وطواط:جمالالملک شمسالدین جهانیست که از هر نعمتی او را نشانیست
❈۱❈
جمالالملک شمسالدین جهانیست
که از هر نعمتی او را نشانیست
جهانی گفتم او راوین غلط بود
که هر مویی ز شخص او جهانیست
❈۲❈
کفش و زجود بحری وین چه بحریست
دلش در فضل کانی و آنچه کانیست
ضیای حشمت او آفتابیست
علو همت او آسمانیست
❈۳❈
دل بیدار او گنج هنر را
چه دانی تا چه مایه قهرمانیست
ز دولت است جاهش را دلیلیست
ز نصرة تیغ عزمش را فسانیست
❈۴❈
جز از بهر مهم عون نیست
اگر بر چرخ تیر یا کمانیست
جز از بهر هلاک خسم او نیست
اگر در دهر تیغی یا سنانیست
❈۵❈
ایا صدری، که هر نکته ز صدرت
بر ارباب دانش داستانیست
بپیش خاطر تو هست پیدا
هر آنچ اندر همه عالم نهانیست
❈۶❈
خسال تو ملک را مقتدایست
جلال تو فلک را دیدبانیست
نه چون گفت کرم را کار گاهست
نه چون کلکت خرد را ترجمانیست
❈۷❈
ثریا پای قدرت را رکابیست
مجره دست جاهت را عنانیست
ز حکمت نیست خالی در بد و نیک
اگر وقتی دو کوکب را قرانیست
❈۸❈
بعالم نیست، الا حضرت تو
اگر جایی افاضل را مکانیست
بصدرت رخ نهاده هر زمانی
ز اصحاب حوایج کار وانیست
❈۹❈
خداوندا، تویی کامل هنر را
ز سعی جاه تو نامی و نانیست
در تست آنکه ابنای خرد را
درو از نکبت گیتی امانیست
❈۱۰❈
ز بهر نقش و نظم مدحت تست
اگر ما را بنایی یا بیانیست
بزرگا، رأی پیر تو رهی را
نکو داند که : چون دانا جوانیست
❈۱۱❈
مرا وقت بیان اندر فصاحت
تو گویی زیر هر مویی زبانیست
بصورت آمدم جویای عزت
که شخصی از حوادث در هوانیست
❈۱۲❈
بحرص سود ، حاشا، هر زمانی
مرا از چرخ گوناگون زیانیست
یقینم شد، چو دیدم حضرت تو
که آخر رنج عالم را کرانیست
❈۱۳❈
مرا حالیست پژمرده و لیکن
دل از دانش چو تازه بوستانیست
کنم جانم را فدای خدمت تو
خود اندر دست من امروز جانیست
❈۱۴❈
نخواهی اینک اهل فضل گویند :
فلان در سایهٔ جاه فلانیست!
دو عاقل را بهم تا اتفاقیست
دو کوکب را بهم تا افترانیست
❈۱۵❈
مبادا جز بکام تو، هر آنجا
که در اطراف عالم کامرانیست
جهان جاتو تو آباد بادا
که صحن جاه تو خوشتر جهانیست
کامنت ها