گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

ظهیر فاریابی:یار میخواره من دی قدحی باده به دست با حریفان ز خرابات برون آمد مست

❈۱❈
یار میخواره من دی قدحی باده به دست با حریفان ز خرابات برون آمد مست
بر در صومعه بنشست و سلامی در داد سرِ خُم را بگشاد و در غم را بربست
❈۲❈
دل هر دیو دل از ما که بدید آن مه نو گشت آشفته و دیوانه و زنجیر گسست
زلف زنجیر وَشش کز سر ایمان برخاست رقم کفر به ما بر بنشاند و بنشست
❈۳❈
پشت بر صومعه کردیم و سوی بتکده روی خرقه را پاره بکردیم و همه توبه شکست
با حریفان قلندر به خرابات شدیم زهد بر هم زدهء کاسه به کف، کوزه به دست
❈۴❈
چون ظهیر از سر آن زلف گشادیم گره که کمینه گرهی دارد ازو پنجه شست

فایل صوتی غزلیات شمارهٔ ۲

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

شهیر
2020-01-09T00:51:31
سر خم را بگشاد و درِ اندوه ببست
سید محسن
2019-11-03T18:13:16
پشت بر صومعه کردیم....--- درست است
امید
2020-06-09T03:55:17
سر خم را بگشاد و در غم را بربست...
وحید
2018-05-20T09:47:34
تاریخ ما عزیزم دوباره سلام مصرع سرِ خُم را بگشاد و در غم را بستایراد وزنی داره لطفا اصلاحش کن سرِ خُم را بگشاد و در غم را "در" بستسپاس
امیرالملک
2023-04-23T20:59:24.1181776
به به ازین مصرع چه نظم و آرایشی: زهد بر هم زدهء کاسه به کف، کوزه به دست