زرتشت:هات 3 1 اینک به هاونگاه، برسم نهاده با زور و خورش میزد، خواستار ستایش خرداد و امرداد و شیر خ...
هات 3
1
اینک به هاونگاه، برسم نهاده با زور و خورش میزد، خواستار ستایش خرداد و امرداد و شیر خوشی دهنده ام؛ خشنودی اهوره مزدا و امشا سپندان را؛ خشنودی سروش پارسای پاداش بخش پیروی گیتی افزای را.
2
خواستار ستایش «هوم» و «پراهوم» ام؛ خشنودی فروشی زرتشت سپیتمان اشون را.
خواستار ستایش هیزم و بخورم؛ خشنودی ترا ای آذر پسر اهوره مزدا.
3
خواستار ستایش «هوم» ام؛ خشنودی آبهای نیک و آبهای نیک مزدا آفریده را.
خواستار ستایش آب هوم ام. خواستار ستایش شیر روانم. خواستار ستایش گیاه «هذا نیپتا» به آیین اشه نهاده ام. خواستار ستایشم؛ خشنودی آبهای مزدا آفریده را.
4
خواستار ستایش این برسم و زور و کشتی برسم به آیین اشه گسترده ام؛ خشنودی امشا سپندان را.
خواستار ستایش سخن [دربارۀ] اندیشۀ نیک، گفتار نیک و کردار نیکم.
خواستار ستایش گاهانم. خواستار ستایش فرمان [ایزدی] نیک ورزیده ام . خواستار ستایش بهره ای از زندگی [دیگر سرای[ و اشونی [ و نماز] رد پسند ردانم، خشنودی ایزدان اشون مینوی وجهانی را و خشنودی روان خویش را.
5
خواستار ستایش ]ایزدان] گاهها، ردان اشونی ام.
خواستار ستایش هاونی اشون؛ رد اشونی ام.
خواستار ستایش ساونگهی و ویسیه ی اشون، ردان اشونی ام
خواستار ستایش مهر فراخ چراگاه، [آن] هزار گوش ده هزار چشم، [آن] ایزد نامبردار و رام بخشندۀ چراگاه خوبم.
6
خواستار ستایش رپیتوین اشون، رد اشونی ام.
خواستار ستایش فرادت فشو وزنتوم اشون؛ ردان آشونی ام.
خواستار ستایش اردیبهشت و آذر اهوره مزدایم.
7
خواستار ستایش ازیرین اشون؛ رد اشونی ام.
خواستار ستایش فرادت و ویر و دخیوم اشون، ردان اشونی ام.
خواستار ستایش رد بزرگور نپات اپام و آبهای مزدا آفریده ام.
8
خواستار ستایش اویسر وثریم اشون، رد اشونی ام.
خوستار ستایش فرادت ویسپم و زرتشتوم اشون، ردان اشونی ام.
خواستار ستایش فروشی های اشونان وزنان و گروه فرزندان آنان و یابریه هوشیتی وام ی نیک آفریده برزمند وبهرام اهوره آفریده واوپرتات پیروزم.
9
خواستار ستایش اشهین اشون، رد اشونی ام
خواستار ستایش برجیه و نمانیه ی اشون، ردان اشونی ام.
خواستار ستایش سروش پارسای پاداش بخش پیروزگیتی افزای و رشن راست ترین و ارشتاد گیتی افزای وجهان پرورم.
10
خواستار ستایش [ایزدان] ماه، ردان اشونی¬ام.
خواستار ستایش اندرماه اشون، رد اشونی¬ام.
خواستار ستایش پرماه، و ویشپتث ی اشون، ردان اشونی¬ام.
11
خواستار ستایش [ایزدان] گهنبارها، ردان اشونی¬ام.
خواستار ستایش میدیوز رم اشون، رد اشونی¬ام.
خواستار ستایش میدیوشم اشون ، رد اشونی¬ام.
خواستار ستایش پتیه شهیم اشون، ردان اشونی¬ام.
خواستار ستایش ایا سرم اشون، رد اشونی¬ام.
خواستار ستایش میدیارم اشون، ردان اشونی¬ام.
خواستار ستایش همسپتمدم اشون، رد اشونی¬ام.
خواستار ستایش [ایزدان] سال، ردان اشونی¬ام.
12
خواستار ستایش همۀ این ردانم که سی و سه ردان اشون اند به پیرامون هاونی. آنان از آن بهترین اشه اند که مزدا آموخته و زرتشت گفته است.
13
خواستار ستایش اهوره ومهر، بزرگواران گزند نا پذیر اشون و ستارگان آفریدۀ سپند مینو و ستاره تشتر رایومند فره مند وماه در بردارندۀ تخمۀ گاو و خورشید تیز اسب – چشم اهوره مزدا – و مهر، شهریار همۀ سرزمینهایم.
خواستار ستایش هرمزد [روز] رایومند فره مندم.
خواستار سیتایش [ماه] فروشی های اشونانم.
14
ای آذر پسر اهوره مزدا!
خواستار ستایش تو و همۀ آذرانم.
خواستار ستایش آبهای نیک و همۀ آهای مزدا آفریده و همۀ گیاهان مزدا آفریده ام.
15
خواستار ستایش «منثره» ورجاوند کار آمدم.
خواستار ستایش ادد دیو ستیز، داد زرتشتی، روشن دیرین و دین نیک مزدا پرستی ام.
16
خواستار ستایش کوه اوشیدرن ی مزدا آفریده و بخشندۀ آسایش اشه وهمۀ کوههای بخشنده آسایش اشه و بسیار بخشندۀ آسایش اشه ی مزدا آفریده، و فرکیانی مزدا آفریده و فرنا گرفتنی مزدا آفریده ام.
خواستار ستایش اشی نیک، چیستای نیک، ارث ی نیک، رسستات نیک و فر [و] پاداش مزدا آفریده ام.
17
خواستار ستایش آفرین نیک اشون و اشون مرد پاک ودامویش اوپمن، ایزد دلیر چیره دستم.
18
خواستار ستایش این جاها و روستاها و چراگاهها و خانمانها و آبشخورها و آبها و زمینهای و گیاهان و این زمین و آن آسمان و باد اشون و ستاره و ماه وخورید و انبران جاودان و همۀ آفریدگان سپند
مینو، مردان و زنان اشونم که ردان اشونی اند.
19
به هاونگاه، خواستار ستایش رد بزرگوار اشونی ام. خواستار ستایش ردان روز و گاهها وماه وگهنبارها وسالم که ردان اشونی اند.
20
[زوت و راسپی:]
خواستار ستایش خورش میزد، خرداد و امرداد و شیر خوشی دهنده ام؛ خشنودی سروش پارسای دلیر «تن – منثره»ی سخت رزم افزار اهورایی، آن ایزد نامبردار را.
21
خواستار ستایش هوم و پراهوم ام؛ خشنودی فروشی زرتشت سپیتمان اشون، آن نامبردار برازندۀ ستایش و سزاوار نیایش را.
خواستار ستایش هیزم و بخورم؛ خشنودی ترا ای آذر پسر اهوره مزدا، این ایزد نامبردار.
خواستار ستایش خورش میزدم.
22
خواستار ستایش فروشی های نیرومند پیروز اشونان، فروشی های نخستین اموزگاران کیش و فروشی های نیاکانم.
23
خواستار ستایش همۀ سروان اشونی ام.
خواستار ستایش همۀ نیکی بخشندگانم: ایزدان مینوی وجهانی که به آیین بهترین اشه، برازندۀ ستایش و سزاوار نیایشند.
24
من خستویم که مزدا پرست، زرتشتی، دیو ستیز و اهورایی کیشم.
هاونی اشون، رد اشونی را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین.
ساونگهی و ویسیه ی اشون، رد اشونی را ستایش و نیایش خشنودی و آفرین.
ردان روز و گاهها و ماه وگهنبارها وسال را ستایش ونیایش و خشنودی و آفرین.
[زورت:]
«یثه اهو ویریو....» که زوت مرا بگوید.
[راسپی:]
«یثه اهو ویریو....» که زوت مرا بگوید.
[زورت:]
«اثار توش اشات چیت هچا....» که پارسا مرد دانا بگوید.
هات 4
1
این اندیشه های نیک و گفتارهای نیک و کردارهای نیک، این هومها و میزدها وزورها وبرسم به آیین اشه گسترده وگوشت خوشی دهنده، خرداد وامرداد و شیر خوشی دهنده، هوم و پراهوم و هیزم و بخور، این بهره از زندگی [دیگر سرای] واشونی و نماز رد پسند ردان وگاهان و فرمان [ایزدی] نیک بجای آورده ، [همه را ] پیکش می¬کنیم.
