وطواط:ای تو بر آزادگان عصر خداوند گیتی هرگز نزاد مثل تو فرزند
❈۱❈
ای تو بر آزادگان عصر خداوند
گیتی هرگز نزاد مثل تو فرزند
یک سخن مایه هزار سخن سنج
یک هنرت زیور هزار هنرمند
❈۲❈
هست فلک را بوفق رأی تو پیمان
هست جهان را به خاک پای تو سوگند
دست مواقف ز اصطناع تو پر در
پای مخالف ز انتقام تو در بند
❈۳❈
هر چه نهال سخاست کف تو بنشاند
هر چه درخت جفاست لطف تو برکند
نام نکو به ز مال و همت عالیت
نام نکو جمع کرد و مال پراکند
❈۴❈
دست تو حساد را ز پای درآورد
پای تو افلاک را ز دست در افکند
داده همه طالبان ملک جهان را
در صف هیجا زبان نیزهٔ تو پند
❈۵❈
خنجر تو از برای حرمت قرآن
فایده زند برد و حرمت پا زدند
تیغ تو چندان بکشت مبتدعان را
تا شکم خاک را ز کشته بیاگند
❈۶❈
رستم سکزی نکرده است بعمری
آنچه تو یک لحظه کرده ای بسمرقند
بر در خیبر ندیده اند ز حیدر
آنچه ز باس تو دیده شد بدر چند
❈۷❈
عمرو نکردهست آنچه شخص تو کرده است
با سپه طاغیان بدشن نهاوند
نعرهٔ تو چون بگوش خصم در آید
از تن خصمت فرو گشاید پیوند
❈۸❈
ای شه عادل ، چو بنده مدح سرایی
خوار چرا شد، بعهد چون تو خداوند ؟
جور کشیدم ز روزگار فراوان
دهر تنم را اسیر حادثه مپسند
❈۹❈
چرخ اگر چند زشت کرد بجابم
آخر، ای حضور در، جور تو تا چند؟
تا که نباشد شراب را هنر آب
چون برضای تو بوده، هستم خرسند
❈۱۰❈
باد در اندوه و رنج خصم تو گریان
تو بطرب در نشاط و ناز همی خند
کامنت ها