زرتشت: هات 19 1 [زوت:] زرتشت از اهوره مزدا پرسید: ای اهوره مزدا!ای سپندترین مینو! ای دادار جه...
هات 19
1
[زوت:]
زرتشت از اهوره مزدا پرسید:
ای اهوره مزدا!ای سپندترین مینو! ای دادار جهان استومند! ای اشون!
کدام بود آن سخنی که مرا در دل افگندی، ای اهوره مزدا!...
2
پیش از آفرینش آسمان، پیش از آب، پیش از جانور، پیش از گیاه، پیش از آذر اهوره مزدا، پیش از اشون مرد، پیش از تباهکاران و دیوان و مردمان [دروند]، پیش از سراسر زندگی این جهانی و پیش از همۀ مزدا آفریدگان نیک اشه نژاد؟
3
آنگاه اهوره مزدا گفت:
ای سپیتمان زرتشت!
آن سخن، «اهون و یریه....» بود که ترا در دل افگندم....
4
.................................................................................................................................................................................
5
ای سپیتمان زرتشت!
این «اهون ویریه....»ی من هرگاه بی هیچ درنگ و لغزشی سروده شود، برابر صد «گاه» برگزیدۀ دیگر است که بی هیچ درنگ و لغزشی سروده شده باشد و هرگاه بادرنگ ولغزش سروده شود، برابر ده «گاه» برگزیدۀ دیگر است.
6
ای سپیتمان زرتشت!
کسی که در زندگی این جهانی، برای من «اهون ویریه...» را از بر بخواند یا به یاد بسپارد و باژگیرد یا باژکنان بسراید یا آن را به هنگام سرودن بستاند، من – اهوره مزدا – روانش را از فراز چینود پل سه بار به بهشت – به بهترین زندگانی، به بهترین اشه، به بهترین روشنایی – برسانم.
7
ای سپیتمان زرتشت!
کسی که در زندگی این جهان، برای من «اهون ویریه....: را باژگیرد و پاره ای از آن را – نیم یا سه یک یا چهار یک یا پنج یک آن را – نخواند، من- اهوره مزدا – روانش را از بهشت دور کنم. من اورا به اندازۀ درازا و پهنای این زمین، از بهشت دور کنم و این زمین را به همان اندازه که دراز است، پهناست.
8
من در آغاز، واژگانی را که «اهو» و «رتو» در میان آنهاست، فرو خواندم، پیش از آفرینش آسمان برین، پیش از آب، پیش از زمین ، پیش از گیاه، پیش از آفرینش گاو چهار پا، پیش از زایش مرد اشون دو پا، پیش از آفرینش پیکر خورشید برین و پس از آفرینش امشا سپندان.
9
از میان آن دو مینوی نخستین، سپند مینو سراسر آفرینش اشه را که بوده است و هست و خواهد بود، با گفتار «شیوثننم انگهوش مزدایی» برای من برخواند.
10
و این سخن، درمیان سخنان، کارآمدترین سخنی است که گفته شده و برزبان آورده شده و خوانده شده است.
این سخن را چندان توانایی است که اگر همۀ [مردمان] جهان استومند، آن را بیاموزند و به یاد بسپارند، خود را از مرگ رهایی توانند داد.
11
این سخن ما گفته شده است تا هریک از آفریدگان [جهان]، آن را در پرتو بهترین اشه یاد گیرد و
بدان بیندیشد.
12
«یثه»: چنین گوید که زرتشت را «اهو» و «رتو» شناختند.
«اثا»: چنین گوید که او – اهوره مزدا- نیز در نخستین اندیشه، نزد آفریدگان جهان چنین است.
«یثه»: آموزش می دهد که او از همه بزرگتر است.
«اثا: : چنین گوید که آفرینش، او راست.
13
«ونگهوش» : سومین آموزش دین را باز می گوید که زندگی خوب، از آن مزداست.
«دزدا مننگهو» : چنین گوید که آموزگار منش نیک است.
«شیوثننم» : «اهو» را نشان می دهد.
14
از واژۀ «مزدا» بر می آید که او آفرینش راست؛ همان گونه که آفرینش اوراست.
از واژه «خششرم اهورهیی» چنین برمی آید که : ای مزدا! شهریاری مینوی از آن تست.
واژه های «دریگو بیو واستارم» گویای آن کسی است که در پرستاری از درویشان، دوست سپیتمان زرتشت است.
«یثه اهو و یریو....» پنج آموزش دین را در بر می گیرد.
«یثه اهو و یریو....» سراسر «منثره» و سخن اهوره مزداست.
15
اهوره مزدای بهتر، «اهون ویریه...» را بسرود. [آن خدای] بهتر، همۀ [آفرینش نیک] را بیافرید.
اهریمن به تنگ آمد. اهوره مزدا از دور بدان بد سرشت چنین گفت:
نه منش، نه آموزش، نه خرد، نه باور، نه گفتار، نه کردار، نه «دین» و نه روان ما دو[مینو] با هم سازگارند.
16
این گفتار مزدا سه بخش دارد و به چهار پیشه و پنج ردان می نگرد و با دهش و بخشش، سرانجام می گیرد.
-کدامند [سه] بخش این گفتار؟
-اندیشۀ نیک، گفتار نیک، کردار نیک.
17
- کدامند (چهار) پیشه؟
-آتربان، ارتشتار، برزیگر ستور پرور و[دست ورز] سازنده.