2
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
اهوره مزدا وسروش پارسا و امشا سپندان وفروشی اشونان و روانهای پرهیزگاران و آذر اهوره مزدا وردان بزرگوار و سراسر آفرینش اشه را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین.
3
اینک این همه را چنین پیشکش می کنیم:
این اندیشه های نیک و گفتارهای نیک و کردارهای نیک، اینهومها و میزدها و زورها وبرسم به آیین اشه گسترده و گوشت خوشی دهنده، خرداد وامرداد و شیر خوشی دهنده، هوم و پراهوم و هیزم و بخور، این بهره از زندگی [دیگر سرای] و اشونی و نماز رد پسند ردان و گاهان و فرمان [ایزدی] نیک بجای آورده، همه را پیشکش می¬کنیم.
4
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
امشا سپندان، شهریاران نیک خوب کنش جاودان زنده وجاودان پاداش بخش را که با منش نیک بسر می برند و امشا سپند بانوان را.
5
اینک این همه را چنین پیشکش می کنیم:
افزایش این خانمان را. افزونی چارپایان و مردان اشون زادۀ این خانه را و آنان را که از این پس در این خانه زاده خواهند شد.
6
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
فروشی های نیک توانای پیروز اشونان را تا اشونان را یاری کنند.
7
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
دادار اهوره امزدا ای رایومند فره مند و مینویان و امشاسپندان راستایش و نیایش و خشنودی آفرین!
8
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
[ایزدان] گاهها، ردان اشونی را و هاونی اشون، رد اشونی را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین.
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
ساونگهی و ویسیه ی اشون، ردان اشونی را ستایش و نیایش وخشنودی و آفرین.
9
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
زپیثوین اشون، رد اشونی را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین!
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
فرادت فشو و زنتوم اشون، ردان اشونی را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین!
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
اردیبهشت و آذر اهوره مزدا را ستایش و نیایش و خشنودی آفرین!
10
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
ازیرین اشون، رد اشونی را ستایش و نیایش و خشنودی آفرین!
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
فرادت ویرودخیوم اشون، ردان اشون ا را ستایش و نیایش و خشنودی آفرین!
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
رد بزرگوار نپات اپام و آبهای مزدا آفریده را ستایش و نیایش و خشنودی آفرین!
11
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
اویسروثریم اشون، رد اشونی را ستایش و نیایش و خشنودی آفرین!
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
فرادت ویسپم و زرتشتوم اشون، ردان آشونی را ستایش و نیایش و خشنودی آفرین!
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
فروشی¬های اشونان و زنان و گروه فرزندان آنان و یا یریه هوشیتی وام ی نیک آفریده برزمند و بهرام اهوره آفریده و اوپرتات پیروز را ستایش و نیایش و خشنودی آفرین!
12
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
اشهین اشون، رد اشونی را ستایش و نیایش و خشنودی آفرین!
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
برجیه ونمانیه ی اشون، ردان اشونی را ستایش و نیایش و خشنودی آفرین!
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
سروش پارسای پاداش بخش پیروز گیتی افزای و رشن راست ترین و ارشتاد گیتی افزای و جهان پرور را ستایش و نیایش و خشنودی آفرین!
13
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
[ایزدان] ماه، ردان اشونی و اندرماه اشون، رد اشونی را ستایش و نیایش و خشنودی آفرین!
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
پرماه وویشپتث ی اشون، ردان اشونی را ستایش و نیایش و خشنودی آفرین!
14
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
[ایزدان] گهنبارها، ردان اشونی و میدیوزرم اشون، رد اشونی را ستایش و نیایش و خشنودی آفرین!
میدیوشم اشون، ردا اشونی را ستایش و نیایش وخشنودی و آفرین!
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
پتیه شهیم اشون، رد اشونی راستایش و نیایش و خشنودی آفرین!
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
ایا سرم اشون، رد اشونی را ستایش و نیایش و خشنودی آفرین!
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
میدیارم اشون، رد اشونی را ستایش و نیایش و خشنودی آفرین!
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
همسپتمدم اشون، رد اشونی را ستایش و نیایش و خشنودی آفرین!
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
[ایزدان] سال، ردان اشونی را ستایش و نیایش و خشنودی آفرین!
15
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
همۀ این ردان را که سی و سه ردان اشونی اند به پیرامون هاونی و از آن بهترین اشه اند که مرد آموخته و زرتشت گفته است، ستایش و نیایش و خشنودی آفرین!
16
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
اهوره ومهر، بزرگواران گزند ناپذیر اشون و ستارگان آفریده سپند مینو و ستارۀ تشتر رایومند فره مند و ماه دربردارندۀ تخمۀ گاو و خورشید تیز اسب – چشم اهوره مزدا – ومهر شهریار همۀ سرزمینها را ستایش و نیایش و خشنودی آفرین!
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
هرمزد[روز] رایومند فره مند را ستایش و نیایش و خشنودی آفرین!
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
[ماه] فروشی های اشونان را ستایش و نیایش و خشنودی آفرین!
17
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
ترا ای آذر پسر اهوره زدا و همۀ آذران را ستایش و نیایش و خشنودی آفرین!
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
آبهای نیک و همۀ آهای مزدا آفریده و همۀ گیاهان مزدا آفریده را ستایش و نیایش و خشنودی آفرین!
18
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
«منثره» ورجاوند کارآمد، داد دیوستیز، داد زرتشتی، روش دیرین و دین نیک مزدا پرستی را ستایش و نیایش و خشنودی آفرین!
19
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
کوه اوشیدرن ی مزدا آفریدۀ بخشندۀ آسایش اشه و همۀ کوههای بخشنده آسایش اشه و بسیار بخشندۀ آسایش اشه ی مزدا آفریده و فر کیانی مزدا آفریده و فرنا گرفتنی مزدا آفریده را ستایش و نیایش و خشنودی آفرین!
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
اشی نیک، چیستای نیک، ارث ی نیک، زسستات نیک، فر و پاداش مزدا آفریده را ستایش و نیایش و خشنودی آفرین!
20
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
آفرین نیک اشون و اشون مرد پاک و دامویش اوپمن، ایزد دلیر چیره دست را ستایش و نیایش و خشنودی آفرین!
21
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
این جاها و روستاها و چراگاهها و خانمانها و آبخشورها و آبها و زمینها و گیاهان و این زمین و آن آسمان و باد اشون و ستاره وماه و خورشید و انیران جاودان و همۀ آفریگان سپند مینو و همۀ مردان و زنان اشون را که ردان اشونی اند، ستایش و نیایش و خشنودی آفرین!
22
اینک به هاونگاه، این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
رد بزرگوار اشونی، ردان روز و گاهها و ماه و گهنبارها و سال را که ردان اشونی اند ستایش و نیایش و خشنودی آفرین!
23
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
[راسپی:]
شادمانی سروش پارسای دلیرتن – منثره ی سخت رزم افزار اهورایی را ستایش و نیایش و خشنودی آفرین!
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
شادمانی فروشی زرتشت سپیتمان اشون را ستایش و نیایش وخشنودی آفرین!
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
شادمانی ترا ای آذر اهوره مزدا ستایش و نیایش و خشنودی آفرین!
24
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
فروشی های نیرومند پیروز اشونان و فروشی های نخستین آموزگاران کیش را وفروشی¬های نیاکان را ستایش و نیایش و خشنودی آفرین!
25
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
همه ردان اشونی را ستایش و نیایش و خشنودی آفرین!
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
همۀ نیکی دهندگان را – ایزدان مینوی وچهانی که به آیین بهترین اشه، برازندۀ ستایش و سزاوار نیایشند -ا ستایش و نیایش و خشنودی آفرین!
امشا سپندان، شهریاران نیک خوب کنش را می ستاییم.
26
«بنگهه هاتم ...» : «مزدا اهوره» کسانی را که در پرتو «اشه» بهترین پرستشها را بجای می آورند، می¬شناسد.
من نیز چنین کسانی را که بوده اند و هستند به نام می ستایم و با درود [بدانان] نزدیک
می شوم.
1
اینک به هاونگاه، برسم نهاده با زور و خورش میزد، خواستار ستایش خرداد و امرداد و شیر خوشی دهنده ام؛ خشنودی اهوره مزدا و امشا سپندان را؛ خشنودی سروش پارسای پاداش بخش پیروی گیتی افزای را.
2
خواستار ستایش «هوم» و «پراهوم» ام؛ خشنودی فروشی زرتشت سپیتمان اشون را.
خواستار ستایش هیزم و بخورم؛ خشنودی ترا ای آذر پسر اهوره مزدا.
3
خواستار ستایش «هوم» ام؛ خشنودی آبهای نیک و آبهای نیک مزدا آفریده را.
