ظهیر فاریابی:چه پرتو است که اقبال در جهان افکند؟ چه غلغل است که دولت در آسمان افکند؟
❈۱❈
چه پرتو است که اقبال در جهان افکند؟
چه غلغل است که دولت در آسمان افکند؟
غبار موکب شاه است یا نسیم بهشت؟
که بوی امن و امان در مشام جان افکند؟
❈۲❈
همای رایت او سر به سدره در ناورد
عجب که سایه برین تیره آشیان افکند
چه منتی است که بر گردن زمین وزمان
طلوع رایت ورای خدا یگان افکند
❈۳❈
سپهر عصمت تایید شاه نصرة دین
که در جهان کف او نام بحر و کان افکند
جهانگشای ابو بکر بن محمد آنک
به تیغ رخنه در ارواح انس و جان افکند
❈۴❈
شکوه سایه شمشیر او زبدو وجود
زمانه را تب لرز اندر استخوان افکند
عدو اگر چه یقین می شناخت هستی خود
خیال تیغ شهش باز در گمان افکند
❈۵❈
ایا شهی که به یک فتح باب همت تو
جهانیان را در موج آسمان افکند
تویی که عدل تو در چار سوی کون وفساد
ندای عافیت و مژده امان افکند
❈۶❈
گشاده دید در امن و عافیت بر خود
کسی که چشم برین فرخ آسمان افکند
هرآنکس که ندانست قدر نعمت تو
بسان آدمش ابلیس از جنان افکند
❈۷❈
نخست موج که دریای دولت تو بزد
به جملگی خس و خاشاک بر کران افکند
مخالفان تو را هر یکی به نوع دگر
زمانه در فتن آخر الزمان افکند
❈۸❈
یکی بمرد ویکی را فلک به خنجر تو
گلو برید و یکی را زخان و مان افکند
عدوی ملک تو آن شب زعمر دست بشست
که طالعت نظر سعد بر جهان افکند
❈۹❈
چو خنجر تو همه ابررحمت است چرا
هزار صاعقه در راه دشمنان افکند
تویی که دولت تو آن فراخ حوصله است
که هر دو کون به یک لقمه در دهان افکند
❈۱۰❈
ملوک سر بنهادند زیر آن گوهر
که زیر پای تو اقبال رایگان افکند
گرت عزیمت روم است و گر هوای عراق
برو که فتح تو سایه بر این و آن افکند
❈۱۱❈
زمانه جای نزولت به اقسرا پرداخت
ستاره نزل قدومت به اصفهان افکند
همیشه تا که نپیچد کسی عنان فلک
چو اسب،جور و جفا را به زیر ران افکند
❈۱۲❈
به کام خویش بران مرکب نشاط و طرب
که بخت با تو عنان راست در عنان افکند
کامنت ها