گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

زرتشت:...

بخش یکم
( الف)
1
هرگاه مردی در ته درّه ای مرده باشد و مرغی از فراز کوه بدانجا فرود آید و پاره ای از آن مردار را بخورد و به بالای کوه باز گردد و بر درختی سخت چوب یا نرم چوب بنشیند و بر آ« درخت قی کند یا پیخال بیندازد یا پاره هایی از مردار را فرو ریزد . . .
2
. . . پس آنگاه مردی از ته درّه به بالای کوه برآید و از ان درخت هیزم برگیرد و بشکند و تکّه تکّه کند وآن را در آتش ـ پسر اهوره مزدا ـ بسوزاند ، پاد افره گناهش چیست ؟
3
اهوره مزدا پاسخ داد :
مرداری که پرنده یا سگ یا گرگ یا باد یا مگس بیاورد ، کسی را گناهکار نمی کند . . .
4
. . . چه ، اگر مرداری که پرنده یا سگ یا گرگ یا باد یا مگس بیاورد ، کسی را گناهکار کند ، بزودی این جهان استومند من ـ با فراوانی آفریدگانی که بر زمین می میرند ـ تنها جای پشو تنو ها می شود که به ناپاکی آلوده اند و روان آن بانگ و شیون برمی اورد .
بخش یکم
( ب)
5
ای دادار جهان استومند ! ای اشون!
مردی کشتزاری را آبیاری می کند . آب را به سوی کشتزار روان می کند . دیگر باره روان می کند . سومین با روان می کند . چهارمین با روان می کند . . .
. . . هر گاه سگی یا روباهی یا گرگی ، مرداری را به بستر جوی بیاورد ، پاد افره گناه آن مرد چیست ؟
6
اهوره مزدا پاسخ داد :
.......................................................................................................................................( بند های 6 و7 برابر است با بندهای 3 و 4 همین فر)
7
......................................................................................................................................( فر19 بند 29)
بخش دوم
(الف)
8
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
آیا آب کشنده است ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
آب هیچ کس را نمی کشد . « استو ویذتو» است که آدمی را به بند می افگند و « بدوای» او را چنین فرو بسته می برد .آنگاه سیلاب او را فرا می برد ؛ فرو می برد و بر کرانه می افگند . پس آنگاه پرندگان پیکر او را می خورند تا بخت ، او را بدین جا یا بدان جا بکشاند .
بخش دوم
(ب)
9
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
آیا آتش کشنده است ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
آتش هیچ کس را نمی کشد . « استو ویذتو» است که آدمی را به بند می افگند و « بدوای» او را چنین فرو بسته می برد .آنگاه آتش تن و جان وی را می سوزاند تا بخت ، او را بدین جا یا بدان جا بکشاند .
بخش سوم
10
ای دادار جهان استومند !ای اشون !
چون تابستان سپری شود و زمستان فرا رسد ، مزداپرستان چه باید بکنند ؟
اهوره مزدا پاسخ داد؟
در هرخانه ای و هرکویی باید سه « کده» برای نگاهداری مردگان بسازند .
11
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
بزرگی این کده های مردگان چه اندازه باید باشد ؟
اهوره مزدا پاسخ داد؟
چندان بزرگ که سر برافراشته ، پاهای کشیده و دستهای گشوده را نیازارد .
چنین باید باشد کده های مردگان برابر دستور دین .
12
باید مرده را دو شب یا سه شب یا یک ماه در آن جا نگاه دارند تا بدان هنگام که پرندگان به پرواز درآیند ، گیاهان بویند ، سیلابها روان شوند و باد بهاری آبهای روی زمین را بخشکاند .
13
پس همین که پرندگان به پرواز درآمدند ، گیاهان رسند ، سیلابها روان شدند و باد بهاری آبهای روی زمین را خشکاند ، مزداپرستان باید تن مرده را در دخمه در آفتاب بگذارند .
14
هرگاه مزداپرستان تا یک سال ، تن مرده را در دخمه در آفتاب نگذارند ، همان پاد افره کسی که اشونی را بکشد ، سزاوار آنان خواهد بود .
پیکر مرده باید چندان بماند که باران برآن و برهمه ی دخمه فرو بارد ، بازمانده های چرکین را فرو شوید و پرندگان مردار را بخورند .