خواستار ستایش آب هوم ام. خواستار ستایش شیر روانم. خواستار ستایش گیاه «هذا نیپتا» به آیین اشه نهاده ام. خواستار ستایشم؛ خشنودی آبهای مزدا آفریده را.
4
خواستار ستایش این برسم و زور و کشتی برسم به آیین اشه گسترده ام؛ خشنودی امشا سپندان را.
خواستار ستایش سخن [دربارۀ] اندیشۀ نیک، گفتار نیک و کردار نیکم.
خواستار ستایش گاهانم. خواستار ستایش فرمان [ایزدی] نیک ورزیده ام . خواستار ستایش بهره ای از زندگی [دیگر سرای[ و اشونی [ و نماز] رد پسند ردانم، خشنودی ایزدان اشون مینوی وجهانی را و خشنودی روان خویش را.
5
خواستار ستایش ]ایزدان] گاهها، ردان اشونی ام.
خواستار ستایش هاونی اشون؛ رد اشونی ام.
خواستار ستایش ساونگهی و ویسیه ی اشون، ردان اشونی ام
خواستار ستایش مهر فراخ چراگاه، [آن] هزار گوش ده هزار چشم، [آن] ایزد نامبردار و رام بخشندۀ چراگاه خوبم.
6
خواستار ستایش رپیتوین اشون، رد اشونی ام.
خواستار ستایش فرادت فشو وزنتوم اشون؛ ردان آشونی ام.
خواستار ستایش اردیبهشت و آذر اهوره مزدایم.
7
خواستار ستایش ازیرین اشون؛ رد اشونی ام.
خواستار ستایش فرادت و ویر و دخیوم اشون، ردان اشونی ام.
خواستار ستایش رد بزرگور نپات اپام و آبهای مزدا آفریده ام.
8
خواستار ستایش اویسر وثریم اشون، رد اشونی ام.
خوستار ستایش فرادت ویسپم و زرتشتوم اشون، ردان اشونی ام.
خواستار ستایش فروشی های اشونان وزنان و گروه فرزندان آنان و یابریه هوشیتی وام ی نیک آفریده برزمند وبهرام اهوره آفریده واوپرتات پیروزم.
9
خواستار ستایش اشهین اشون، رد اشونی ام
خواستار ستایش برجیه و نمانیه ی اشون، ردان اشونی ام.
خواستار ستایش سروش پارسای پاداش بخش پیروزگیتی افزای و رشن راست ترین و ارشتاد گیتی افزای وجهان پرورم.
10
خواستار ستایش [ایزدان] ماه، ردان اشونی¬ام.
خواستار ستایش اندرماه اشون، رد اشونی¬ام.
خواستار ستایش پرماه، و ویشپتث ی اشون، ردان اشونی¬ام.
11
خواستار ستایش [ایزدان] گهنبارها، ردان اشونی¬ام.
خواستار ستایش میدیوز رم اشون، رد اشونی¬ام.
خواستار ستایش میدیوشم اشون ، رد اشونی¬ام.
خواستار ستایش پتیه شهیم اشون، ردان اشونی¬ام.
خواستار ستایش ایا سرم اشون، رد اشونی¬ام.
خواستار ستایش میدیارم اشون، ردان اشونی¬ام.
خواستار ستایش همسپتمدم اشون، رد اشونی¬ام.
خواستار ستایش [ایزدان] سال، ردان اشونی¬ام.
12
خواستار ستایش همۀ این ردانم که سی و سه ردان اشون اند به پیرامون هاونی. آنان از آن بهترین اشه اند که مزدا آموخته و زرتشت گفته است.
13
خواستار ستایش اهوره ومهر، بزرگواران گزند نا پذیر اشون و ستارگان آفریدۀ سپند مینو و ستاره تشتر رایومند فره مند وماه در بردارندۀ تخمۀ گاو و خورشید تیز اسب – چشم اهوره مزدا – و مهر، شهریار همۀ سرزمینهایم.
خواستار ستایش هرمزد [روز] رایومند فره مندم.
خواستار سیتایش [ماه] فروشی های اشونانم.
14
ای آذر پسر اهوره مزدا!
خواستار ستایش تو و همۀ آذرانم.
خواستار ستایش آبهای نیک و همۀ آهای مزدا آفریده و همۀ گیاهان مزدا آفریده ام.
15
خواستار ستایش «منثره» ورجاوند کار آمدم.
خواستار ستایش ادد دیو ستیز، داد زرتشتی، روشن دیرین و دین نیک مزدا پرستی ام.
16
خواستار ستایش کوه اوشیدرن ی مزدا آفریده و بخشندۀ آسایش اشه وهمۀ کوههای بخشنده آسایش اشه و بسیار بخشندۀ آسایش اشه ی مزدا آفریده، و فرکیانی مزدا آفریده و فرنا گرفتنی مزدا آفریده ام.
خواستار ستایش اشی نیک، چیستای نیک، ارث ی نیک، رسستات نیک و فر [و] پاداش مزدا آفریده ام.
17
خواستار ستایش آفرین نیک اشون و اشون مرد پاک ودامویش اوپمن، ایزد دلیر چیره دستم.
18
خواستار ستایش این جاها و روستاها و چراگاهها و خانمانها و آبشخورها و آبها و زمینهای و گیاهان و این زمین و آن آسمان و باد اشون و ستاره و ماه وخورید و انبران جاودان و همۀ آفریدگان سپند
مینو، مردان و زنان اشونم که ردان اشونی اند.
19
به هاونگاه، خواستار ستایش رد بزرگوار اشونی ام. خواستار ستایش ردان روز و گاهها وماه وگهنبارها وسالم که ردان اشونی اند.
20
[زوت و راسپی:]
خواستار ستایش خورش میزد، خرداد و امرداد و شیر خوشی دهنده ام؛ خشنودی سروش پارسای دلیر «تن – منثره»ی سخت رزم افزار اهورایی، آن ایزد نامبردار را.
21
خواستار ستایش هوم و پراهوم ام؛ خشنودی فروشی زرتشت سپیتمان اشون، آن نامبردار برازندۀ ستایش و سزاوار نیایش را.
خواستار ستایش هیزم و بخورم؛ خشنودی ترا ای آذر پسر اهوره مزدا، این ایزد نامبردار.
خواستار ستایش خورش میزدم.
22
خواستار ستایش فروشی های نیرومند پیروز اشونان، فروشی های نخستین اموزگاران کیش و فروشی های نیاکانم.
23
خواستار ستایش همۀ سروان اشونی ام.
خواستار ستایش همۀ نیکی بخشندگانم: ایزدان مینوی وجهانی که به آیین بهترین اشه، برازندۀ ستایش و سزاوار نیایشند.
24
من خستویم که مزدا پرست، زرتشتی، دیو ستیز و اهورایی کیشم.
هاونی اشون، رد اشونی را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین.
ساونگهی و ویسیه ی اشون، رد اشونی را ستایش و نیایش خشنودی و آفرین.
ردان روز و گاهها و ماه وگهنبارها وسال را ستایش ونیایش و خشنودی و آفرین.
[زورت:]
«یثه اهو ویریو....» که زوت مرا بگوید.
[راسپی:]
«یثه اهو ویریو....» که زوت مرا بگوید.
[زورت:]
«اثار توش اشات چیت هچا....» که پارسا مرد دانا بگوید.
هات 4
1
این اندیشه های نیک و گفتارهای نیک و کردارهای نیک، این هومها و میزدها وزورها وبرسم به آیین اشه گسترده وگوشت خوشی دهنده، خرداد وامرداد و شیر خوشی دهنده، هوم و پراهوم و هیزم و بخور، این بهره از زندگی [دیگر سرای] واشونی و نماز رد پسند ردان وگاهان و فرمان [ایزدی] نیک بجای آورده ، [همه را ] پیکش می¬کنیم.
2
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
اهوره مزدا وسروش پارسا و امشا سپندان وفروشی اشونان و روانهای پرهیزگاران و آذر اهوره مزدا وردان بزرگوار و سراسر آفرینش اشه را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین.
3
اینک این همه را چنین پیشکش می کنیم:
این اندیشه های نیک و گفتارهای نیک و کردارهای نیک، اینهومها و میزدها و زورها وبرسم به آیین اشه گسترده و گوشت خوشی دهنده، خرداد وامرداد و شیر خوشی دهنده، هوم و پراهوم و هیزم و بخور، این بهره از زندگی [دیگر سرای] و اشونی و نماز رد پسند ردان و گاهان و فرمان [ایزدی] نیک بجای آورده، همه را پیشکش می¬کنیم.
4
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
امشا سپندان، شهریاران نیک خوب کنش جاودان زنده وجاودان پاداش بخش را که با منش نیک بسر می برند و امشا سپند بانوان را.
