وطواط:شاها ، فلک عدوی ترا در عنا فگند وز صحن بوستان مرادش جدا فگند
❈۱❈
شاها ، فلک عدوی ترا در عنا فگند
وز صحن بوستان مرادش جدا فگند
افلاک دوستان ترا در طرب نشاند
و ایام دشمنان ترا در عنا فگند
❈۲❈
گیتی ز صدق تو قلبم مخرقه شکست
گردون ز جاه تو علم کبریا فگند
تو کبرایی محضی و از دفتر جلال
اخلاق تو علامت کبرو ریا فگند
❈۳❈
مصباح علم ها ز دل تو قدر فروخت
مفتاح رزق ها بکف تو قضا فگند
روشن از چشم بزرگی مگر درو
گردون ز گرد موکب تو توتیا فگند؟
❈۴❈
از چرخ مجد کوکب جاه رفیع تو
بر روشنان قبهٔ خضرا ضیا فگند
بر شخص ها عطای تو خط غنا کشید
در طبع ها لقای تو تخم هوا فگند
❈۵❈
از ظالمان چه بیم ؟چو عدلت نمود روی
و سحرها چه باک؟که موسی عصا فگند
آنکس که پیش رمح تو آید بمعرکه
خود را بقصد در دهن اژدها فگند
❈۶❈
کفار را حسام تو هنگام کارزار
از عرصهٔ بقا بمضیق فنا فگند
حفظت امان نداد جز آن را ، که خویشتن
در بیضهٔ متابعت مصطفا فگند
❈۷❈
اقبال تو فگند عدو را ز خانمان
ادبار داند اکنون کو را کجا فگند؟
هستند دشمن تو و محنت بهم سزا
آری ، فلک سزا بجوار سزا فگند
❈۸❈
گر نیست مستحق عقوبت عدوی تو
خود را بپیش آتش خشمت چرا فگند
شاها ، خدایگانا ، دست نوال تو
در شاهراه وعده بساط وفا فگند
❈۹❈
در خشک سال حادثه بودم ، کنون مرا
انعام تو بمنزل آب و گیا فگند
مس بود گفتهٔ من و زر شد بمدح تو
گویی برو سعادت تو کیمیا فگند
❈۱۰❈
شاها ، رسید عید همایون ز خلد عدن
وندر سرای ملک تو فرش بقا فگند
عیدت خجسته باد ، که خصم ترا وعید
برد از میان نعمت و اندر بلا فگند
کامنت ها