بخش چهارم
15
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
آیا این راست است که تو آب را با ابرهاو باد ، از دریای « فراخ کرت » روان می کنی ؟
16
. . . که تو ـ ای اهوره مزدا ! ـ آبها را بر مردارها و دخمه هاا و بازمانده های چرکین و استخوانها روان می کنی و آنگاه آنها را پنهانی باز می گردانی؟
. . . که تو ـ ای اهوره مزدا ! ـ آن آبها را به دریای پوتیک باز می گردانی ؟
17
اهوره مزدا پاسخ داد :
آری ای زرتشت ! پنین است که تو گفتی .
من ـ اهوره مزدا ـ آبها را با ابرها و بادها از دریای فراخ کرت روان می کنم .
18
من ـ اهوره مزدا ـ آبها را بر مردارها و دخمه ها و بازماندهای چرکین و استخوانها روان می کنم .
آنگاه من ـ اهوره مزدا ـ آبها را پنهانی باز می گردانم
من ـ اهوره مزدا ـ آبها را به دریای پوتیک باز می گردانم .
19
در ان جا آبها به جوش و خروش در می آیند . در دل دریای پوتیک به جوش و خروش در می آیند و هنگامی که آلایش پالوده شوندد ، دیگر باره به دریای فراخ کرت روی می اورند و به سوی درخت ویسپوبیش پیش می روند .
در ان جا بذر هر یک از گونه های گیاهان من می روید : صدها ، هزارها، صدها ، هزارها . . .
20
بذر گیاهی که من ـ اهوره مزدا ـ باران بر آنها فرو می بارم تا مردم اشون و گاو افزونی بخش را خوراک و گیاه پدیدآورند؛ تا مردم مرا خوراک آماده کنند و گاو افزونی بخش را گیاهانی برویانند که مایه ی زندگی انها شود .
بخش پنجم
21
این است بهترین کارها ( پاک و بی آلایش کردن زمین ها) این است زیباترین کارها ؛ همان گونه که تو ـ ای زرتشت نیک کردار! ـ گفتی .
اهوره مزدای اشون بدین سخنان ، به جان زرتشت پاک رامش بخشید .( هنگامی که زرتشت دریافت که مردمان می توانند با کردار نیک خویش از آلایش گناه رهایی یابند ، شادمان شد )
« ای ارمیتی ! پاکی از هنگام زادن ، بهترین کار در زندگی است . باید برای آبادانی جهان کوشید وآن را بدرستی نگاهبانی کرد و به سوی روشنایی برد)
22
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
این داد این داد دیو ستیز زرتشت تا چه پایه مهتر و بهتر و زیباتر از دیگر دنیاهاست ؟
23
اهوره مزدا پاسخ داد :
این داد ، این داد دیو ستیز زرتشت در مهی و بهی و زیبایی چندان از دیگر دینها برتر است که دریای فراخ کرت از دیگر آبها .

24
این داد ، این داد دیو ستیز زرتشت در مهی و بهی و زیبایی در برابر دیگر دینها چنان است که آبی کلان ، آبی خرد را در خود فرو برد .
این داد ، این داد دیو ستیز زرتشت در مهی و بهی و زیبایی در برابر دیگر دینها چنان است که درختی تناور ، گیاهان خرد را در سایه سار خویش بپوشاند .
25-26
این داد ، این داد دیو ستیز مزدا در مهی و بهی و زیبایی در برابر دیگر دینها چنان است که آسمان گرداگرد زمین را فرا گیرد .
هنگامی که از رد ( موبدان موبد ) یا سروشا ـ ورز خواستار برگذاری آیین شوند ـ خواه آن آیین درون باشد که باید برگذار شود یا آن که نباید برگذارشود ، خواه آن درون باشد که باید بخش شود یا آن که نباید بخش شود ـ موبدان موبد می تواند یک سوم از پادافره گناهکار را ببخشاید .( هنگامی که موبدان موبد یک سوم از پادافره گناهکار را ببخشاید ، آن اهوره مزدا همه ی آن را می بخشاید .)
اگر کردار اهریمنی دیگری از او سرزده شود ، در ایین پتت ویژه ی او بخشوده شده است ؛ اما اگر هیچ کردار اهریمنی دیگری از او سر نزده باشد ، بدین پشیمانی خویش ، جاودانه بخشوده و آمرزیده است .
بخش ششم
27
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
هرگاه گروهی از مردمان در یک جا برفرشهای پیوسته و بالینهای نزدیک به هم غنوده باشند ؛ دو تن نزدیک به یکدیگر یا پنج یا پنجاه یا صد تن تنگاتنگ و از آن گروه ناگهان یکی بمیرد ، دروج نسو چند تن از آنان را به گند و پلیدی می آلاید ؟
28
اهوره زدا پاسخ داد :
ای سپیتمان زرتشت !