5
اینک این همه را چنین پیشکش می کنیم:
افزایش این خانمان را. افزونی چارپایان و مردان اشون زادۀ این خانه را و آنان را که از این پس در این خانه زاده خواهند شد.
6
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
فروشی های نیک توانای پیروز اشونان را تا اشونان را یاری کنند.
7
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
دادار اهوره امزدا ای رایومند فره مند و مینویان و امشاسپندان راستایش و نیایش و خشنودی آفرین!
8
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
[ایزدان] گاهها، ردان اشونی را و هاونی اشون، رد اشونی را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین.
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
ساونگهی و ویسیه ی اشون، ردان اشونی را ستایش و نیایش وخشنودی و آفرین.
9
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
زپیثوین اشون، رد اشونی را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین!
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
فرادت فشو و زنتوم اشون، ردان اشونی را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین!
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
اردیبهشت و آذر اهوره مزدا را ستایش و نیایش و خشنودی آفرین!
10
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
ازیرین اشون، رد اشونی را ستایش و نیایش و خشنودی آفرین!
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
فرادت ویرودخیوم اشون، ردان اشون ا را ستایش و نیایش و خشنودی آفرین!
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
رد بزرگوار نپات اپام و آبهای مزدا آفریده را ستایش و نیایش و خشنودی آفرین!
11
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
اویسروثریم اشون، رد اشونی را ستایش و نیایش و خشنودی آفرین!
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
فرادت ویسپم و زرتشتوم اشون، ردان آشونی را ستایش و نیایش و خشنودی آفرین!
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
فروشی¬های اشونان و زنان و گروه فرزندان آنان و یا یریه هوشیتی وام ی نیک آفریده برزمند و بهرام اهوره آفریده و اوپرتات پیروز را ستایش و نیایش و خشنودی آفرین!
12
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
اشهین اشون، رد اشونی را ستایش و نیایش و خشنودی آفرین!
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
برجیه ونمانیه ی اشون، ردان اشونی را ستایش و نیایش و خشنودی آفرین!
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
سروش پارسای پاداش بخش پیروز گیتی افزای و رشن راست ترین و ارشتاد گیتی افزای و جهان پرور را ستایش و نیایش و خشنودی آفرین!
13
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
[ایزدان] ماه، ردان اشونی و اندرماه اشون، رد اشونی را ستایش و نیایش و خشنودی آفرین!
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
پرماه وویشپتث ی اشون، ردان اشونی را ستایش و نیایش و خشنودی آفرین!
14
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
[ایزدان] گهنبارها، ردان اشونی و میدیوزرم اشون، رد اشونی را ستایش و نیایش و خشنودی آفرین!
میدیوشم اشون، ردا اشونی را ستایش و نیایش وخشنودی و آفرین!
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
پتیه شهیم اشون، رد اشونی راستایش و نیایش و خشنودی آفرین!
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
ایا سرم اشون، رد اشونی را ستایش و نیایش و خشنودی آفرین!
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
میدیارم اشون، رد اشونی را ستایش و نیایش و خشنودی آفرین!
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
همسپتمدم اشون، رد اشونی را ستایش و نیایش و خشنودی آفرین!
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
[ایزدان] سال، ردان اشونی را ستایش و نیایش و خشنودی آفرین!
15
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
همۀ این ردان را که سی و سه ردان اشونی اند به پیرامون هاونی و از آن بهترین اشه اند که مرد آموخته و زرتشت گفته است، ستایش و نیایش و خشنودی آفرین!
16
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
اهوره ومهر، بزرگواران گزند ناپذیر اشون و ستارگان آفریده سپند مینو و ستارۀ تشتر رایومند فره مند و ماه دربردارندۀ تخمۀ گاو و خورشید تیز اسب – چشم اهوره مزدا – ومهر شهریار همۀ سرزمینها را ستایش و نیایش و خشنودی آفرین!
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
هرمزد[روز] رایومند فره مند را ستایش و نیایش و خشنودی آفرین!
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
[ماه] فروشی های اشونان را ستایش و نیایش و خشنودی آفرین!
17
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
ترا ای آذر پسر اهوره زدا و همۀ آذران را ستایش و نیایش و خشنودی آفرین!
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
آبهای نیک و همۀ آهای مزدا آفریده و همۀ گیاهان مزدا آفریده را ستایش و نیایش و خشنودی آفرین!
18
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
«منثره» ورجاوند کارآمد، داد دیوستیز، داد زرتشتی، روش دیرین و دین نیک مزدا پرستی را ستایش و نیایش و خشنودی آفرین!
19
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
کوه اوشیدرن ی مزدا آفریدۀ بخشندۀ آسایش اشه و همۀ کوههای بخشنده آسایش اشه و بسیار بخشندۀ آسایش اشه ی مزدا آفریده و فر کیانی مزدا آفریده و فرنا گرفتنی مزدا آفریده را ستایش و نیایش و خشنودی آفرین!
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
اشی نیک، چیستای نیک، ارث ی نیک، زسستات نیک، فر و پاداش مزدا آفریده را ستایش و نیایش و خشنودی آفرین!
20
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
آفرین نیک اشون و اشون مرد پاک و دامویش اوپمن، ایزد دلیر چیره دست را ستایش و نیایش و خشنودی آفرین!
21
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
این جاها و روستاها و چراگاهها و خانمانها و آبخشورها و آبها و زمینها و گیاهان و این زمین و آن آسمان و باد اشون و ستاره وماه و خورشید و انیران جاودان و همۀ آفریگان سپند مینو و همۀ مردان و زنان اشون را که ردان اشونی اند، ستایش و نیایش و خشنودی آفرین!
22
اینک به هاونگاه، این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
رد بزرگوار اشونی، ردان روز و گاهها و ماه و گهنبارها و سال را که ردان اشونی اند ستایش و نیایش و خشنودی آفرین!
23
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
[راسپی:]
شادمانی سروش پارسای دلیرتن – منثره ی سخت رزم افزار اهورایی را ستایش و نیایش و خشنودی آفرین!
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
شادمانی فروشی زرتشت سپیتمان اشون را ستایش و نیایش وخشنودی آفرین!
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
شادمانی ترا ای آذر اهوره مزدا ستایش و نیایش و خشنودی آفرین!
24
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
فروشی های نیرومند پیروز اشونان و فروشی های نخستین آموزگاران کیش را وفروشی¬های نیاکان را ستایش و نیایش و خشنودی آفرین!
25
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
همه ردان اشونی را ستایش و نیایش و خشنودی آفرین!
اینک این همه را چنین پیشکش می¬کنیم:
همۀ نیکی دهندگان را – ایزدان مینوی وچهانی که به آیین بهترین اشه، برازندۀ ستایش و سزاوار نیایشند -ا ستایش و نیایش و خشنودی آفرین!
امشا سپندان، شهریاران نیک خوب کنش را می ستاییم.
26
«بنگهه هاتم ...» : «مزدا اهوره» کسانی را که در پرتو «اشه» بهترین پرستشها را بجای می آورند، می¬شناسد.
من نیز چنین کسانی را که بوده اند و هستند به نام می ستایم و با درود [بدانان] نزدیک
می شوم.
هات 5
1
[زورت:]
اینک اهوره مزدا را می ستاییم.
شهریاری و بزرگوای و آفرینش زیبای او را می ستاییم که گیتی و اشه را بیافرید، آبها وگیاهان نیک را بیافرید؛ روشنایی و زمین وهمۀ چیزهای نیک را بیافرید.
2
به شهریاری و بزرگواری و خوب کرداری وی، او را ایدون با ستایش برگزیدۀ آنان که گیتی را نگاهبانند، می ستاییم.
3
او را ایدون به نامهای پاک اهورایی و[نامهای] پسندیده مزدایی می ستاییم.
او را با دل و جان خویش می ستاییم.
او و فروشی های اشون مردان و اشون زنان را می ستاییم.
4
ایدون اردیبهشت رامی ستاییم؛ آن زیباترین امشا سپند، آن روشنی، آن سراسر نیکی را.
5
بهمن و شهریور و «دین» نیک و پاداش نیک وسپندارمذ نیک را می ستاییم.
6
«ینگهه هاتم...»
هات 6
1
دادار اهوره مزدا را می ستاییم.
امشا سپندان، شهریاران نیک خوب کنش را می ستاییم.
2
[ایزدان] اشون گاهها، ردان اشونی را می ستاییم.
هاونی اشون، ردا اشونی را می ستاییم.
ساونگهی و ویسیه ی اشون، ردان اشونی را می ستاییم.
مهر فراخ چراگاه، [آن] هزارگوش ده هزار چشم، [آن] ایزد نامبردار را می ستاییم.
3
رپیثوین اشون، رد اشونی را می ستاییم.