خویشکاری همۀ [اینان] در راست اندیشی، راست گفتاری وراست کرداری با اشون مرد پیر و رد دین پژوه، برابر است:
«کنش خویش جهان را به سوی اشه پیش می برند.»
18
-کدامند پنج ردان؟
-خانه خدا، دهخدا، شهربان، شهریار و پنجمین آنان زرتشت (در سرزمینهای دیگر، جز ری زرتشتی)
در ری زرتشتی تنها چهار [تن] ردانند.
-کدامند ردان این سرزمینها؟
- خانه خدا، دهخدا، شهربان، شهریار و پنجمین آنان زرتشت.
19
-اندیشۀ نیک چیست؟
-نخستین منش پاک.
-گفتار نیک چیست؟
- سخن ورجاوند.
-کردار نیک چیسن؟
-سرود ستایش وبرتر شماری آفریدگان پاک.
20
مزدا گفت.
-به که گفت؟
- به اشون مینوی وجهانی.
- چه گفت در سخنی که او را در دل افگند؟
- بهترین شهریار.
- به چه کسی؟
- به اشون وبهتری که در شهریاری، خود کامه نباشد.
21
«اهون ویریه….» را می¬ستاییم.
«اهون ویریه …» را می¬ستاییم. چه بلند برخوانده، چه آهسته باژ گرفته، چه سروده، چه ستوده.
«ینگهه هاتم….»
هات 20
1
اهوره مزدا گفت:
«اشم و هو وهیشتم استی.»
[از این گفتار] بر می¬آید که بهترین نیکی بدو داده شود؛ چنان که دوستداری به دوستدار.
«وهو وهیشتم استی.»
اینچنین دین را [(آموزش دینی را)] کار بندد.
2
«اوشتا استی اوشتا اهمایی.»
از این سخن بر می¬آید که سراسر [دهش] اشه، هر یک از خواستاران اشه راست.
اینچنین پایدار [از این سخن] بر می¬آید که سراسر [دهش] اشه، هر یک از خواستاران اشه راست.
3
«هیت اشایی وهیشتایی اشم.»
[این سخن]، رهنمونی است به سراسر سخن ورجاوند که همۀ «منثره» در برگیرندۀ آن است.
اینچنین آموزش می¬دهد:
اشه از شهریاری مینوی [اهوره] است و ستایندگان اشه را [دهش] اشه ارزانی شودو سوشیانتها شما را اشه بخشند.
سه فرمان ایزدی – سراسر گفتار «اشم و هو….» - سخن فرو فرستاده و گفتار اهوره مزداست.
4
مزدا گفت.
-به که گفت؟
-به اشون مینوی وجهانی.
- چه گفت در سخنی که او را در دل افگند؟
- بهترین شهریار.
- به چه کسی؟
- به اشون وبهتری که در شهریاری، خودکامه نباشد.
5
«اشه وهیشت» را می¬ستاییم.
«اشه وهیشت» را می¬ستاییم؛ چه بلند برخوانده، چه آهسته باژ گرفته، به سروده، چه ستوده.
«ینگهه هاتم….»
هات 21
1
سخن ستایش زرتشت اشون [چنین است]:
«ینگهه هاتم آآت یسن پیتی.»
«ینگهه» ستایش مزدا را می¬آموزد؛ آنچنان که در داد اهوره است.
«هاتم» ستایشی را می¬آموزد که زندگی مردمان جهان را[بکار آید].
2
«یاونگهم» در این جا رهنمونی است به ستایش زنان اشون که درنیایش امشا سپندان، سپنندارمذ را در آغاز می¬ستایند.
سه فرمان ایزدی [-سراسر «ینگهه هاتم….» - ]سخن برازندۀ ستایش است.
-این ستایش، همه کسی راست؟
- ستودن امشا سپندان راست.
3
آنگاه مزدا گفت:
-بهروزی کسی را باد که از او به هرکسی بهروزی رسد!
-شهریار یگانۀ بی همتا – مزدا اهوره – اورا [چنین بهروزی] دهاد!
4
مزدا با این گفتر، چه پیامی داد؟
-پیام بهروزی داد و با واژۀ «بهروزی» به هریک از اشونانی که بوده است و هست و خواهدبود، بهترین بهروزی را پیام داد آن [خداوند] بهتر، مزدای بهتر.
به [زرتشت] اشون بهتر، پیام بهروزی داد هریک از اشونان بهتر را.
5
«ینگهه هاتم....» خوب ستودۀ پاک را می¬ستاییم.
«ینگهه هاتم ....»
هات 22
1
«اشم وهو....»
اینک برسم و زور نهاده¬ایم دادار اهوره مزدای را یومند فره مندو آمشا سپندان را.
این هوم به آیین اشه نهاده را خواستار ستایشم.
این شیر روان به آیین اشه نهاده را خواستار ستایشم.
این گیاه «هذا نئپتا»ی به آیین اشه نهاده را خواستار ستایشم.
2
با آبهای نیک، این زور آمیخته به هوم، امیخته به شیر، امیخته به «هذا نئپتا» و به آیین اشه نهاده را خواستار ستایشم.
با آبهای نیک، آب هوم را خواستار ستایشم.
هاون سنگین را خواستار ستایشم.
هاون آهنین را خواستار ستایشم.
