زرتشت:...
بخش یکم
(الف)
1
زرتشت از اهوره مزدا پرسید :
ای سپند ترین مینو ! ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کسی که بخواهد تن آلوده به مرداری را پاک کند ، به کدام کس باید روی آورد ؟
2
اهوره مزدا پاسخ داد :
ای سپیتمان زرتشت!
به اشون مردی که راست سخن بگوید ؛ منثره ی ورجاوند را آموخته باشد و روشهای آلایش زدایی را ـ آنگونه که در دین مزدا آمده است ـ به نیکوترین شیوه بداند .
چنین مردی باید گیاهان را از روی زمین چهار گوشه ای به گستردگی نه وی بازو برکند .
3
این چهار گوشه باید در آن بخش از زمین باشند که در آن کمترین ..........................................................................................................( دنباله جمله مانند بند 15 فر 3 است )
4-5
................................................................................................................................................................................................( بندهای 16 و 17 فر3)
6
پس گودالی بکنند اگر تابستان باشد به گودی دو انگشت و اگر زمستان و یخ بندان باشد به گودی چهار انگشت . . .
7
. . . و گودال های دوم و سوم و چهارم و پنجم و ششم را نیز همان گونه بکنند غ اگر تابستان باشد به گودی دو انگشت و اگر زمستان و یخ بندان باشد به گودی چهار انگشت . ( در این شش گودال که باید به ترتیب از اپاختر به نیمروز کنده شود گمیز می ریزند )
8
این گودال ها چه اندازه باید از یکدیگر دور باشد ؟
یک گام .
یک گام چه اندازه است ؟
به اندازه ی سه پا .( شاید منظور از پا در اینجا ، درازای کف پای یک شخص معمولی بزرگسال باشد که سه برابر آن یک گام شمرده می شود .)
9
آنگاه سه گودال دیگر بکنند ؛ اگر تابستان باشد به گودی دو انگشت و اگر زمستان و یخ بندان باشد به گودی چهار انگشت .
چه اندازه دور از شش گودال پیشین ؟
سه گام .
گامهایی به چه اندازه ؟
بدان اندازه که هنگام راه رفتن برداشته شود .
چنین گامهای سه گانه ای چه اندازه است ؟
به اندازه نه پا .
10
پس با کاردی فلزی گرداگرد این زمین شیاری بکشند .
چه اندازه دور از گودال ها ؟
سه گام .
گامهایی به چه اندازه ؟
بدان اندازه که هنگام راه رفتن برداشته شود
چنین گامهای سه گانه ی چه اندازه است ؟
به اندازه ی نه پا .
11
باید دوازده شیار بکنند : سه شیارگرداگرد نخستین سه گودال ، سه شیار گردا گرد نخستین شش گودال ، سه شیار گرداگرد آخرین سه گودال و سه شیار گرداگرد همه ی نه گودال .
باید در هریک از فاصله های نه پایی سنگها یا سفالینه ها یا کنده های درخت یا کلوخها یا هر چیز سخت دیگری را همچون پلّه ای برسرگودالهل بگذارند .
بخش یکم
(ب)
12
آنگاه باید ناپاک به سوی گودالها گام بردارد و تو ـ ای زرتشت ! ـ در کنار شیار بایست و بر خوان :
« ای مزدا ! ای شهریار برزگ !
منش نیک و روان اشونان و نیایش آرمیتی و شور دل ، همه را به سرای تو می آورم تا تو به نیروی پایدار خویش نها را جاودانه نگاهدار باشی .»
. . . و ناپاک این گفتار رابرخواند :
« ای مزدا ! ای شهریار بزرگ !
منش نیک .............................................................................................................................................. ( همان بند 10 یس. 49 تکرار می شود )
13
بر زبان راندن هریک از واژگان این نیایش ، اهریمن را فرو کوبد، دیو خشم خونین درفش را فرو افگند ، دیوان مزندری را درهم شکند ، همهی دیوان را به ستوه آورد و دروج را ناتوان و ناتوان تر کند .