فرادت فشو و زنتوم اشون، ردان اشونی را می ستاییم.
اردیبهشت و آذر پسر اهوره مزدا را می ستاییم.
4
ازیرین اشون، رد اشونی را می ستاییم.
فرادت ویرو دخیوم اشون، ردان اشونی را می ستاییم.
رد بزرگوار، شهریار شیدور، ایام نپات تیز اسب را می ستاییم.
آبهای مزدا اشون آفریده اشونی را می ستاییم.
5
اویسر وثریم اشون، ردا اشونی را می ستاییم.
فرادت ویسپم وزرتشتوم پاک، ردان اشونی را می ستاییم.
فروشی های نیک توانای پاک اشونان را می ستاییم.
زنان وگروه فرزندان آنان را می ستاییم.
یایریه هوشیتی را می ستاییم.
ام ی نیک آفریده برزمند را می ستاییم.
بهرام اهوره آفریده را می ستاییم.
اوپرتات پیروز را می ستاییم.
6
اشهین اشون، رد اشونی را می ستاییم.
برجیه و نمانیه ی اشون، ردان اشونی را می ستاییم.
سروش پارسای برزمند پیروز گیتی افزای، رد اشونی را می ستاییم.
رشن راست ترین را می ستاییم.
ارشتاد گیتی افزای و جهان پرور را می ستاییم.
7
[ایزدان] اشون ماه، ردان اشونی را می ستاییم.
اندرماه اشون، رد اشونی را می ستاییم.
پرماه و ویشپتث ی اشون ردان اشونی را می ستاییم.
8
[یزدان] اشون گهنبارها، ردان اشونی را می ستاییم.
میدیوزرم اشون، رد اشونی را می ستاییم.
میدیوشم اشون، رد اشونی را می ستاییم.
پتیه شهیم اشون، رد اشونی را می ستاییم.
ایا سرم اشون ، رد اشونی را می ستاییم.
میدیارم اشون، رد اشونی را می ستاییم.
همسپتمدم اشون، رداشونی را می ستاییم.
[ایزدان] اشون سال، ردان آشونی را می ستاییم.
9
همه ردان اشونی را می ستاییم: آنان را که سی و سه ردان اشونی اند به پیرامون هاونی؛ آنان از آن بهترین اشه اند که مزدا آموخته و زرتشت گفته است.
10
اهوره ومهر، بزرگواران گزندناپذیر اشون را می ستاییم.
ستارگان و ماه و خورشید را با گیاه برسم می ستاییم.
مهر، شهریار همۀ سرزمینها را می ستاییم.
هرمرد [روز] رایومند فره مند را می ستاییم.
[ماه] فروشی های نیک توانای چاک اشونان را می ستاییم.
11
ای آذر اهوره مزدا!
ترا و همۀ آذران را می ستاییم.
بهترین آبهای نیک مزدا افریده را می ستاییم.
همۀ آبهای مزدا آفریدۀ اشون را می ستاییم.
همۀ گیاهان مزدا آفریده اشون را می ستاییم.
«منثره»ی ورجاوند کار آمد را می ستاییم.
12
داد دیو ستیز را می ستاییم.
داد زرتشتیت را می ستاییم.
روشن دیرین را می ستاییم.
دین نیک مزدا پرسشی را می ستاییم
13
کوه اوشیدرن ی مزدا آفریدۀ بخشندۀ آسایش اشه را می ستاییم.
همۀ کوههای بخشندۀ آسایش اشه و بسیار بخشندۀ آسایش مزدا آفریدۀ اشون, ردان آشونی را
می ستاییم.
فر کیانی پیروز مزدا آفریده را می ستاییم.
فرپیروز نا گرفتنی مزدا آفریده را می ستاییم.
اشی نیک، آن شیدور بزرگوار نیرومند برزمند بخشنده را می ستاییم.
فر مزدا آفریده را می ستاییم.
پاداش مزد آفریده را می ستاییم.
14
آفرین نیک اشون را می ستاییم.
اشون مرد پاک را می ستاییم.
دامویش اوپمن، ایزد دلیر چیره دست را می ستاییم.
15
این آبها و زمینها و گیاهان را می ستاییم.
این جاها و روستاها و چراگاهها و خانمانها و آبشخورها را می ستاییم.
اهوره مزدا، دارندۀ این روستا ها را می ستاییم.
16
[ایزدان] روز و ماه و گهنبارها وسال ، بزرگترین ردان اشونی را می ستاییم.
17
[زوت و راسپی:]
خرداد و امرداد را می ستاییم.
شیر خوشی دهنده را می ستاییم.
سروش پارسای برزمند پیروز گیتی افزای، رد اشونی را می ستاییم.
18
هوم و پراهوم را می ستاییم.
پاداش و فروشی زرتشت سپیتمان اشون را می ستاییم.
هیزم و بخور را می ستاییم.
ترا ای آذر شون پسر اهوره مزدا، ای رد اشونی می ستاییم.
19
فروشی¬های نیک توانای پاک اشونان را می ستاییم.
20
همۀ ایزدان اشون را می ستاییم.
همۀ ردان اشونی را می ستاییم.
هنگام ردی هاونی، هنگام ردی ساونگهی و ویسیه وهنگام ردی همۀ ردان بزرگ را می ستاییم.
21
«بنگهه هاتم....»
[راسپی:]
«یثه اهو و یریو....» که زوت مرا بگوید.
[زوت:]
«اثارتوش اشات چیت هچا....» که پارسا مرد دانا بگوید.
هات 7
1
[زورت و راسپی:]
«اشم وهو....»
[زوت :]
به آیین اشه می¬دهم خورش میزد، خرداد، امرداد و شیر خوشی دهنده، خشنودی اهوره مزدا و امشاسپندان را؛ خشنودی سروش پارسای پاداش بخش پیروز گیتی افزای را.
2
به آیین اشه می¬دهم هوم و پراهوم، خشنودی فروشی زرتشت سپیتمان اشون را.
به آیین اشه می¬دهم هیزم و بخور، خشنودی آذر پسر اهوره مزدا را.
3
به آیین اشه می¬دهم هوم، خشنودی آبهای نیک و آبهای نیک مزدا آفریده را.
به آیین اشه می¬دهم آب هوم، به آیین اشه می¬دهم شیر روان، به آیین اشه می¬دهم گیاه هذا نئپتای به آیین اشه نهاده، خشنودی آبهای مزدا آفریده را.
4
به آیین اشه می¬دهم برسم و زور و کشتی [برسیم] به آیین اشه گسترده، خشنودی امشا سپندان را.
به آیین اشه می¬دهم سخن [دربارۀ] اندیش] نیک، گفتار نیک و کردار نیک، به آینی اشه می-دهم گاهان، به آیین اشه می¬دهم فرمان [ایزدی] نیک بجای آورده، به آیین اشه می¬دهم بهرۀ زندگی [دیگری سرای] ونماز رد پسند ردان، خشنودی ایزدان اشون مینوی و جهانی را، خشنودی روان خویش را.
5
به آیین اشه می¬دهم [ایزدان] گاهها، ردان اشونی را.
به آیین اشه می¬دهم هاونی اشون ، رد اشونی را.
به آیین اشه می¬دهم ساونگهی و ویسیه ی اشون، ردان اشونی را.
به آیین اشه می¬دهم مهر فراخ چراگاه، [آن] هزار گوش ده هزار چشم، [آن] ایزدنامبردار و رام بخشندۀ چراگاه خوب را.
6
به آیین اشه می¬دهم ر پیثوین اشون، رد اشونی را.
به آیین اشه می¬دهم فرادت فشو و زنتوم اشون، ردان اشونی را.
به آیین اشه می¬دهم اردیبهشت و آذر اهوره مزدا را.
7
به آیین اشه می¬دهم ازیرین اشون، رد اشونی را.
به آیین اشه می¬دهم فرادت ویر و دخیوم اشون، ردان اشونی را.
به آیین اشه می¬دهم رد بزرگوار نپات اپام و آبهای مزدا آفریده را.
8
به آیین اشه می¬دهم اویسروثریم اشون ، رد اشونی را.
به آیین اشه می¬دهم فرادت ویسپم و زرتشتوم اشون، اشونی را.
به آیین اشه می¬دهم فروشی¬های اشونان و زنان و گروه فرزندان آنان و یا بریه هوشیتی و ام¬ی نیک آفریدۀ برزمند و بهرام اهوره آفریده و اوپرتات پیروز را.
9
به آیین اشه می¬دهم اشهین اشون، رد اشونی را.
به آیین اشه می¬دهم برجیه و نمانیه¬ی اشون، ردان اشونی را.
به آیین اشه می¬دهم سروش پارسای پاداش بخش پیروز گیتی افزای را و رشن راست ترین را و ارشتاد گیتی افزای و جهان پرور را.
