وطواط:ای صابر ، ای سپهر سخن ، ای جهان فضل ای کعبهٔ افاضل ایام کوی تو
❈۱❈
ای صابر ، ای سپهر سخن ، ای جهان فضل
ای کعبهٔ افاضل ایام کوی تو
ای برده نور چشم معانی ز لفظ تو
وی خورده آب باغ معالی ز جوی تو
❈۲❈
تا گوی نظم و نثر بمیدان فگنده ای
چوگان هیچ کس نربودست گوی تو
هفت اختر و دوازده برج و چهار طبع
در جاه کمترند ز یک تار موی تو
❈۳❈
مهر تو جویم از دل و جان و مباد شاد
آن کس ، که نیست از دل و جان مهر جوی تو
جانم ز هجر روی تو در اندهست و بس
ای صد هزار شادی و راحت بروی تو
❈۴❈
تو یوسفی بعزت و یعقوب وار هست
ما را همه سکون و تسلی ببوی تو
تشریف تو رسید و بهر حالتی مرا
تشریف داده ای ز خود ، اینست خوی تو
❈۵❈
من مدح گوی تو شدم و زین مرا چه فخر؟
کامروز عالمیست همه مدح گوی تو
این خدمتیست مختصر ایرا به پیش ازین
شد خدمتی نبشته به اِطناب سوی تو
کامنت ها