ظهیر فاریابی:عمادالدین تو آن تقدیر حکمی که با قدرت فلک را نیست مقدار
❈۱❈
عمادالدین تو آن تقدیر حکمی
که با قدرت فلک را نیست مقدار
کشیده خط تو در دفع فتنه
به گرد خطه اسلام دیوار
❈۲❈
فکنده هیبتت چون دور دایم
دوار اندر سر گردون دوار
عروس ملک را بربسته زیور
به دست درفشان و لفظ دُربار
❈۳❈
تویی آن گوهر عالی که پیشت
فلک مانند خاکستر بود خوار
گر از خاک است گوهر پس چرا شد
ز نسلت گوهری دیگر پدیدار؟
❈۴❈
چه می گویم تو دریایی و لابد
به در یا در بود گوهر سزاوار
مبادا کز تو ای دریای معنی
شود هر گز یتیم آن در شهوار
❈۵❈
اگر چه این سخن بر جای خویش است
حدیث ما فرحنا یاد می دار
کامنت ها