10
به آیین اشه می¬دهم [یزدان] ماه، ردان آشونی را و اندره ماه اشون، رد اشونی را و پرماه و ویشپتث ی اشون ، ردان اشونی را.
11
به آیین اشه می¬دهم [ایزدان] گهنبارها، ردان اشونی را و میدیوزرم اشون، رد اشونی را.
به آیین اشه می¬دهم میدیوشم اشون، رد اشونی را.
به آیین اشه می¬دهم پتیه شهیم اشون، رداشونی را.
به آیین اشه می¬دهم ایا رم اشون، رد اشونی را.
به آیین اشه می¬دهم میدیارم اشون، رد اشونی را.
به آیین اشه می¬دهم همسپتمدم اشون رد اشونی را.
به آیین اشه می¬دهم [ایزدان] سال، ردان اشونی را.
12
به آیین اشه می¬دهم همۀ این ردان را که سی و سه ردان اشونی اند به پیرامون هاونی. آنان از آن بهترین اشه اند که مزدا آموخته و زرتشت گفته است.
13
به آیین اشه می¬دهم اهوره ومهر، بزرگواران گزند ناپذیر اشون را و ستارگان آفریدۀ سپند مینو و ستارۀ تشتر رایومند فره مند و ما در بردارندۀ تخمۀ گاو خورشید تیز اسب – چشم اهوره مزدا – و مهر، شهریار همۀ سرزمینها را.
به آیین اشه می¬دهم هرمزد [روز] را یومند فره مند را.
به آیین اشه می¬دهم [ماه] فروشی¬های اشونان را.
14
به آیین اشه می¬دهم ترا ای آذر پسر اهوره مزدا و همۀ آذران را.
به آیین اشه می¬دهم آبهای نیک و همۀ آبهای مزدا آفریده و همۀ گیاهان مزدا آفریده را.
15
به آیین اشه می¬دهم «منثره» و رجاوند کارآمد، داد دیو ستیز، داد زرتشتی، روشن دیرین و دین نیک مزدا پرستی را.
16
به آیین اشه می¬دهم کوه اوشید رن¬ی مزدا آفریدۀ بخشیدۀ آسایش اشه و همۀ کوههای بخشنده آسایش اشه و بسیار بخشندۀ آسایش مزدا افریده و فر کیانی مزدا آفریدن و فرنا گرفتنی مزدا آفریده را.
به آیین اشه می¬دهم اشی نیک را، چیستای نیک را، ارث¬ی نیک را، رسستات نیک را، فر و پاداشت مزدا آفریده را.
17
به آیین اشه می¬دهم آفرین نیک اشون و اشون مرد پاک و دامویش اوپمن، ایزد دلیر چیره دست را.
18
به آیین اشه می¬دهم این جاها و روستاها و چراگاهها و خانمانها و آبشخورها و آبها و زمینها وگیاهان و این زمین و آن آسمان و باد اشون و ستاره وماه وخورشید و انیران جاودان و همۀ آفریدگان سپند مینو مردان و زنان اشون را که ردان اشونی اند.
19
به هاونگاه به آیین اشه می¬دهم ردان اشونی را؛ ردان روز و گاهها و ماه وگهنبارها را که ردان اشونی اند.
20
[زوت و راسپی:]
به آیین اشه می¬دهم خورش میزد، خرداد، امرداد و شیر خوشی دهنده، خشنودی سروش اشون دلیر «تن – منثره»ی سخت رزم افزار اهورایی، ایرد نامبردار را.
21
به آیین اشه می¬دهم هوم و پراهوم، خشنودی فروشی زرتشت سپیتمان اشون، آن ایزد نامبردار را.
به آیین اشه می¬دهم هیزم و بخور، خشنودی ترا ای آذر آهوره مزدا، ای ایزد نامبردار.
22
به آیین اشه می¬دهم فروشی های نیرومند پیروز اشونان را، فروشی های نخستین آموزگاران کیش را، فروشی های نیاکان را.
23
به آیین اشه می¬دهم همه ردان پاکی را.
به آیین اشه می¬دهم همۀ نیکی بخشندگان را: ایزدان مینوی و جهانی که به آیین بهترین اشه برازندۀ ستایش و نیایشند.
24
به آیین بهترین اشه به سوی ما آید. از سود یا زیانی که او بخشد، [همه] آگاه شوند .
ای مزدا اهوره!
سرود خونان و پیام آوران تو خوانده شدیم و [آن را] پذیرفتم و به پاداشی که «دین» کسانی همچون ما را نوید دادی، خرسندیم.
25
این [پاداش] را تو به ما ارزانی داشتی تا چه در زندگی کنونی و چه [در جهان] مینوی، همنشین جاودانۀ تو و اردیبهشت باشیم.
«یثه اهو و یریو....»
26
«اهون ویریه....» را می¬ستاییم.
سخن درست را می¬ستاییم.
آفرین نیک اشون را می¬ستاییم.
دامویش اوپمن، ایزد دلیر چیره دست را می¬ستاییم.
خرداد و امرداد را می¬ستاییم.
شیر خوشی دهنده را می¬ستاییم.
هوم و پراهوم را می¬ستاییم.
هیزم و بخور را می¬ستاییم؛ آفرین خوانی به آفرین نیک اشون را.
27
«ینگهه هاتم ....»
28
[راسپی:]
«یثه اهو و یریو....» که زوت مرا بگوبد.
[زوت:]
«اثارتوش اشات چیت هچا....» که پارسا مرد دانا بگوید.
1
[زورت:]
اینک اهوره مزدا را می ستاییم.
شهریاری و بزرگوای و آفرینش زیبای او را می ستاییم که گیتی و اشه را بیافرید، آبها وگیاهان نیک را بیافرید؛ روشنایی و زمین وهمۀ چیزهای نیک را بیافرید.
2
به شهریاری و بزرگواری و خوب کرداری وی، او را ایدون با ستایش برگزیدۀ آنان که گیتی را نگاهبانند، می ستاییم.
3
او را ایدون به نامهای پاک اهورایی و[نامهای] پسندیده مزدایی می ستاییم.
او را با دل و جان خویش می ستاییم.
او و فروشی های اشون مردان و اشون زنان را می ستاییم.
4
ایدون اردیبهشت رامی ستاییم؛ آن زیباترین امشا سپند، آن روشنی، آن سراسر نیکی را.
5
بهمن و شهریور و «دین» نیک و پاداش نیک وسپندارمذ نیک را می ستاییم.
6
«ینگهه هاتم...»
هات 6
1
دادار اهوره مزدا را می ستاییم.
امشا سپندان، شهریاران نیک خوب کنش را می ستاییم.
2
[ایزدان] اشون گاهها، ردان اشونی را می ستاییم.
هاونی اشون، ردا اشونی را می ستاییم.
ساونگهی و ویسیه ی اشون، ردان اشونی را می ستاییم.
مهر فراخ چراگاه، [آن] هزارگوش ده هزار چشم، [آن] ایزد نامبردار را می ستاییم.
3
رپیثوین اشون، رد اشونی را می ستاییم.
فرادت فشو و زنتوم اشون، ردان اشونی را می ستاییم.
اردیبهشت و آذر پسر اهوره مزدا را می ستاییم.
4
ازیرین اشون، رد اشونی را می ستاییم.
فرادت ویرو دخیوم اشون، ردان اشونی را می ستاییم.
رد بزرگوار، شهریار شیدور، ایام نپات تیز اسب را می ستاییم.
آبهای مزدا اشون آفریده اشونی را می ستاییم.
5
اویسر وثریم اشون، ردا اشونی را می ستاییم.
فرادت ویسپم وزرتشتوم پاک، ردان اشونی را می ستاییم.
فروشی های نیک توانای پاک اشونان را می ستاییم.
زنان وگروه فرزندان آنان را می ستاییم.
یایریه هوشیتی را می ستاییم.
ام ی نیک آفریده برزمند را می ستاییم.
بهرام اهوره آفریده را می ستاییم.
اوپرتات پیروز را می ستاییم.
6
اشهین اشون، رد اشونی را می ستاییم.
برجیه و نمانیه ی اشون، ردان اشونی را می ستاییم.
سروش پارسای برزمند پیروز گیتی افزای، رد اشونی را می ستاییم.
رشن راست ترین را می ستاییم.
ارشتاد گیتی افزای و جهان پرور را می ستاییم.
7
[ایزدان] اشون ماه، ردان اشونی را می ستاییم.
اندرماه اشون، رد اشونی را می ستاییم.
پرماه و ویشپتث ی اشون ردان اشونی را می ستاییم.
8
[یزدان] اشون گهنبارها، ردان اشونی را می ستاییم.