3
این گیاه برسم و پیوستگی به خشنودی رد، یادگیری و کاربندی دین نیک مزدا پرستی ، سرودن «گاهان» و پیوستگی به خشنودی رد اشون، رد اشونی و این هیزم و بخور را خواستار ستایشم.
ترا- ای آذر اهوره مزدا! – و همۀ مزدا آفریدگان نیک اشه نژاد را خواستار ستایشم.
4
خشنودی اهوره مزدا، آمشا سپندان، سروش پارسا و آذر اهوره مزدا، آن رد بزرگوار اشونی را.
19-5
..............................................................................................................................................................................
22-20
[زوت و راسپی:]
..............................................................................................................................................................................
27-23
..............................................................................................................................................................................
1
سخن ستایش زرتشت اشون [چنین است]:
«ینگهه هاتم آآت یسن پیتی.»
«ینگهه» ستایش مزدا را می¬آموزد؛ آنچنان که در داد اهوره است.
«هاتم» ستایشی را می¬آموزد که زندگی مردمان جهان را[بکار آید].
2
«یاونگهم» در این جا رهنمونی است به ستایش زنان اشون که درنیایش امشا سپندان، سپنندارمذ را در آغاز می¬ستایند.
سه فرمان ایزدی [-سراسر «ینگهه هاتم….» - ]سخن برازندۀ ستایش است.
-این ستایش، همه کسی راست؟
- ستودن امشا سپندان راست.
3
آنگاه مزدا گفت:
-بهروزی کسی را باد که از او به هرکسی بهروزی رسد!
-شهریار یگانۀ بی همتا – مزدا اهوره – اورا [چنین بهروزی] دهاد!
4
مزدا با این گفتر، چه پیامی داد؟
-پیام بهروزی داد و با واژۀ «بهروزی» به هریک از اشونانی که بوده است و هست و خواهدبود، بهترین بهروزی را پیام داد آن [خداوند] بهتر، مزدای بهتر.
به [زرتشت] اشون بهتر، پیام بهروزی داد هریک از اشونان بهتر را.
5
«ینگهه هاتم....» خوب ستودۀ پاک را می¬ستاییم.
«ینگهه هاتم ....»
هات 22
1
«اشم وهو....»
اینک برسم و زور نهاده¬ایم دادار اهوره مزدای را یومند فره مندو آمشا سپندان را.
این هوم به آیین اشه نهاده را خواستار ستایشم.
این شیر روان به آیین اشه نهاده را خواستار ستایشم.
این گیاه «هذا نئپتا»ی به آیین اشه نهاده را خواستار ستایشم.
2
با آبهای نیک، این زور آمیخته به هوم، امیخته به شیر، امیخته به «هذا نئپتا» و به آیین اشه نهاده را خواستار ستایشم.
با آبهای نیک، آب هوم را خواستار ستایشم.
هاون سنگین را خواستار ستایشم.
هاون آهنین را خواستار ستایشم.
3
این گیاه برسم و پیوستگی به خشنودی رد، یادگیری و کاربندی دین نیک مزدا پرستی ، سرودن «گاهان» و پیوستگی به خشنودی رد اشون، رد اشونی و این هیزم و بخور را خواستار ستایشم.
ترا- ای آذر اهوره مزدا! – و همۀ مزدا آفریدگان نیک اشه نژاد را خواستار ستایشم.
4
خشنودی اهوره مزدا، آمشا سپندان، سروش پارسا و آذر اهوره مزدا، آن رد بزرگوار اشونی را.
19-5
..............................................................................................................................................................................
22-20
[زوت و راسپی:]
..............................................................................................................................................................................
27-23
..............................................................................................................................................................................
هات 23
1
[زوت:]
خواستار ستایشم فروشی¬های آنان را که پیش از این در این خانمانها، روستاها، شهرها وکشورها بودند؛ آنان که آسمان را نگاهداری کردند؛ آب را نگاهداری کردند؛ زمین را نگاهداری کردند؛ جانور را نگاهداری کردند؛ کودک را در زهدانما در باردار نگاهداری کردند تا نمیرد.
2
خواستار ستایشم فروشی¬های اهوره مزدا و امشا سپندان را؛ فروشی¬های همۀ ایردان اشون مینوی را.
خواستار ستایشم فروشی¬های گیومرت، زرتشت سپیتمان، کی گشتاسپ، ایست واستر – پسر زرتشت – و فروشی¬های پاک همۀ نخستین آموزگاران کیش را.
3
خواستار ستایشم فروشی¬های هر یک از اشونان هر زمانی را که بر این زمین مرده است. فروشی-های اشونان را -–چه زن، چه نوجوان، چه دوشیزه – که درکار وکوشش بسر بردندو از این خانه در گذشتند واینک به امید ستایش نیک و پاداشند.
4
خواستار ستایشم فروشی¬های نیرومند پیروز اشونان را.
خواستار ستایشم فروشی¬های نخستین آموزگاران کیش، فروشی¬های نیاکان و فروشی روان خویش را.
خواستار ستایشم، همۀ ردان اشونی، همۀ نیکی دهندگان – ایزدان مینوی و جهانی – را که به آیین بهترین اشه، برازندۀ ستایش وسزاوار نیایشند.
5
من خستویم که مزدا پرست، زرتشتی، دیو ستیز و اهورایی کیشم.
هاونی اشون، رد اشونی را ستایش ونیایش و خشنودی وآفرین!
