔ دولت و اطراف جهان را بسزا
تیغ تو راعی و انصاف تو داور گشته
نام فرخنده و القاب بزرگت بجلال
فخر خاتم شده و زینت منبر گشته
❈۱۱❈
حیدری روز وغا وز سر تیغ تو خراب
قلعهٔ خصم تو چون قلعهٔ خیبر گشته
شکر اندر دهن حاسد تو زهر شده
زهر در کام نکوه خواه تو شکر گشته
❈۱۲❈
بانگ کوس تو شده نغمهٔ صور و ز فزع
عرصهٔ رزم تو چون عرصهٔ محشر گشته
آفتابی تو و از رایت فرخندهٔ تو
منهزم دشمن جان تو چو اختر گشته
❈۱۳❈
پر ز دود و تهی از نور دل و دیدهٔ خصم
چون دل لاله و چون دیدهٔ عبهر گشته
مملکت چون فلک و رای تو خورشید شده
مکرمت چون عرض و جاه تو جوهر گشته
❈۱۴❈
تو چون خورشید منور گه جولان و براق
زیر ران تو چو گردون منور گشته
تیغ بران تو تو مرگی ، که مجسم شده است
شخص میمون تو جانیست مصور گشته
❈۱۵❈
تا بود ساحت بستان ببهار و بخزان
چون کف سایل تو پر گهر و زر گشته
باد تا حشر اشارات و ارادات ترا
دهر مأمور شده ، چرخ مسخر گشته
❈۱۶❈
اندرست اسلام کرامات تو بی حد مانده
وندر ایام مقامات تو بی مر گشته
کامنت ها