میدیوزرم اشون، رد اشونی را می ستاییم.
میدیوشم اشون، رد اشونی را می ستاییم.
پتیه شهیم اشون، رد اشونی را می ستاییم.
ایا سرم اشون ، رد اشونی را می ستاییم.
میدیارم اشون، رد اشونی را می ستاییم.
همسپتمدم اشون، رداشونی را می ستاییم.
[ایزدان] اشون سال، ردان آشونی را می ستاییم.
9
همه ردان اشونی را می ستاییم: آنان را که سی و سه ردان اشونی اند به پیرامون هاونی؛ آنان از آن بهترین اشه اند که مزدا آموخته و زرتشت گفته است.
10
اهوره ومهر، بزرگواران گزندناپذیر اشون را می ستاییم.
ستارگان و ماه و خورشید را با گیاه برسم می ستاییم.
مهر، شهریار همۀ سرزمینها را می ستاییم.
هرمرد [روز] رایومند فره مند را می ستاییم.
[ماه] فروشی های نیک توانای چاک اشونان را می ستاییم.
11
ای آذر اهوره مزدا!
ترا و همۀ آذران را می ستاییم.
بهترین آبهای نیک مزدا افریده را می ستاییم.
همۀ آبهای مزدا آفریدۀ اشون را می ستاییم.
همۀ گیاهان مزدا آفریده اشون را می ستاییم.
«منثره»ی ورجاوند کار آمد را می ستاییم.
12
داد دیو ستیز را می ستاییم.
داد زرتشتیت را می ستاییم.
روشن دیرین را می ستاییم.
دین نیک مزدا پرسشی را می ستاییم
13
کوه اوشیدرن ی مزدا آفریدۀ بخشندۀ آسایش اشه را می ستاییم.
همۀ کوههای بخشندۀ آسایش اشه و بسیار بخشندۀ آسایش مزدا آفریدۀ اشون, ردان آشونی را
می ستاییم.
فر کیانی پیروز مزدا آفریده را می ستاییم.
فرپیروز نا گرفتنی مزدا آفریده را می ستاییم.
اشی نیک، آن شیدور بزرگوار نیرومند برزمند بخشنده را می ستاییم.
فر مزدا آفریده را می ستاییم.
پاداش مزد آفریده را می ستاییم.
14
آفرین نیک اشون را می ستاییم.
اشون مرد پاک را می ستاییم.
دامویش اوپمن، ایزد دلیر چیره دست را می ستاییم.
15
این آبها و زمینها و گیاهان را می ستاییم.
این جاها و روستاها و چراگاهها و خانمانها و آبشخورها را می ستاییم.
اهوره مزدا، دارندۀ این روستا ها را می ستاییم.
16
[ایزدان] روز و ماه و گهنبارها وسال ، بزرگترین ردان اشونی را می ستاییم.
17
[زوت و راسپی:]
خرداد و امرداد را می ستاییم.
شیر خوشی دهنده را می ستاییم.
سروش پارسای برزمند پیروز گیتی افزای، رد اشونی را می ستاییم.
18
هوم و پراهوم را می ستاییم.
پاداش و فروشی زرتشت سپیتمان اشون را می ستاییم.
هیزم و بخور را می ستاییم.
ترا ای آذر شون پسر اهوره مزدا، ای رد اشونی می ستاییم.
19
فروشی¬های نیک توانای پاک اشونان را می ستاییم.
20
همۀ ایزدان اشون را می ستاییم.
همۀ ردان اشونی را می ستاییم.
هنگام ردی هاونی، هنگام ردی ساونگهی و ویسیه وهنگام ردی همۀ ردان بزرگ را می ستاییم.
21
«بنگهه هاتم....»
[راسپی:]
«یثه اهو و یریو....» که زوت مرا بگوید.
[زوت:]
«اثارتوش اشات چیت هچا....» که پارسا مرد دانا بگوید.
هات 7
1
[زورت و راسپی:]
«اشم وهو....»
[زوت :]
به آیین اشه می¬دهم خورش میزد، خرداد، امرداد و شیر خوشی دهنده، خشنودی اهوره مزدا و امشاسپندان را؛ خشنودی سروش پارسای پاداش بخش پیروز گیتی افزای را.
2
به آیین اشه می¬دهم هوم و پراهوم، خشنودی فروشی زرتشت سپیتمان اشون را.
به آیین اشه می¬دهم هیزم و بخور، خشنودی آذر پسر اهوره مزدا را.
3
به آیین اشه می¬دهم هوم، خشنودی آبهای نیک و آبهای نیک مزدا آفریده را.
به آیین اشه می¬دهم آب هوم، به آیین اشه می¬دهم شیر روان، به آیین اشه می¬دهم گیاه هذا نئپتای به آیین اشه نهاده، خشنودی آبهای مزدا آفریده را.
4
به آیین اشه می¬دهم برسم و زور و کشتی [برسیم] به آیین اشه گسترده، خشنودی امشا سپندان را.
به آیین اشه می¬دهم سخن [دربارۀ] اندیش] نیک، گفتار نیک و کردار نیک، به آینی اشه می-دهم گاهان، به آیین اشه می¬دهم فرمان [ایزدی] نیک بجای آورده، به آیین اشه می¬دهم بهرۀ زندگی [دیگری سرای] ونماز رد پسند ردان، خشنودی ایزدان اشون مینوی و جهانی را، خشنودی روان خویش را.
5
به آیین اشه می¬دهم [ایزدان] گاهها، ردان اشونی را.
به آیین اشه می¬دهم هاونی اشون ، رد اشونی را.
به آیین اشه می¬دهم ساونگهی و ویسیه ی اشون، ردان اشونی را.
به آیین اشه می¬دهم مهر فراخ چراگاه، [آن] هزار گوش ده هزار چشم، [آن] ایزدنامبردار و رام بخشندۀ چراگاه خوب را.
6
به آیین اشه می¬دهم ر پیثوین اشون، رد اشونی را.
به آیین اشه می¬دهم فرادت فشو و زنتوم اشون، ردان اشونی را.
به آیین اشه می¬دهم اردیبهشت و آذر اهوره مزدا را.
7
به آیین اشه می¬دهم ازیرین اشون، رد اشونی را.
به آیین اشه می¬دهم فرادت ویر و دخیوم اشون، ردان اشونی را.
به آیین اشه می¬دهم رد بزرگوار نپات اپام و آبهای مزدا آفریده را.
8
به آیین اشه می¬دهم اویسروثریم اشون ، رد اشونی را.
به آیین اشه می¬دهم فرادت ویسپم و زرتشتوم اشون، اشونی را.
به آیین اشه می¬دهم فروشی¬های اشونان و زنان و گروه فرزندان آنان و یا بریه هوشیتی و ام¬ی نیک آفریدۀ برزمند و بهرام اهوره آفریده و اوپرتات پیروز را.
9
به آیین اشه می¬دهم اشهین اشون، رد اشونی را.
به آیین اشه می¬دهم برجیه و نمانیه¬ی اشون، ردان اشونی را.
به آیین اشه می¬دهم سروش پارسای پاداش بخش پیروز گیتی افزای را و رشن راست ترین را و ارشتاد گیتی افزای و جهان پرور را.
10
به آیین اشه می¬دهم [یزدان] ماه، ردان آشونی را و اندره ماه اشون، رد اشونی را و پرماه و ویشپتث ی اشون ، ردان اشونی را.
11
به آیین اشه می¬دهم [ایزدان] گهنبارها، ردان اشونی را و میدیوزرم اشون، رد اشونی را.
به آیین اشه می¬دهم میدیوشم اشون، رد اشونی را.
به آیین اشه می¬دهم پتیه شهیم اشون، رداشونی را.
به آیین اشه می¬دهم ایا رم اشون، رد اشونی را.
به آیین اشه می¬دهم میدیارم اشون، رد اشونی را.
به آیین اشه می¬دهم همسپتمدم اشون رد اشونی را.
به آیین اشه می¬دهم [ایزدان] سال، ردان اشونی را.
12
به آیین اشه می¬دهم همۀ این ردان را که سی و سه ردان اشونی اند به پیرامون هاونی. آنان از آن بهترین اشه اند که مزدا آموخته و زرتشت گفته است.
13
به آیین اشه می¬دهم اهوره ومهر، بزرگواران گزند ناپذیر اشون را و ستارگان آفریدۀ سپند مینو و ستارۀ تشتر رایومند فره مند و ما در بردارندۀ تخمۀ گاو خورشید تیز اسب – چشم اهوره مزدا – و مهر، شهریار همۀ سرزمینها را.
به آیین اشه می¬دهم هرمزد [روز] را یومند فره مند را.
به آیین اشه می¬دهم [ماه] فروشی¬های اشونان را.