ساونگهی و ویسیه¬ی اشون، ردان اشونی را ستایش ونیایش و خشنودی و آفرین!
ردان روز و گاهها و ماه وگهنبارها وسال را ستایش ونیایش و خشنودی و آفرین!
[زوت:]
«یثه اهو و یریو...» که زوت مرا بگوید.
[راسپی:]
«یثه اهو ویریو....» که زوت مرا بگوید.
[زوت:]
«اثارتوش اشات چیت هچا....» که پارسا مرد دانا بگوید.
هات 23
1
[زوت:]
خواستار ستایشم فروشی¬های آنان را که پیش از این در این خانمانها، روستاها، شهرها وکشورها بودند؛ آنان که آسمان را نگاهداری کردند؛ آب را نگاهداری کردند؛ زمین را نگاهداری کردند؛ جانور را نگاهداری کردند؛ کودک را در زهدانما در باردار نگاهداری کردند تا نمیرد.
2
خواستار ستایشم فروشی¬های اهوره مزدا و امشا سپندان را؛ فروشی¬های همۀ ایردان اشون مینوی را.
خواستار ستایشم فروشی¬های گیومرت، زرتشت سپیتمان، کی گشتاسپ، ایست واستر – پسر زرتشت – و فروشی¬های پاک همۀ نخستین آموزگاران کیش را.
3
خواستار ستایشم فروشی¬های هر یک از اشونان هر زمانی را که بر این زمین مرده است. فروشی-های اشونان را -–چه زن، چه نوجوان، چه دوشیزه – که درکار وکوشش بسر بردندو از این خانه در گذشتند واینک به امید ستایش نیک و پاداشند.
4
خواستار ستایشم فروشی¬های نیرومند پیروز اشونان را.
خواستار ستایشم فروشی¬های نخستین آموزگاران کیش، فروشی¬های نیاکان و فروشی روان خویش را.
خواستار ستایشم، همۀ ردان اشونی، همۀ نیکی دهندگان – ایزدان مینوی و جهانی – را که به آیین بهترین اشه، برازندۀ ستایش وسزاوار نیایشند.
5
من خستویم که مزدا پرست، زرتشتی، دیو ستیز و اهورایی کیشم.
هاونی اشون، رد اشونی را ستایش ونیایش و خشنودی وآفرین!
ساونگهی و ویسیه¬ی اشون، ردان اشونی را ستایش ونیایش و خشنودی و آفرین!
ردان روز و گاهها و ماه وگهنبارها وسال را ستایش ونیایش و خشنودی و آفرین!
[زوت:]
«یثه اهو و یریو...» که زوت مرا بگوید.
[راسپی:]
«یثه اهو ویریو....» که زوت مرا بگوید.
[زوت:]
«اثارتوش اشات چیت هچا....» که پارسا مرد دانا بگوید.
هات 24
1
[زوت و راسپی :]
به اهوره مزدا نیاز می¬کنیم این هوم و میزد و زور و برسم به آیین اشه گسترده و گوشت خوشی دهنده وشیر روان و گیاه هذانئپتای به آیین اشه نهاده را....
2
با آبهای نیک، با این زور آمیخته به هوم، آمیخته به شیر، آمیخته به هذا نئپتای به آیین اشه نهاده، با آبهای نیک، آب هوم، هاون سنگین و هاون آهنین.
3
این گیاه برسم و پیوستگی به خشنودی رد، یادگیری و کاربندی دین نیک مزدا پرستی و سرودن «گاهان» و پیوستگی به خشنودی رد اشون، رد اشونی و این هیزم و بخور، ترا – ای آذر پسر اهوره مزدا! – و همۀ آفریدگان نیک اشه نژاد را پیشکش و نیاز می¬کنم.
اینک این همه را چنین نیاز می¬کنیم:
4
اهوره مزدا، سروش پارسا، امشا سپندان، فروشی¬های اشونان و روانهای اشونان، آذر اهوره مزدا، ردان بزرگوار وسراسر آفرینش اشه را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین!
5
اینک این همه را چنین نیاز می¬کنیم:
فروشی زرتشت سپیتمان اشون را که درجهان خواستار راستی شد و فروشی¬های همۀ اشونان – آن اشونانی که در گذشته¬اند ، آن اشونانی که زنده¬اندو آن مردانی که [هنوز] زاده نشده اند (سوشیانتهای نوکنندۀ گیتی) – را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین!
6
ای هوم ومیزد وزور وبرسم به آیین اشه گسترده وگوشت خوشی دهنده وشیر روان وگیاه هذا نئپتای به آیین اشه نهاده را...
8-7
..............................................................................................................................................................................
9
امشا سپندان، شهریاران نیک خوب کنش جاودان زنده وجاودان پاداش بخش را که با منش نیک بسر می¬برند وآمشا سپند بانوان را.
12-10
..............................................................................................................................................................................
27-13
..............................................................................................................................................................................
32-28
..............................................................................................................................................................................
33
اینک این همه را چنین نیاز می¬کنیم:
فروشی¬های نیرومند پیروز اشونان را، فروشی¬های نخستین آموزگاران کیش را، فروشی¬های نیاکان را و فروشی روان خویش را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین!
34
اینک این همه را نیاز می¬کنم:
همۀ ردان اشونی را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین!