14
ای سپیتمان زرتشت !
چوبی نه گره بجوی و چمچه ای برنجین یا سربین را بر سر آن چوب ببند و با آن بر تن ناپاک گمیز بریز .
15
نخست باید دستهایش را بشویند . اگر دستهایش نخست شسته نشود ، همه ی تن خویش را ناپاک می کند .
هنگامی که دستهایش را سه بار شستند ، باید بر سر او گمیز بریزند .
آنگاه دروج نسو به پیش ، به میان ابروان وی می گریزد .
16-27
....................................................................................................................................................................................................( بندهای 40-71 فر 8 با اندک دگرگونی )
28
بر سر نخستین گودال ، ناپاک از نسو آزادتر شود .
پس تو باید این سخنان دیو افگن و بسیار درمان بخش را به بانگ بلند برخوانی :
«یثه آهو ویریو .. . » ( بندهای 19-21 فر 8)
برسر دومین گودال . . . ( سه سطر آغاز همین بند )
برسر سومین گودال . . . ( سه سطر آغاز همین بند )
برسر چهارمین گودال . . . ( سه سطر آغاز همین بند )
برسر پنجمین گودال . . . ( سه سطر اغاز همین بند )
برسر ششمین گودال . . . ( سه سطر آغاز همین بند )
29
پس از آن ناپاک باید در درون شیارها ، چهار انگشت بیرون از شیارهای شش گودال نخستین بنشیند
در آنجا باید تن خویش را با مشتهای پر از خاک بمالد .
30
باید پانزده بار از زمین برای او خاک برگیرند تاتن خویش را با آن خاک بمالد . پس چندان درنگ کنند که تنوی تا واپسین موی تارک سرش خشک شود .
31
هنگامی که تن او خشک شود باید بر سر گودال های آب بایستد
بر سر نخستین گودال باید تن خود را یک بار باآب بشوید .
بر سر دومین گودال باید تن خود را دو بار باآب بشوید .
بر سر سومین گودال باید تن خود را سه بار باآب بشوید .
32
پس باید تن خویش را با خوشبو هایی چون او رواسنی یا وهو ـ گون یه وهو ـ کرتی یا هذا نئپتا یا هر گیاه خوشبوی دیگری ، خوشبو کند و پس از آن می تواند جامه هایش را بپوشد وبه خانه اش باز گردد .
33
او باید در درون خانه در جای ناپاکان و جدا از دیگر مزداپرستان بماند . او نباید به آتش و آب و خاک و پارپایان و درختان و اشونان ـ خواه مرد ، خواه زن نزدیک شود .
و بدین سان سه شب را سپری کند . پس از گذشتن سه شب ، تن خویش را بشوید و پوشاک خود را با گمیز و اب بشوید و پاک کند .
34
پس دیگر باره در درون خانه در جای ناپاکان و جدا از دیگر ........................................................................................( مانند بند 33 است با دگرگونی سه شب به شش شب )
35
پس دیگر باره در درون خانه در جای ناپاکان و جدا از دیگر ........................................................................................( مانند بند 33 است با دگرگونی سه شب به نه شب )
36
از آن پس ، او می تواند به آتش و آب و خاک و چارپایان و درختان و اشونان ـ خواه مرد ، خواه زن ـ نزدیک شود .
بخش دوم
37
پاک کننده باید موبد را در برابر آفرین و آمرزش خواهی وی ، شهریار را به ارزش اشتر نر پر بهایی ، شهربان را به ارزش نریانی ، دهخدا را به ارزش ورزاوی و خانه خدا را به ارزش ماده گاو سه ساله ای پاک کند .
38
پاک کننده باید بانوی خانواده را به ارزش ماده گاو شخم زنی ، کنیز خانواده را به ارزش ماده گاو بار کشی و کوچک ترین فرزند خانواده را به ارزش بّر ه ای پاک کند .