هرگاه مرده آتربانی شد ، دروج «نسو » ؛ تاخت می آورد . بر یازدهمین تن فرود می اید و ده تن را می آلاید .( این پاسخ با این فرض داده شده است که یازده تن در جایی خفته باشند و یکی از آنان بمیرد .روا.
برداشت دیگری از این پاسخ داده است که هرگاه گروهی در جایی خفته باشند و یکی از آنان بمیرد ، از هر سوی آن مرده تا یازده تن آلوده می شوند .)
ای سپیتمان زرتشت !
هرگاه مرده ارتشتاری باشد ، دروج نسو تاخت می آورد بردهمین تن فرود می آید و نه تن را می الاید .
ای سپیتمان زرتشت !
هرگاه مرده برزیگری باشد ، دروج نسو تاخت می آورد ؛ بر نهمین تن فرود می اید و هشت تن را می آلاید .
29
ای سپیتمان زرتشت !
هرگاه مرده سگ چوپانی با شد ، دروج «نسو » ؛ تاخت می آورد . بر هشتمین تن فرود می اید و هفت تن را می آلاید
ای سپیتمان زرتشت !
هرگاه مرده سگی خانگی با شد ، دروج «نسو » ؛ تاخت می آورد . بر هفتمین تن فرود می اید و شش تن را می آلاید .
30
ای سپیتمان زرتشت !
هرگاه مرده سگ چوپانی با شد ، دروج «نسو » ؛ تاخت می آورد . بر هشتمین تن فرود می اید و هفت تن را می آلاید
ای سپیتمان زرتشت !
هرگاه مرده توله سگی با شد ، دروج «نسو » ؛ تاخت می آورد . برپنجمین تن فرود می اید و چهار تن را می آلاید .

31
ای سپیتمان زرتشت !
هرگاه مرده سیاه گوشی با شد ، دروج «نسو » ؛ تاخت می آورد . بر چهارمین تن فرود می اید و سه تن را می آلاید
ای سپیتمان زرتشت !
هرگاه مرده سگ « جژو» یی با شد ، دروج «نسو » ؛ تاخت می آورد . برسومین تن فرود می اید و دو تن را می آلاید .
32
ای سپیتمان زرتشت !
هرگاه مرده سگ « ایو یزوه » با شد ، دروج «نسو » ؛ تاخت می آورد . بر دومین تن فرود می اید و دیگری تن را می آلاید
ای سپیتمان زرتشت !
هرگاه مرده سگ « ویژو» یی با شد ، دروج «نسو » ؛ تاخت می آورد . برنزدیکترین کس فرود می اید و او را می آلاید .( درباره نام های این سگان ... فر . 13 بند 16 و یاد )
33
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
هرگاه مرده سگی « اوروپی» باشد ، چند تن از آفریدگان سپند مینو را اشکارا یا پنهانی می آلاید ؟
34
اهوره مزدا پاسخ داد :
سگ « اوروپی » هرگز ـ آشکارا یا پنهانی ـ هیچ یک از آفریدگان سپند مینو را نمی آلاید ، مگر کسی که او را بزند یا بکشد که آلوده می شود و همواره آلوده می ماند .
35
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
هرگاه مرد تبهکار یا هرزه ای دوپا یا اشموغ ناپارسایی باشد ، چند تن از آفریدگان سپند مینو را اشکار یا پنهانی می آلاید ؟
36
اهوره مزدا پاسخ داد :
ای سپیتمان زرتشت !
به اندازه وزغی که افزون برسالی از مرگ او گذشته و زهر او خشکیده باشد .( وزغ یا قورباغه آفریده اهریمن و یکی از زشت ترین آفریدگان به شمار می آید ؛ زیرا در دریای فراخ کرت برگرد درخت هوم سفید شنا می کند تا آن را بجود اما ماهی خدا گونه (کر) هر جا که وزغ بلغزد آن را نگاهبانی می کند )
آن تبهکار یا هرزه دوپا یا اشموغ ناپارسایی و درازنای زندگی خویش ، آفریدگان سپند مینو را اشکارا یا پنهانی می آلاید
37
او در درازنای زندگی خویش ، آب را می آلاید؛ آتش را خاموش می کند و ستوران را میرباید و می کشد .
