وطواط:جانا،دلم به عشق گرفتار میکنی جان مرا نشانهٔ تیمار میکنی
❈۱❈
جانا،دلم به عشق گرفتار میکنی
جان مرا نشانهٔ تیمار میکنی
بس اندکست میل تو سوی وفا و لیک
اندر جفا تکلیف بسیار میکنی
❈۲❈
با من همیشه چرخ ستمگار بد کند
تو اقتدا به چرخ ستمگار میکنی
داری دهان چو نقطهٔ پرگار و در غمت
بر من جهان چو نقطهٔ پرگار میکنی
❈۳❈
با من ره جفا سپری و بدین سبب
در چشمها چو خاک رهم خوار میکنی
دفع جراحتست زره ها و تو مرا
مجروح دل به زلف زرهوار میکنی
❈۴❈
لشکرکشان به لشکر جرار کی کنند؟
آنها که تو به طرّهٔ طرار میکنی
عشقست با رخ تو به خروارها مرا
با این همه که ظلم به خروار میکنی
❈۵❈
بر کافران نکرد کسی آن ستم، که تو
بر مادحان شاه جهاندار میکنی
خوارزمشاه، آن که سزد به وقت حرب
تشبیه او به حیدر کرار میکنی
❈۶❈
آن کس که در حمایت خوارزمشاه نیست
از جور حادثات جهان در پناه نیست
یار از وفا برید، ندانم چه اوفتاد؟
راه جفا گزید ، ندانم چه اوفتاد ؟
❈۷❈
در ما نگاه میکند، آنکه روز و شب
جز روی ما ندید، ندانم چه اوفتاد؟
جز من نبود مأمن او در همه جهان
ناگه ز من رسید، ندانم چه اوفتاد؟
❈۸❈
آرام او نبودی جز با من و کنون
بیمن خوش آرمید، ندانم چه اوفتاد ؟
روی چو گل نهفت و زین روی خار غم
در جان من خلید، ندانم چه اوفتاد ؟
❈۹❈
سر برد از خط من و آخر خط جفا
بر نام من کشید ، ندانم چه اوفتاد ؟
نوشین لبش امید همی داشت جان من
زهر غمش چشید ، ندانم چه اوفتاد ؟
❈۱۰❈
بالای همچو تیر من از بار جور او
همچون کمان خمید، ندانم چه اوفتاد ؟
بخریدمش به جان و کنون از جفای او
کارم به جان رسید، ندانم چه اوفتاد ؟
❈۱۱❈
اسرار ما ، که بود نهان از همه جهان
شاه جهان شنید ، ندانم چه اوفتاد ؟
شاهی ، که خصم ملک ز مردیش عاجزست
خورشید خسروان جهان شاه اتسزست
❈۱۲❈
خوارزمشاه رایت ایمان بلند کرد
جان مخالفان هدی مستمند کرد
شخص حسود موضع حد حسام ساخت
فرق ملوک موقع سم سمند کرد
❈۱۳❈
عنوان نادرات تواریخ عالمست
آن واقعات کو به سمرقند و چند کرد
بسیار حصنهای حصین را به تیغ تیز
بگشاد و پایهای دلیران به بند کرد
❈۱۴❈
تنین آسمان نکند تا به روز حشر
آنها که شهریار به خم کمند کرد
من صد مصاف هایل او پیش دیدهام
او بی قیاس کرد ، ندانم که چند کرد ؟
❈۱۵❈
درنده گرگ را اثر عدل شاملش
در دشت راعی رمهٔ گوسفند کرد
مهرش چو آب شخص ولی را حیات داد
کینش چو زهر جان عدو را گزند کرد
❈۱۶❈
لفظی که گفت، دولت آن را عزیز داشت
کاری که کرد، گردون آن را پسند کرد
مثلش نبود جز به معالی وزین قبل
نام بلند یافت چو همت بلند کرد