39
چنین است نامهای چارپایان گونه گونی که مزداپرستان ـ اگر بتوانند ـ باید به پاک کننده بدهند . اما اگر نتوانند این دستمزد را بدهند ، باید هرگونه پاداش دیگری که می توانند ، بدو بدهند تا آن مرد پاک کننده خشنود و بی رنجش از خانه شان بیرون رود . . .
40
. . . زیرا اگر پاک کننده ای ناخشنود و رنجیده خانه شان را پشت سر گذارد ، دروج نسو از راه بینی و چشم ها و زبان و آرواره ها و اندامهای نرینگی و مادینگی و پشت ، تن آنان را می آلاید .
41
دروج نسو بر آنان فرود می اید و تابن ناخنهاشان را می گیرد و از آن پس ، همواره ناپاک می مانند .
ای سپیتمان زرتشت !
براستی خورشید و ماه و ستارگان از تابش برآلودگان به مردار اندوهناک می شوند .
42
ای سپیتمان زرتشت !
کسی که پاک کننده را خشنود کند ، آتش را خشنود می کند ؛ آب را خشنود می کند ؛ خاک را خشنودمی کند ؛ درختان را خشنود می کند ؛ اَشون مردان و اشون زنان خشنود می کند .
43
زرتشت از اهوره مزداپرسید :
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
پاداش کسی که آلوده به مرداری را از نسو پاک کند، پس از جداشدن جان از تن وی چیست ؟
44
اهوره مزداپاسخ داد :
تو می توانی او را نوید دهی که در جهان دیگر ، آسایش و خوشی پایدار بهشت ، پاداش اوست .
45
زرتشت از اهوره مزدا پرسید :
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
چگونه با دروج نسو که از پیکر مرده به تن می تازد نبرد کنم ؟
چگونه با نسو که از پیکر مرده بر می آید و زنده را می آلاید ، بستیزم .
46
اهوره مزدا پاسخ داد :
آن بخشهایی از گاهان را که باید دوبار خوانده شود ، به بانگ بلند بر خوان .
آن بخشهایی از گاهان را که باید سه بار خوانده شود ، به بانگ بلند بر خوان .
آن بخشهایی از گاهان را که باید چهاربار خوانده شود ، به بانگ بلند بر خوان .
دروج همچون تیر خود پر، همچون فرش زمین ـ هنگام پایان سال ـ همچون جامه زمین ـ که موسی بیش نپاید ـ دور و ناپدید شود ( فرش زمین و جامه زمین هر دو کنایه از سبزه و گیاه است )
بخش سوم
47
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
اگر کسی شیوه های پاک کردن آلودگان ـ آنگونه که در دین مزدا آمده است ـ نیاموخته باشد و بخواهد ناپاکی را پاک کند ، مزداپرستان چه باید بکنند ؟
چگونه با دروج نسو که از پیکر مرده به تن می تازد ، نبرد کنیم .
چگونه با نسو که از پیکر مرده برمی آید و زنده را می آلاید ، بستیزم ؟
48
اهوره مزدا پاسخ داد :
دروج نسو نیرومند تر از آن می شود که پیش از آن بود .
نسو نیرومند تر از آن می شود و از آن پس ، بیماری و مرگ و تباهی دیو آفریده بیش از پیش بر مردمان چیرگی می یابد .
49
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
پاد افره گناه چنین کسی چیست ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
مزداپرستان باید او را به بند درکشند ؛ نخست دست هایش را ببندند ؛ آنگاه جامه هایش را از تن بر گیرند ؛ پس آنگاه پوستش را از تن بر کشند و سرش را ازتن ببرند و مردارش را نزد آزمند ترین پرندگان آفریده ی سپند مینو ، نزد پرندگان مردار خوار ، نزد غرابان بیندازند و چنین بگویند :
مردی که در این جاست ، از همه ی اندیشه ها و گفتارها و کردارهای اهریمنی خویش پشیمان شده است . . .
50
. . . اگر کردار اهریمنی ............................................................................................................................( بند 21 فر 3)
51
ای اهوره مزدا!