او در درازنای زندگی خویش ، اشون رابا مشتی کشنده چنان می زند که جان از تن وی جدا می شود .او پس از مرگ دیگر چنین نمی کند .
38
ای سپیتمان زرتشت !
براستی آن تبهکار یا هرزه دو پا یا ( اشموغ ) ناپارسا در زندگی خویش ، هرگز از بی بهره ساختن اشون از خوراکش ، جامه اش ، خانه اش ، بسترش و آوندهایش باز نمی ایستد.
او پس از مرگ دیگر چنین نمی کند
بخش هفتم
39
ای دادار جهان استومند ! ای اهوره مزدا! ای اشون !
هنگامی که ما اینجا ، در خانه هامان آتش و برسم و جام و وهوم و هاون فراهم آورده ایم ، اگر مردی یا سگی از این جا بگذرد وناگهان بمیرد ، ما مرداپرستان چه باید بکنیم ؟
40
اهوره مزدا پاسخ داد :
ای سپیتمان زرتشت !
باید آتش و برسم و جام و هوم و هاون را ازخانه بیرون برید .
باید مرده ای را به دخمه ـ به جایی که به دستور دین ، پیکر مردگان را باید بدان جا برد ـ برید تا در آن جا دریده و خورده شود .
41
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
در چه هنگامی می توان آتش را به خانه ای که کسی در آن مرده است ، باز آورد ؟
42
اهوره مزدا پاسخ داد :
در زمستان نه شب و در تابستان یک ماه باید درنگ کرد و از آن پس آتش را به خانه ای که کسی در آن مرده است ، باز توان آورد .
43
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
هرگاه کسانی در میان آن نه شب (در زمستان ) یا یک ماه ( در تابستان ) آتش را به خانه ای که کسی در آ« کرده است باز آورند ، پاد افره گناهش چیست ؟
44
اهوره مزدا پاسخ داد :
کردار آنان کردار پشو تنو است و پاد افره ی گناهشان دویست تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، دویست تازیانه با سرو شو ـ چرن است .
بخش هشتم
45
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
هرگاه در خانه ی مزداپرستان زن آبستنی پس از بارداری یک یا دو یا سه یا چهار یا پنج یاشش یا هفت یا هشت یا نه یا ده ماهه ، کودکی مرده بزداید ، مزداپرستان آن زن را به کجا باید ببرند؟
46
اهوره مزدا پاسخ داد :
به جایی در ان خانه زرتشتی که زمین ان بی اب و گیاه ترین جا باشد ؛ گله های گاوان و گوسفندان کمتر از آن بگذرند ؛ آتش ـ پسر اهوره مزدا ـ کمتر در آن برافروخته شود ؛ دسته های برسم و یژه ی آیین کمتر بدان برده شود و مردم اشون کمتر از ان بگذرند .
47
ای دادار جهان استومند !ای اشون !
چه اندازه دور از آتش ؟
چه اندازه دور از اب؟
چه اندازه دور از دسته های برسم ویژه آیین ؟
چه اندازه دور از مردم اشون ؟
48
اهوره مزدا پاسخ داد :
سی گام دور از آتش .
سی گام دور از اب .
سی گام دور از دسته های برسم ویژه ی آیین .
سه گام دور از مردم اشون .
49
مزداپرستان باید گرداگرد آن جا چینه ای برآورند و در درون آن ، او را خوراک و جامه دهند .
50
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
نخستین خوراکی که بدان زن باید داده شود چیست ؟
51
اهوره مزدا پاسخ داد :
باید سه شش یا نه جام گمیزآمیخته با خاکستر بیاشامد تا گور درون زهدان وی شسته شود ( گمیز : پیشاب یا شاش گاو نر) را چنین زنی باید بنوشد تا نسو در زهدان وی از میان برود . در گپ .
آمده است که خاکستر نیز ـ اگر از آتش بهرام برگرفته شده باشد ـ همین کار پاک کردن زهدان را می کند .)
52
پس آنگاه می تواند شیر گرم مادیان یا گاو یا میش یا بز یا گوشت پخته و نان و شراب بیاشامد و بخورد ؛ اما نوشیدن آب بر او روا نیست .



