ظهیر فاریابی:ای حکم تو چون قضای مبرم در زیر نگین گرفته عالم
❈۱❈
ای حکم تو چون قضای مبرم
در زیر نگین گرفته عالم
خورشید ملوک نصرة الدین
ای ذات تو نصرت مجسم
❈۲❈
تاریخ اساس پادشاهیت
بر فطرت آسمان مقدم
مشاطه فتح جز به نامت
از هم نگشاد زلف پرچم
❈۳❈
میدان تو بخت را معسکر
ایوان تو عدل را میخم
اقبال تو هم ز بدو فطرت
چون معجزه مسیح مریم
❈۴❈
هرجا که زده به عنف زخمی
لطف تو بر او نهاده مرهم
عفو و سخطت مجاج زنبور
آمیخته با لعاب ارقم
❈۵❈
تقدیر حروف کن فکان را
در حرف سنانت کرده مدغم
وز کشف عبارتت نمانده
بر لوح وجود هیچ مبهم
❈۶❈
جوشیده ز شوق مجلس تو
خون دل جام در کف جم
از رشک سنان دیوبندت
دیوانه شده روان رستم
❈۷❈
وز غیرت آستان عالیت
پوشیده فلک لباس ماتم
با گوهر پاکت از خجالت
در خاک نشسته آب زمزم
❈۸❈
هر جا که رسید موکب تو
از چرخ شنید خیر مقدم
بر درگه تو امید را فال
ناآمده جز اصبت فالزم
❈۹❈
ای گشته چهار فصل گیتی
از عدل تو چون بهار خرم
در عهد تو هیچ گوش نشنید
فریاد مگر ز زیر و از بم
❈۱۰❈
عدلت نگذاشت راستی را
جز در خم زلف نیکوان خم
در مدت یک دو مه کمابیش
صد دشمن بیش کرده ای کم
❈۱۱❈
در موسم فتح باب تیغت
از مرکز خاک بگذرد نم
بر روزن قبه جلالت
گردون طبقی بود مهندم
❈۱۲❈
یگچند ز دیو مردمی خصم
پنداشت که یافت اسم اعظم
خود کوری دیو را سلیمان
باز امد و باز یافت خاتم
❈۱۳❈
دشمن به تو کرده ملک تسلیم
وین کار تو را بود مسلم
تا پست نگردد از حوادث
بنیاد بقای نسل آدم
❈۱۴❈
همواره بنای دولتت باد
چون قاعده سپهر محکم
کامنت ها