اینک این همه را نیاز می¬کنم:
همۀ نیکی دهندگان – ایزدان مینوی و جهانی – را که به آیین بهترین اشه برازندۀ ستایش و سزاوار نیایشند.
1
[زوت:]
خواستار ستایشم فروشی¬های آنان را که پیش از این در این خانمانها، روستاها، شهرها وکشورها بودند؛ آنان که آسمان را نگاهداری کردند؛ آب را نگاهداری کردند؛ زمین را نگاهداری کردند؛ جانور را نگاهداری کردند؛ کودک را در زهدانما در باردار نگاهداری کردند تا نمیرد.
2
خواستار ستایشم فروشی¬های اهوره مزدا و امشا سپندان را؛ فروشی¬های همۀ ایردان اشون مینوی را.
خواستار ستایشم فروشی¬های گیومرت، زرتشت سپیتمان، کی گشتاسپ، ایست واستر – پسر زرتشت – و فروشی¬های پاک همۀ نخستین آموزگاران کیش را.
3
خواستار ستایشم فروشی¬های هر یک از اشونان هر زمانی را که بر این زمین مرده است. فروشی-های اشونان را -–چه زن، چه نوجوان، چه دوشیزه – که درکار وکوشش بسر بردندو از این خانه در گذشتند واینک به امید ستایش نیک و پاداشند.
4
خواستار ستایشم فروشی¬های نیرومند پیروز اشونان را.
خواستار ستایشم فروشی¬های نخستین آموزگاران کیش، فروشی¬های نیاکان و فروشی روان خویش را.
خواستار ستایشم، همۀ ردان اشونی، همۀ نیکی دهندگان – ایزدان مینوی و جهانی – را که به آیین بهترین اشه، برازندۀ ستایش وسزاوار نیایشند.
5
من خستویم که مزدا پرست، زرتشتی، دیو ستیز و اهورایی کیشم.
هاونی اشون، رد اشونی را ستایش ونیایش و خشنودی وآفرین!
ساونگهی و ویسیه¬ی اشون، ردان اشونی را ستایش ونیایش و خشنودی و آفرین!
ردان روز و گاهها و ماه وگهنبارها وسال را ستایش ونیایش و خشنودی و آفرین!
[زوت:]
«یثه اهو و یریو...» که زوت مرا بگوید.
[راسپی:]
«یثه اهو ویریو....» که زوت مرا بگوید.
[زوت:]
«اثارتوش اشات چیت هچا....» که پارسا مرد دانا بگوید.
هات 23
1
[زوت:]
خواستار ستایشم فروشی¬های آنان را که پیش از این در این خانمانها، روستاها، شهرها وکشورها بودند؛ آنان که آسمان را نگاهداری کردند؛ آب را نگاهداری کردند؛ زمین را نگاهداری کردند؛ جانور را نگاهداری کردند؛ کودک را در زهدانما در باردار نگاهداری کردند تا نمیرد.
2
خواستار ستایشم فروشی¬های اهوره مزدا و امشا سپندان را؛ فروشی¬های همۀ ایردان اشون مینوی را.
خواستار ستایشم فروشی¬های گیومرت، زرتشت سپیتمان، کی گشتاسپ، ایست واستر – پسر زرتشت – و فروشی¬های پاک همۀ نخستین آموزگاران کیش را.
3
خواستار ستایشم فروشی¬های هر یک از اشونان هر زمانی را که بر این زمین مرده است. فروشی-های اشونان را -–چه زن، چه نوجوان، چه دوشیزه – که درکار وکوشش بسر بردندو از این خانه در گذشتند واینک به امید ستایش نیک و پاداشند.
4
خواستار ستایشم فروشی¬های نیرومند پیروز اشونان را.
خواستار ستایشم فروشی¬های نخستین آموزگاران کیش، فروشی¬های نیاکان و فروشی روان خویش را.
خواستار ستایشم، همۀ ردان اشونی، همۀ نیکی دهندگان – ایزدان مینوی و جهانی – را که به آیین بهترین اشه، برازندۀ ستایش وسزاوار نیایشند.
5
من خستویم که مزدا پرست، زرتشتی، دیو ستیز و اهورایی کیشم.
هاونی اشون، رد اشونی را ستایش ونیایش و خشنودی وآفرین!
ساونگهی و ویسیه¬ی اشون، ردان اشونی را ستایش ونیایش و خشنودی و آفرین!
ردان روز و گاهها و ماه وگهنبارها وسال را ستایش ونیایش و خشنودی و آفرین!
[زوت:]
«یثه اهو و یریو...» که زوت مرا بگوید.
[راسپی:]
«یثه اهو ویریو....» که زوت مرا بگوید.
[زوت:]
«اثارتوش اشات چیت هچا....» که پارسا مرد دانا بگوید.
هات 24
1
[زوت و راسپی :]
به اهوره مزدا نیاز می¬کنیم این هوم و میزد و زور و برسم به آیین اشه گسترده و گوشت خوشی دهنده وشیر روان و گیاه هذانئپتای به آیین اشه نهاده را....
2
با آبهای نیک، با این زور آمیخته به هوم، آمیخته به شیر، آمیخته به هذا نئپتای به آیین اشه نهاده، با آبهای نیک، آب هوم، هاون سنگین و هاون آهنین.