53
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
چنین زنی تا چه هنگام باید بدین سان بماند و تا چه هنگام باید تنها با این گونه گوشت و نان و شراب زندگی کند و از نوشیدن آب بپرهیزد ؟
54
اهوره مزدا پاسخ داد :
باید تا سه شب بدین سان بماند . باید تا سه شب با این گونه گوشت و نان وشراب زندگی کند و از نوشیدن اب بپرهیزد . پس هنگامی که این سه شب سپری شد ، تن و جامه ی خویش را با گمیز و آب در کنار نه گودال بشوید و بدین سان پاک شود .
55
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
چنین زنی تا چه هنگام باید بدین سان بماند ؟
پس از سپری شدن آن سه شب ، تا چه هنگام باید تنها بماند و جدا از دیگری زندگی کند و جا و خوراک و جامه اش جدا باشد ؟
56
اهوره مزداپاسخ داد :
باید تا نه شب بدین سان بماند باید تا نه شب پس از سپری شدن آن سه شب تنها بماند و جدا از دیگر مزداپرستان زندگی کند و جا و خوراک و جامه ی او جدا باشد .
پس هنگامی که این نه شب سپری شد ، تن و جامه ی خویش را با گمیز و آب بشوید و پاک کند .( روش جدید به گونه ای دیگر است هرگاه زنی پس از آبستنی یک تا ده ماهه ، نوزادی مرده به جهان آورد نخستین خوراک وی « نیرنگ» (=گمیز) . . . آتش و خاکستر خواهد بود و تا چهار روز روا نمی دارند آب یا نمک یا هر خوراک دیگری که با آب یا نمک پخته شده باشد ، بخورد . در چهارمین روز به وی نیرنگ می دهند و او می تواند خود و جامه ی خویش را بدان بشوید و پاک کند وروا نمی دارند که خود و جامه اش را در نخستین چهل روز با آب بشوید .)
57
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
آیا هنگامی که آن جامه ها یک بار شسته و پاکیزه شد ، زوت یا هاونن یا آتروخش یا فربرتریا آبرت یا آسنتر یا راسپی یا سرو شاورز یا آتربان و ارتشتار و برزیگردیگری می تواند آنها را بپوشد ؟
58
اهوره مزدا پاسخ داد :
هیچ زوت یا هاونن یا آتروخش یا فربرتر یا آبرت یا آسنتر یا راسپی یا سرشاورز یا آتربان و ارتشتار و برزیگری نمی تواند آن جامه ها را ـ هرچند شسته و پاکیزه شده باشد ـ بپوشد .
59
. . . اما هرگاه در خانه ی مزداپرستان زنی بیمار یا مردی آرمشت باشد ( ارمشت کسی که شکسته و از کار افتاده باشد وباید گفت کسی که ناپاک است در دوره ی ناپاکی (فر9 بند 33) و هنگامیکه همه ی کارها بر او نارواست .ارمیشتگاه جایی است که ارمشت در ایندوره در آن بسر می برد ) که باید در ارمشتگاه بماند ، می توان آن جامه ها را تا هنگامی که بتواند دستهایش را آزادانه به کار گیرد برای پوشاک یا بستر وی داد .( ناپاک تا هنگامی که پاک نشده است ، باید دستهایش را در تکّه کتانی کهنه بپیچد تا مبادا به چیزی پاک دست بزند و آن را بیالاید)
60
براستی اهوره مزدا روا نمی دارد که ما هیچ ارزشمندی را که می توانیم از آن بهره گیریم ، تباه کنیم ؛ هر چند همچند ریسمانی به سنگینی یک اسپرن باشد؛ هر چند همچند ریسمانی باشد که دختری هنگام نخ ریسی به دور می اندازد .
61
کسی که جامه ای را پیگر مرده ای بیفکند ـ هر چند ارزش آن جامه به اندازه ی ریسمانی باشد که دختری هنگام نخ ریسی به دور می اندازد ـ تا هنگامی که زنده است مردی اشون به شمار نمی اید و هنگامی که بمیرد ، به سرزمین بهروزی ( بهشت ) راه نمی یابد.
62
. . . او به جهان دیوان ، بدان جهان تاریک می رود ( جایی که تاریکی را می توان با دست گرفت ) که از تاریکی ساخته شده است ؛ که زاده ی تاریکی است ( درگپ آمده است : جای انانکه از تاریکی بارور شده اند . دروج که از تخم گناهکار بارور می شود از آن جا می آید)
ای گناهکاران !
شما با کردارها و روانهایتان بدان جهان ، بدان سرزمین اندوه و پریشانی در می آیید .

فایل صوتی جلد دوم کتاب اوستا فرگرد پنجم

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها