ظهیر فاریابی:دوش چون زلف شب به شانه زدند رقم کفر بر زمانه زدند
❈۱❈
دوش چون زلف شب به شانه زدند
رقم کفر بر زمانه زدند
ماه را در چهار بالش چرخ
نوبت ملک پنج گانه زدند
❈۲❈
هر خدنگی که از مسیر شهاب
راست کردند بر نشانه زدند
از پی جدی کرکسان فلک
پر برین سبز آشیانه زدند
❈۳❈
گوش ناهید را که از پروین
حلقه ای پر ز درو دانه زدند
فرق بهرام را که از اکلیل
تاج عالی خسروانه زدند
❈۴❈
آخر الامر پیش در گاهش
جملگی سر بر آستانه زدند
چرخ از آن لحظه باز آگاهست
که قزل ارسلان شهنشاهست
❈۵❈
صبح صادق چو در جهان بدمید
گل صد برگ آسمان بدمید
زنگی شب به جادوی گفتی
شعله آتش از دهان بدمید
❈۶❈
هر کجا پرتوی از ان برسید
لاله بشکفت و ارغوان بدمید
گفتی اندر مزاج آدم خاک
لطف ایزد نسیم جان بدمید
❈۷❈
یا مسیح از طریق معجز دم
به سوی شخص ناتوان بدمید
نفس جذب کهربای سحر
در زوایای کهکشان بدمید
❈۸❈
روح قدسی و اِن یَکاد بخواند
سوی ملک خدایگان بدمید
خسرو بحر و بر مظفر دین
که ظفر با رکاب اوست قرین
❈۹❈
ملک را تازه روز بازاری ست
که جهان را چنو جهان داری ست
پیش قدرش سپهر نه پوشش
همچو ویران چار دیواری ست
❈۱۰❈
باد با عزم او گران جایی ست
خاک با حلم او سبکساری ست
فتنه را در جهان گلی نشکفت
که نه از نوک رمح او خاری ست
❈۱۱❈
هر کجا تیر او رود گویی
اثر ناله دل افکاری ست
هر کجا خشم او رسد گویی
صفت حاصل ستمکاری ست
❈۱۲❈
تیغ هندی چو از نیام کشید
بره از گرگ انتقام کشید
ای فلک پیش تو کمر بسته
دولتت دست چرخ بر بسته
❈۱۳❈
نو عروسان خلد گیسوها
به سر نیزه تو بر بسته
گرد شبرنگ موکبت به نبرد
گذر موکب سحر بسته
❈۱۴❈
پیش یاجوج فتنه صولت تو
هر زمان رخنه دگر بسته
چرخ در موکبت پیاده دوی ست
قبه ماه بر سپر بسته
❈۱۵❈
نیک نامی عدلت از عالم
راه پیکان بد خبر بسته
وقت تسلیم ملک با تو قضا
گفته لفظی صریح وسر بسته
❈۱۶❈
که مه و مهر زیر دامن توست
نام وننگ جهان به گردن توست
رایت ار با فلک خطاب کند
سرمه در چشم آفتاب کند
❈۱۷❈
غضبت هرشبی به خون شفق
روی آفاق را خضاب کند
هر کجا خشک سال عافیت است
ابر تیغ تو فتح باب کند
❈۱۸❈
اثر قهرت آب دریا را
روز کین جرعه سراب کند
لطف لفظ تو در مکنون را
بار دیگر ز شرم آب کند
❈۱۹❈
پاسبان سپهر هفتم را
حزم بیدار تو به خواب کند
چرخ بد مست را به جام غرور
رای هشیار تو خراب کند
❈۲۰❈
تخت را چون تو به نشینی نیست
بر تو دیهیم را گزینی نیست
خسروا ملک و عمرت افزون باد
چهره دولت تو گلگون باد
❈۲۱❈
هر دلی کز محبت تو تهیست
از جفای زمانه پر خون باد
سعی جاسوس خاطرت پیوست
رهبر شب روان گردون باد
❈۲۲❈
عهد هارون درگهت دایم
حسد روزگار مامون باد
ید بیضای موسویت به جود
کیسه پرداز گنج قارون باد
❈۲۳❈
مرکز آفتاب دولت تو
از مدار زوال بیرون باد
خطبه و سکه ممالک را
نام والقاب تو همایون باد
کامنت ها