❈۱۷❈
گسترده در بسیطهٔ آفاق نام اوست
گردون مطیع او و زمانه غلام اوست
آنان که تیغ نصرت او برکشیدهاند
سر بر فراز گنبد اخضر کشیدهاند
❈۱۸❈
بیسر بماندهاند به صحرای کارزار
آنان که از متابعتش سر کشیدهاند
زوار ازو عطیت بیحد گرفتهاند
کفار ازو بلیت بیمر کشیدهاند
❈۱۹❈
با رسم ملک او همه آفاق خط نسخ
در رسمهای ملک سکندر کشیدهاند
اعدای او ، انارهم الله ، به رزم او
از دست مرگ ضربت خنجر کشیدهاند
❈۲۰❈
احباب او ، اعانهم الله ، به بزم او
در خلد عدن شربت کوثر کشیدهاند
در بوستان دولت او مست نعمتند
آنان که جام طاعت او درکشیدهاند
❈۲۱❈
اعدا کشیدهاند ازو ،آنچه مشرکان
در خیبر از وقایع حیدر کشیدهاند
مردان کارزار ز بیم حسام او
در سر چو عورتان همه معجر کشیدهاند
❈۲۲❈
با عدل او شدست فراموش خلق را
رنجی که از سپهر ستمگر کشیدهاند
چرخ بلند بستهٔ پیمان او شده
اطراف شرق و غرب به فرمان او شده
❈۲۳❈
ای شاه شرق ، وقت جوانی عالمست
آفاق همچو عیش ولی تو خرمست
مر ابر را نثر ز لؤلوی فاخرست
مر خاک را بساط ز دیبای معلمست
❈۲۴❈
مرده جهان ز باد سحر زنده چد دگر
در باد معجر دم عیسی مریمست
گل با طراوتست چو رخسار دلبران
گلبن به سان قامت عشاق پر خمست
❈۲۵❈
مر ابر را ز برق وز باران چو عاشقان
هم سینه پر ز آتش و هم دیده پر نمست
روی زمین ز لاله و گل پر نگار و نقش
از سعی چرخ اخضر چون چرخ اعظمست
❈۲۶❈
این تیرهفام خاک درین فصل نوبهار
پر سبزه از عنایت این سبز طارمست
عالم چو جنتست و لیکن ز بیم تو
بر دشمنان دولت تو چون جهنمست
❈۲۷❈
کم کن ز کار رزم و بیفزای در نشاط
کاقبال تو فزون و بداندیش تو کمست
از من ترا بشارت بادا که : مر ترا
تا حشر ملک مشرق و مغرب مسلمست
❈۲۸❈
شاها ، ترا سعادت و اقبال یار باد
اندر خوشی خزان تو چون نوبهار باد
دولت هیشه یاور خوازمشاه باد
نصرت همیشه رهبر خوازمشاه باد
❈۲۹❈
چرخ فلک ، اگر چه تکبر سرشت اوست
چون بندگان مسخر خوازمشاه باد
گیتی به طبع بندهٔ خوارزمشاه گشت
گردون به طوع چاکر خوازمشاه باد
❈۳۰❈
آتش فتاده در همه اوطان مشرکان
از آبدار خنجر خوازمشاه باد
خوارزمشاه در خور تاج جلالتست
تاج جلال بر سر خوازمشاه باد
❈۳۱❈
هر جان بود نشاط تن و آرزوی دل
از سعی بخت در خور خوازمشاه باد
از هرچه هست رفعت خوارزمشاهیش
بیش از ستاره لشکر خوازمشاه باد
❈۳۲❈
نزد حکیم عقل همه کشف مشکلات
از خاطر منور خوازمشاه باد
هر پادشه که خیزد تا روز رستخیز
اندر جهان ز گوهر خوازمشاه باد
❈۳۳❈
پیوسته در مصالح دین و مراد ملک
عون خدای یاور خوازمشاه باد
کامنت ها