ظهیر فاریابی:خدایگان کرام جهان رضی الدین تویی که همت تو هست با فلک همزاد
❈۱❈
خدایگان کرام جهان رضی الدین
تویی که همت تو هست با فلک همزاد
زمانه چون تو کریمی به عهد ندید
سپهر چون تو لطیفی به هیچ دور نزاد
❈۲❈
بخاست ساعقه آنجا که دشمنت بنشست
بمرد حادثه آن شب که دولت تو بزاد
نسیم لطف تو در باغ دامنی بفشاند
دمید نکهت عنبر ز طرّه شمشاد
❈۳❈
سموم قهر تو با کوه صدمتی بنمود
بمرد آتش موهوم در دل پولاد
چنار پیش تو لاف از گشاده دستی زد
کنون ندارد در دست زان سخن جز باد
❈۴❈
از آن لطایف نعمت که یاد فرمودی
اگر نهم به مثل شکر صد یکی بنیاد
چو سرو تا ابد اندر مقام آزادی
بخدمت تو پیاپی ببایدم استاد
❈۵❈
تو فرض کن که چو سوسن همه زبان گشتم
کجا ز عهده تقریر آن شوم آزاد
مرا از آن گره بسته یاد می آید
که چند کار فرو بسته مرا بگشاد
❈۶❈
توقفی که در آن باب می رود امسال
اگر ز توست مکن ور ز بی زریست مباد
چنین که من به تقاضای زر فرو شده ام
حدیث غلّه عجب گر بمانده ام بر یاد
کامنت ها