ظهیر فاریابی:ای فلک سر بدان درآورده که تو گویی که خاک پای من است
❈۱❈
ای فلک سر بدان درآورده
که تو گویی که خاک پای من است
زینت آسمان و زیور ماه
عکس جام جهان نمای من است
❈۲❈
سایبان سپهر نُه پوشش
آستان در سرای من است
حجتی کان زبان فتنه ببست
سر تیغ جهانگشای من است
❈۳❈
آفتابی که عقل ذرّه اوست
ذره ای ز آفتاب رای من است
دو جهان را به پشت پای زدی
که کمین فضله سخای من است
❈۴❈
پایت آزرده شد ز صدمت آن
خود همین ماجراگوی من است
درد در پایت اوفتاد به عذر
که گناه من و خطای من است
❈۵❈
چون به پایت رسید آسیبم
گر ببری سرم سزای من است
عقل سوگند بر جهان می داد
که اگر در سرت هوای من است
❈۶❈
به سر من که درد پاش بچین
که تو دانی که بوسه جای من است
جاودان زی که چرخ می گوید
که بقای تو با بقای من است
کامنت ها