ظهیر فاریابی:من که هرشب با خیالت دیده در خون میکشم حاش لله! بار عشق دیگران را چون میکشم؟
❈۱❈
من که هرشب با خیالت دیده در خون میکشم
حاش لله! بار عشق دیگران را چون میکشم؟
گر چو گردونم بگردانی به گرد این جهان
در سرآبم گر چو گردون ناله بر گردون میکشم
❈۲❈
ور درون جان من چیزی بود جز عشق تو
دست گیرم جان خود را زان میان بیرون میکشم
چون ظهیری از غم عشقت ندارم دست را
چون شفق پا تا گریبان، دامن اندر خون میکشم
کامنت ها