3
این گیاه برسم و پیوستگی به خشنودی رد، یادگیری و کاربندی دین نیک مزدا پرستی و سرودن «گاهان» و پیوستگی به خشنودی رد اشون، رد اشونی و این هیزم و بخور، ترا – ای آذر پسر اهوره مزدا! – و همۀ آفریدگان نیک اشه نژاد را پیشکش و نیاز می¬کنم.
اینک این همه را چنین نیاز می¬کنیم:
4
اهوره مزدا، سروش پارسا، امشا سپندان، فروشی¬های اشونان و روانهای اشونان، آذر اهوره مزدا، ردان بزرگوار وسراسر آفرینش اشه را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین!
5
اینک این همه را چنین نیاز می¬کنیم:
فروشی زرتشت سپیتمان اشون را که درجهان خواستار راستی شد و فروشی¬های همۀ اشونان – آن اشونانی که در گذشته¬اند ، آن اشونانی که زنده¬اندو آن مردانی که [هنوز] زاده نشده اند (سوشیانتهای نوکنندۀ گیتی) – را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین!
6
ای هوم ومیزد وزور وبرسم به آیین اشه گسترده وگوشت خوشی دهنده وشیر روان وگیاه هذا نئپتای به آیین اشه نهاده را...
8-7
..............................................................................................................................................................................
9
امشا سپندان، شهریاران نیک خوب کنش جاودان زنده وجاودان پاداش بخش را که با منش نیک بسر می¬برند وآمشا سپند بانوان را.
12-10
..............................................................................................................................................................................
27-13
..............................................................................................................................................................................
32-28
..............................................................................................................................................................................
33
اینک این همه را چنین نیاز می¬کنیم:
فروشی¬های نیرومند پیروز اشونان را، فروشی¬های نخستین آموزگاران کیش را، فروشی¬های نیاکان را و فروشی روان خویش را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین!
34
اینک این همه را نیاز می¬کنم:
همۀ ردان اشونی را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین!
اینک این همه را نیاز می¬کنم:
همۀ نیکی دهندگان – ایزدان مینوی و جهانی – را که به آیین بهترین اشه برازندۀ ستایش و سزاوار نیایشند.
هات 25
3-1
..............................................................................................................................................................................
7-4
..............................................................................................................................................................................
8
همۀ ایزدان اشون مینوی را می¬ستاییم.
همۀ ایزدان اشون جهانی را می ستاییم.
هات 26
1
..............................................................................................................................................................................
2
اینک در میان همۀ این فروشی¬های نخستین، فروشی اهوره مزدا را می ستاییم که مهترین و بهترین وزیباترین و استوارترین و خردمند ترین و برزومندترین وسپند ترین است.
3
فروشی¬های نیک توانای پاک اشونان را می ستاییم.
[فروشی¬های] امشا سپندان را می¬ستاییم؛ آن تیز بینان بزرگوار بسیار زورمند دلیر آهورایی را که ورجا وندان جاودانه¬اند.
4
اینک «جان» و «دین» و «بوی» و «روان» و «فروشی» نخستین آموزگاران و نخستین آموزگاران کیش، مردان وزنان اشونی را که انگیزۀ پیروزی اشه بوده¬اند، می ستاییم.
«گوشورون» نیک کنش را می¬ستاییم.
5
[فروشی¬های] آنان را که انگیزۀ پیروزی اشه بوده اند و فروشی گیومرت اشون را می¬ستاییم.
اینک پاداش و فروشی زرتشت سپیتمان اشون را می¬ستاییم.
فروشی کی گشتاسپ اشون را می¬ستاییم.
فروشی ایست و استری اشون – پسر زرتشت – را می¬ستاییم.
6
اینک «جان» و «دین» و «بوی» و «روان» و«فروشی» نیاکان، مردان و زنانی را که انگیزۀ پیروزی اشه بوده اند ، می¬ستاییم.
فروشی¬های همۀ اشونانی را که بوده اند و هستندو آن مردانی را که [هنوز] زاده نشده اند (سوشیانتهای نوکنندۀ گیتی) می¬ستاییم.
7
اینک روانهای درگذشتگان را می¬ستاییم.
فروشی¬ های آشونان را می¬ستاییم.
همۀ نیاکان در گذشتۀ این خاندان را از آموزگار و آموزنده – [خواه] اشون مردان، [خواه]اشون زنان – می¬ستاییم.
8
فروشی¬های همۀ آموزگاران اشون را می¬ستاییم.
فروشی¬های همۀ آموزگاران اشون را می¬ستاییم.
فروشی¬های همۀ اشون مردان را می¬ستاییم.
فروشی¬های همۀ اشون زنان را می¬ستاییم.
9
فروشی¬های همۀ فرزندان اشون را که از اشونی پدید آمده¬اند، می¬ستاییم.
فروشی¬های اشونانی را که در کشورند می¬ستاییم.
فروشی¬های اشونی را که در بیرون از کشورند می¬ستاییم.
10
فروشی¬های اشون مردان را می¬ستاییم.
فروشی¬های اشون زنان را می¬ستاییم.
همۀ فروشی¬های نیک توانای پاک اشونان را از [فروشی] گیومرت تا سوشیانت پیروز می¬ستاییم.
11
[زوت و راسپی:]
همۀ فروشی¬های اشونان را می¬ستاییم.
روانهای درگذشتگان و فروشی¬های اشونان را می¬ستاییم.
«ینگهه هاتم ....»
[راسپی :]
«یثه اهو ویریو....» که زوت مرا بگوید.