14
به آیین اشه می¬دهم ترا ای آذر پسر اهوره مزدا و همۀ آذران را.
به آیین اشه می¬دهم آبهای نیک و همۀ آبهای مزدا آفریده و همۀ گیاهان مزدا آفریده را.
15
به آیین اشه می¬دهم «منثره» و رجاوند کارآمد، داد دیو ستیز، داد زرتشتی، روشن دیرین و دین نیک مزدا پرستی را.
16
به آیین اشه می¬دهم کوه اوشید رن¬ی مزدا آفریدۀ بخشیدۀ آسایش اشه و همۀ کوههای بخشنده آسایش اشه و بسیار بخشندۀ آسایش مزدا افریده و فر کیانی مزدا آفریدن و فرنا گرفتنی مزدا آفریده را.
به آیین اشه می¬دهم اشی نیک را، چیستای نیک را، ارث¬ی نیک را، رسستات نیک را، فر و پاداشت مزدا آفریده را.
17
به آیین اشه می¬دهم آفرین نیک اشون و اشون مرد پاک و دامویش اوپمن، ایزد دلیر چیره دست را.
18
به آیین اشه می¬دهم این جاها و روستاها و چراگاهها و خانمانها و آبشخورها و آبها و زمینها وگیاهان و این زمین و آن آسمان و باد اشون و ستاره وماه وخورشید و انیران جاودان و همۀ آفریدگان سپند مینو مردان و زنان اشون را که ردان اشونی اند.
19
به هاونگاه به آیین اشه می¬دهم ردان اشونی را؛ ردان روز و گاهها و ماه وگهنبارها را که ردان اشونی اند.
20
[زوت و راسپی:]
به آیین اشه می¬دهم خورش میزد، خرداد، امرداد و شیر خوشی دهنده، خشنودی سروش اشون دلیر «تن – منثره»ی سخت رزم افزار اهورایی، ایرد نامبردار را.
21
به آیین اشه می¬دهم هوم و پراهوم، خشنودی فروشی زرتشت سپیتمان اشون، آن ایزد نامبردار را.
به آیین اشه می¬دهم هیزم و بخور، خشنودی ترا ای آذر آهوره مزدا، ای ایزد نامبردار.
22
به آیین اشه می¬دهم فروشی های نیرومند پیروز اشونان را، فروشی های نخستین آموزگاران کیش را، فروشی های نیاکان را.
23
به آیین اشه می¬دهم همه ردان پاکی را.
به آیین اشه می¬دهم همۀ نیکی بخشندگان را: ایزدان مینوی و جهانی که به آیین بهترین اشه برازندۀ ستایش و نیایشند.
24
به آیین بهترین اشه به سوی ما آید. از سود یا زیانی که او بخشد، [همه] آگاه شوند .
ای مزدا اهوره!
سرود خونان و پیام آوران تو خوانده شدیم و [آن را] پذیرفتم و به پاداشی که «دین» کسانی همچون ما را نوید دادی، خرسندیم.
25
این [پاداش] را تو به ما ارزانی داشتی تا چه در زندگی کنونی و چه [در جهان] مینوی، همنشین جاودانۀ تو و اردیبهشت باشیم.
«یثه اهو و یریو....»
26
«اهون ویریه....» را می¬ستاییم.
سخن درست را می¬ستاییم.
آفرین نیک اشون را می¬ستاییم.
دامویش اوپمن، ایزد دلیر چیره دست را می¬ستاییم.
خرداد و امرداد را می¬ستاییم.
شیر خوشی دهنده را می¬ستاییم.
هوم و پراهوم را می¬ستاییم.
هیزم و بخور را می¬ستاییم؛ آفرین خوانی به آفرین نیک اشون را.
27
«ینگهه هاتم ....»
28
[راسپی:]
«یثه اهو و یریو....» که زوت مرا بگوبد.
[زوت:]
«اثارتوش اشات چیت هچا....» که پارسا مرد دانا بگوید.
هات 8
1
[زورت و راسپی:]
«اشم وهو....»
به آیین اشه می¬دهم خورش میزد، خرداد، امرداد و شیر خوشی دهنده، هوم و پراهوم وهیزم و بخور؛ آفرین خوانی به ههوره مزدا را.
«اهون و یریه ....»
سخن درست، آفرین نیک اشون، دامویش اوپمن چیره دست، هوم و «منثره» و زرتشت اشون، به آیین اشه به سوی ما آیند.
2
[راسپی :]
شما ای مردمان! بخورید این میزد را. این کسانی که با اشونی و درستکاری، آن را به خویشتن ارزانی داشتید!
3
[زوت»]
ای امشا سپندان! ای دین مزدا پرستی ! ای ایزدان نیک ! ای ایزد بانوان نیک! ای آبها! ای گیاهان! ای زورها!
کسی را که درمیان مزداپرستان، خود را مزدا پرست و پیرو بهترین اشه شمارد؛ اما جهان اشه را به جادویی ویران کند، به ما نشان دهید.
4
کسی که در میان مزداپرستان برنا، سخنی را که از او خواسته اند، از بر نگوید، پادافره [گناه] جادویی بر او روا گردد.
«اشم و هو...»
«یثه اهو و یریو....»
5
ای اهوره مزدا!
بشود که به کام و خواست [خویش]، به آفریدگان خود- به آبها، به گیاهان، به همۀ نیکان اشه نژاد – شهریاری کنی!
بشود که اشه را توانایی و دروج را ناتوانی بخشی!
6
کامروا باد اشه!
ناکام باد دروج!
سپری شده برانداخته، زدوده، برده و ناکام باد درج در آفرینش سپند مینو!
7
اینک من – زرتشت – سران خانمانها و روستاها و شهرها و کشورها را برانگیزم که به دین اهورایی
زرتشتی بیندیشند و سخن گویند ورفتار کنند.
8
[راسپی:]
فراخی و آسایش آرزومندم سراسر آفرینش اشه را.
تنگی ودشواری ارزومندم سراسر آفرینش دروج را.
«اشم و هو....»
شادمانی هو ماشه پرور را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین خوانی.
[زوت:]
«یثه اهو و یریو...» که زوت مرا بگوید.
[راسپی :]
«یثه اهو و یریو....» که زوت مرا بگوید.
[زوت :]
«آثارتوش اشات چیت هچا....» که پارسا مرد دانا بگوید.
1
[زورت و راسپی:]
«اشم وهو....»
به آیین اشه می¬دهم خورش میزد، خرداد، امرداد و شیر خوشی دهنده، هوم و پراهوم وهیزم و بخور؛ آفرین خوانی به ههوره مزدا را.
«اهون و یریه ....»
سخن درست، آفرین نیک اشون، دامویش اوپمن چیره دست، هوم و «منثره» و زرتشت اشون، به آیین اشه به سوی ما آیند.
2
[راسپی :]
شما ای مردمان! بخورید این میزد را. این کسانی که با اشونی و درستکاری، آن را به خویشتن ارزانی داشتید!
3
[زوت»]
ای امشا سپندان! ای دین مزدا پرستی ! ای ایزدان نیک ! ای ایزد بانوان نیک! ای آبها! ای گیاهان! ای زورها!
کسی را که درمیان مزداپرستان، خود را مزدا پرست و پیرو بهترین اشه شمارد؛ اما جهان اشه را به جادویی ویران کند، به ما نشان دهید.
4
کسی که در میان مزداپرستان برنا، سخنی را که از او خواسته اند، از بر نگوید، پادافره [گناه] جادویی بر او روا گردد.
«اشم و هو...»
«یثه اهو و یریو....»
5
ای اهوره مزدا!
بشود که به کام و خواست [خویش]، به آفریدگان خود- به آبها، به گیاهان، به همۀ نیکان اشه نژاد – شهریاری کنی!
بشود که اشه را توانایی و دروج را ناتوانی بخشی!
6
کامروا باد اشه!
ناکام باد دروج!
سپری شده برانداخته، زدوده، برده و ناکام باد درج در آفرینش سپند مینو!
7
اینک من – زرتشت – سران خانمانها و روستاها و شهرها و کشورها را برانگیزم که به دین اهورایی
زرتشتی بیندیشند و سخن گویند ورفتار کنند.
8
[راسپی:]
فراخی و آسایش آرزومندم سراسر آفرینش اشه را.
تنگی ودشواری ارزومندم سراسر آفرینش دروج را.
«اشم و هو....»
شادمانی هو ماشه پرور را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین خوانی.
[زوت:]
«یثه اهو و یریو...» که زوت مرا بگوید.
[راسپی :]
«یثه اهو و یریو....» که زوت مرا بگوید.
[زوت :]
«آثارتوش اشات چیت هچا....» که پارسا مرد دانا بگوید.
کامنت ها