وطواط:ای زگفتار تو پرداخته آیات هنر وی زکردار تو افروخته رایات ظفر
❈۱❈
ای زگفتار تو پرداخته آیات هنر
وی زکردار تو افروخته رایات ظفر
گشته ایام ز اخبار تو با فخر و شرف
گشته اسلام ز آثار تو با قدر و خطر
❈۲❈
قدر تو هست چو جوزا بعلو و جلال
صدرتو هست چو دریا بسخا و بهتر
از تو اسلام پر از یمن و ظفر شد جمله
وز تو ایام پر از حسن و بها شد یکسر
❈۳❈
کمترین طایع فرمانت زمان گشت و زمین
کهترین تابع پیمانت قضا گشت و قدر
مانده در حیرت فرزانگیت هر سرور
مانده در غیرت مردانگیت هر صفدر
❈۴❈
شده پیراسته از خامهٔ تو هر دولت
شده آراسته از نامهٔ تو هر کشور
ای صفای سیرت جسم کرم را چو روان
وی ضیای هنرت چشم خرد را چو بصر
❈۵❈
در معانی همه اقوال سدید تو مثل
در معالی همه اخلاق حمید تو سمر
از اطایب شده گویندهٔ مدحت دلشاد
وز مصایب شده جویندهٔ قدحت غم خور
❈۶❈
هست انعام تو در برج مروت اختر
هست اکرام تو در درج فتوت گوهر
گشتهٔ اوصاف تو سرمایهٔ اشراف جهان
گشتهٔ الطاف تو پیرایهٔ اصناف بشر
❈۷❈
اصطناع کرمت مانع هر شدت و رنج
ارتفاع هممت دافع هر ظلمت و شر
عاقلان را ز بیان تو همه حکمت و علم
سایلان را ز بیان تو همه نعمت و زر
❈۸❈
تا جهانست در و باد ترا لذت و عیش
تا زمانست در و باد ترا حشمت و فر
کامنت ها