[زوت :]
«اثار توش اشات چیت هچا....» که پارسا مرد دانا بگوید.
3-1
..............................................................................................................................................................................
7-4
..............................................................................................................................................................................
8
همۀ ایزدان اشون مینوی را می¬ستاییم.
همۀ ایزدان اشون جهانی را می ستاییم.
هات 26
1
..............................................................................................................................................................................
2
اینک در میان همۀ این فروشی¬های نخستین، فروشی اهوره مزدا را می ستاییم که مهترین و بهترین وزیباترین و استوارترین و خردمند ترین و برزومندترین وسپند ترین است.
3
فروشی¬های نیک توانای پاک اشونان را می ستاییم.
[فروشی¬های] امشا سپندان را می¬ستاییم؛ آن تیز بینان بزرگوار بسیار زورمند دلیر آهورایی را که ورجا وندان جاودانه¬اند.
4
اینک «جان» و «دین» و «بوی» و «روان» و «فروشی» نخستین آموزگاران و نخستین آموزگاران کیش، مردان وزنان اشونی را که انگیزۀ پیروزی اشه بوده¬اند، می ستاییم.
«گوشورون» نیک کنش را می¬ستاییم.
5
[فروشی¬های] آنان را که انگیزۀ پیروزی اشه بوده اند و فروشی گیومرت اشون را می¬ستاییم.
اینک پاداش و فروشی زرتشت سپیتمان اشون را می¬ستاییم.
فروشی کی گشتاسپ اشون را می¬ستاییم.
فروشی ایست و استری اشون – پسر زرتشت – را می¬ستاییم.
6
اینک «جان» و «دین» و «بوی» و «روان» و«فروشی» نیاکان، مردان و زنانی را که انگیزۀ پیروزی اشه بوده اند ، می¬ستاییم.
فروشی¬های همۀ اشونانی را که بوده اند و هستندو آن مردانی را که [هنوز] زاده نشده اند (سوشیانتهای نوکنندۀ گیتی) می¬ستاییم.
7
اینک روانهای درگذشتگان را می¬ستاییم.
فروشی¬ های آشونان را می¬ستاییم.
همۀ نیاکان در گذشتۀ این خاندان را از آموزگار و آموزنده – [خواه] اشون مردان، [خواه]اشون زنان – می¬ستاییم.
8
فروشی¬های همۀ آموزگاران اشون را می¬ستاییم.
فروشی¬های همۀ آموزگاران اشون را می¬ستاییم.
فروشی¬های همۀ اشون مردان را می¬ستاییم.
فروشی¬های همۀ اشون زنان را می¬ستاییم.
9
فروشی¬های همۀ فرزندان اشون را که از اشونی پدید آمده¬اند، می¬ستاییم.
فروشی¬های اشونانی را که در کشورند می¬ستاییم.
فروشی¬های اشونی را که در بیرون از کشورند می¬ستاییم.
10
فروشی¬های اشون مردان را می¬ستاییم.
فروشی¬های اشون زنان را می¬ستاییم.
همۀ فروشی¬های نیک توانای پاک اشونان را از [فروشی] گیومرت تا سوشیانت پیروز می¬ستاییم.
11
[زوت و راسپی:]
همۀ فروشی¬های اشونان را می¬ستاییم.
روانهای درگذشتگان و فروشی¬های اشونان را می¬ستاییم.
«ینگهه هاتم ....»
[راسپی :]
«یثه اهو ویریو....» که زوت مرا بگوید.
[زوت :]
«اثار توش اشات چیت هچا....» که پارسا مرد دانا بگوید.
هات 27
1
اینک آن بزرگتر از همه – اهوره مزدا – را«آهو» و «رتو» بر می¬گزینیم تا اهریمن نابکار را براندازیم؛ تا دیو خشم خونین درفش را برافگنم؛ تا دیوان مرندری را برانیم؛ تا همۀ دیوان و دروندان «ورن» را براندازیم...
2
تا اهوره مزدای رایومند فره مند را والا بشتاسیم؛
تا آمشا سپندان را والا بشناسیم؛
تا ستارۀ رایومند فره مند، تشتر پرفروغ را والا بشناسیم؛
تا اشون مرد را والا بشناسیم؛
تا همۀ آفریدگان اشون سپند مینو را والا بشناسیم.
3
«یثه اهو ویریو....»
4
«ای مزدا!
مرا از بهترین گفتارها و کردارها بیاگاهان تا براستی در پرتو «اشه» با «منش نیک: و به آزاد کامی ترا بستایم.
ای اهوره!
با شهریاری مینوی خویش و به خواست خود، زندگانی نو وسرشار از اشه را به ما ارزانی دار.»
5
ای ایریمن گرامی!
بدین جاآی یاری مردان و زنان زرتشتی را، یاری منش نیک را، یاری هر آن «دین» را که درخور مزدی گرانبهاست!
دهش آرمانی«اشه» را که اهوره مزدا ارزانی دارد، خواستارم.
«اشم و هو .....»
6
هوم همچون مزدا توانا، آن رد اشونی، [آن اشون] پالوده و سروش نیک – که با اشی گنجور همراه است- باید هماره در این جا کوشا باشند.
7
ما می آموزیم «اهون ویریه...»ی فرخندۀ ... به آیین اشه سروده را؛ هاون به ایین اشه بکار انداخته وسخن راست گفته را.
