وطواط:ای از همه خلق اختیار گشته دین را سبب افتخار گشته
❈۱❈
ای از همه خلق اختیار گشته
دین را سبب افتخار گشته
در کسب معالی دلیر بوده
بر اسب معانی سوار گشته
❈۲❈
گردون ، که زمین را در و قرارست
از هیبت تویی قرار گشته
رخسارهٔ عیش مخالفانت
از باد عنا پر غبار گشته
❈۳❈
تادیب موالیت پیشه بوده
تهذیب معالیت کار گشته
از بهر شرف هر دو دست دولت
در دامن تو استوار گشته
❈۴❈
بر اهل هدی آفرینش تو
محض کرم کردگار گشته
فعلت همه اصل سداد بوده
ذاتت همه عین وقار گشته
❈۵❈
دشمن ز شراب عداوت تو
سر گشتهٔ رنج خمار گشته
رایت فلک دولتست و او را
بر قطب اصابت مدار گشته
❈۶❈
در حرب تو چون حیدری و تیغت
در دست تو چون ذوالفقار گشته
رمح تو ز اعجاز دولت تو
در دیدهٔ حساد خار گشته
❈۷❈
با جود یمین تو کوه و دریا
از زر و گهر بی یسار گشته
اسرار نهان کوکب عشر
پیش دل تو آشکار گشته
❈۸❈
خورشید بر آتش نهیب تو
بسیار کم از یک شرار گشته
آن لفظ تو کزوی گهر بر شکست
در گوش هنر گوشوار گشته
❈۹❈
عفو تو چو سازنده نور بوده
خشم تو چو سوزنده نار گشته
امروز بعدل تو شده مؤدب
گردون که خلیع العذار گشته
❈۱۰❈
خوارزمشه عادل ، ای قبولت
دفع ستم روزگار گشته
وی شرح مقامات تو جهان را
صدر ورق اعتبار گشته
❈۱۱❈
بی دولت صدر تو بوده حاشا
یک مهنت من صد هزار گشته
بر من بد این بیشمار اختر
چون نعمت تو بیشمار گشته
❈۱۲❈
از نکبت گردون لاجوردی
روزم بسیاهی چو قار گشته
در واقعهٔ روزگار گیتی
دور از تو مرا کار زار گشته
❈۱۳❈
امروز دگر باره من بجاهت
بر کام دلم کامگار گشته
بر تخت امان مستقر گرفته
بر خیل طرب شهریار گشته
❈۱۴❈
چو سرو شده در ریاض جودت
آن پیکر چون نی نزار گشته
دیدار تو ، ای آفتاب شادی
غمهای مرا غمگسار گشته
❈۱۵❈
تا وقت بهاران بود زمین را
از سبزه شعار و دثار گشته
بادا ز اثرهای دستبردت
آثار هدی پایدار گشته
❈۱۶❈
ذات تو جهان را ، ز شهریاران
تا روز قضا یادگار گشته
از آب دو چشم وز آتش دل
چون باد عدو خاکسار گشته
❈۱۷❈
با صدر تو دولت شده مقارن
با بخت تو اقبال یار گشته
کامنت ها