اینچنین، آنها فرخنده تر شوند.
8
«ای مزدا اهوره! ای تواناترین! ای آرمیتی! ای اشهی گیتی افزای! ای منش نیک! ای شهریاری مینوی؟
به من گوش فرا دهید و آنگاه که پاداش هر کس را می¬بخشید، بر من بخشایش آورید.
9
ای اهوره!
[خود را] به من بنمای و [درپرتو] «آرمیتی» توش و توانم ده.
ای مزدا!
به پاداش ستایشم از سپندترین «مینو» نیکویی، از «اشه» توانایی بسیار و از «منش نیک» سروری بخش.
10
ای اهوره ی تیزبین!
به شادمانی ورامش من؛ دهش بی مانند خویش را که از «شهریاری مینوی» و از «منش نیک» است، بر من آشکار کن.
ای سپندارمذ!
«دین» مرا به [یاری] «اشه» آموزش ده و روشنی بخش.
11
اینک زرتشت همۀتن و جان وگزیدۀ«منش نیک» خویش را همچون نیازی پیشکش «مزدا» می-کند و گفتار و کردار و دل آگاهی ونیروی خود را نزد «اشه» [ارمغان می¬برد].»
«اشم و هو....»
12
من خستویم که مزدا پرست، زرتشتی، دیو ستیز و اهورایی کیشم.
هاونی اشون، رد اشونی را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین!
ساونگهی و ویسیه ی اشون، اپردان اشونی را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین!
ردان روز و گاهها و ماه و گهنبارها وسال را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین!
13
«یثه اهو ویریو....»
14
«اشم و هو....»
15
«اهون ویریه....»را می ستاییم.
اردیبهشت زیباترین امشا سپند را می ستاییم.
«ینگهه هاتم ....»
1
اینک آن بزرگتر از همه – اهوره مزدا – را«آهو» و «رتو» بر می¬گزینیم تا اهریمن نابکار را براندازیم؛ تا دیو خشم خونین درفش را برافگنم؛ تا دیوان مرندری را برانیم؛ تا همۀ دیوان و دروندان «ورن» را براندازیم...
2
تا اهوره مزدای رایومند فره مند را والا بشتاسیم؛
تا آمشا سپندان را والا بشناسیم؛
تا ستارۀ رایومند فره مند، تشتر پرفروغ را والا بشناسیم؛
تا اشون مرد را والا بشناسیم؛
تا همۀ آفریدگان اشون سپند مینو را والا بشناسیم.
3
«یثه اهو ویریو....»
4
«ای مزدا!
مرا از بهترین گفتارها و کردارها بیاگاهان تا براستی در پرتو «اشه» با «منش نیک: و به آزاد کامی ترا بستایم.
ای اهوره!
با شهریاری مینوی خویش و به خواست خود، زندگانی نو وسرشار از اشه را به ما ارزانی دار.»
5
ای ایریمن گرامی!
بدین جاآی یاری مردان و زنان زرتشتی را، یاری منش نیک را، یاری هر آن «دین» را که درخور مزدی گرانبهاست!
دهش آرمانی«اشه» را که اهوره مزدا ارزانی دارد، خواستارم.
«اشم و هو .....»
6
هوم همچون مزدا توانا، آن رد اشونی، [آن اشون] پالوده و سروش نیک – که با اشی گنجور همراه است- باید هماره در این جا کوشا باشند.
7
ما می آموزیم «اهون ویریه...»ی فرخندۀ ... به آیین اشه سروده را؛ هاون به ایین اشه بکار انداخته وسخن راست گفته را.
اینچنین، آنها فرخنده تر شوند.
8
«ای مزدا اهوره! ای تواناترین! ای آرمیتی! ای اشهی گیتی افزای! ای منش نیک! ای شهریاری مینوی؟
به من گوش فرا دهید و آنگاه که پاداش هر کس را می¬بخشید، بر من بخشایش آورید.
9
ای اهوره!
[خود را] به من بنمای و [درپرتو] «آرمیتی» توش و توانم ده.
ای مزدا!
به پاداش ستایشم از سپندترین «مینو» نیکویی، از «اشه» توانایی بسیار و از «منش نیک» سروری بخش.
10
ای اهوره ی تیزبین!
به شادمانی ورامش من؛ دهش بی مانند خویش را که از «شهریاری مینوی» و از «منش نیک» است، بر من آشکار کن.
ای سپندارمذ!
«دین» مرا به [یاری] «اشه» آموزش ده و روشنی بخش.
11
اینک زرتشت همۀتن و جان وگزیدۀ«منش نیک» خویش را همچون نیازی پیشکش «مزدا» می-کند و گفتار و کردار و دل آگاهی ونیروی خود را نزد «اشه» [ارمغان می¬برد].»
«اشم و هو....»
12
من خستویم که مزدا پرست، زرتشتی، دیو ستیز و اهورایی کیشم.
هاونی اشون، رد اشونی را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین!
ساونگهی و ویسیه ی اشون، اپردان اشونی را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین!
ردان روز و گاهها و ماه و گهنبارها وسال را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین!
13
«یثه اهو ویریو....»
14
«اشم و هو....»
15
«اهون ویریه....»را می ستاییم.
اردیبهشت زیباترین امشا سپند را می ستاییم.
«ینگهه هاتم ....»
کامنت ها