آن کیست که هراس به دلها می افگند ؟
آن کیست که فراوانی و افزونی را از جهان بر می گیرد و بیماری و مرگ می آورد ؟
52
ای سپیتمان زرتشت !
چنین کسی اشموغ نا اشونی است که در این جهان استومند بخواهد ناپاکی را پاک کند ، بی آنکه شیوه های پاک کردن آلودگان را به روش دین مزداآموخته باشد .
53
ای سپیتمان زرتشت !
از آن پس ، آسایش و باروری و تندرستی و درمان و فراوانی و افزونی ورویش و بالیدن گندم و گیاه از آن سرزمین و از آن کشتزار ها دور می شود .( بند 52فر13 )
54
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کی اسایش و باروری و تندرستی و درمان و فراوانی و افزونی و رویش و بالیدن گندم و گیاه ، دیگر باره بدان سرزمین و بدان کشتزارها باز می گردد ؟
55-56
اهوره مزدا پاسخ داد :
آسایش و باروری و تندرستی و درمان و فراوانی و افزونی و رویش و بالیدن گندم و گیاه هرگز بدان سرزمین و بدان کشتزارها باز نمی گرد د تا آن اشموغ نا اشون را بکشند و در انجا سه شبانروز در برابر آتش فروزان و برسم دسته بسته ، هوم بر دست گیرند و سروش پارسا را بستایند و نیاز پیشکش آورند .
57
پس آنگاه سایش و باروری و تندرستی و درمان و فراوانی و افزونی و رویش و بالیدن گندم و گیاه دیگر باره بدان سرزمین و بدان کشتزارها باز می گردد.
(الف)
1
زرتشت از اهوره مزدا پرسید :
ای سپند ترین مینو ! ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کسی که بخواهد تن آلوده به مرداری را پاک کند ، به کدام کس باید روی آورد ؟
2
اهوره مزدا پاسخ داد :
ای سپیتمان زرتشت!
به اشون مردی که راست سخن بگوید ؛ منثره ی ورجاوند را آموخته باشد و روشهای آلایش زدایی را ـ آنگونه که در دین مزدا آمده است ـ به نیکوترین شیوه بداند .
چنین مردی باید گیاهان را از روی زمین چهار گوشه ای به گستردگی نه وی بازو برکند .
3
این چهار گوشه باید در آن بخش از زمین باشند که در آن کمترین ..........................................................................................................( دنباله جمله مانند بند 15 فر 3 است )
4-5
................................................................................................................................................................................................( بندهای 16 و 17 فر3)
6
پس گودالی بکنند اگر تابستان باشد به گودی دو انگشت و اگر زمستان و یخ بندان باشد به گودی چهار انگشت . . .
7
. . . و گودال های دوم و سوم و چهارم و پنجم و ششم را نیز همان گونه بکنند غ اگر تابستان باشد به گودی دو انگشت و اگر زمستان و یخ بندان باشد به گودی چهار انگشت . ( در این شش گودال که باید به ترتیب از اپاختر به نیمروز کنده شود گمیز می ریزند )
8
این گودال ها چه اندازه باید از یکدیگر دور باشد ؟
یک گام .
یک گام چه اندازه است ؟
به اندازه ی سه پا .( شاید منظور از پا در اینجا ، درازای کف پای یک شخص معمولی بزرگسال باشد که سه برابر آن یک گام شمرده می شود .)
9
آنگاه سه گودال دیگر بکنند ؛ اگر تابستان باشد به گودی دو انگشت و اگر زمستان و یخ بندان باشد به گودی چهار انگشت .
چه اندازه دور از شش گودال پیشین ؟
سه گام .
گامهایی به چه اندازه ؟
بدان اندازه که هنگام راه رفتن برداشته شود .
چنین گامهای سه گانه ای چه اندازه است ؟
به اندازه نه پا .
10
پس با کاردی فلزی گرداگرد این زمین شیاری بکشند .
چه اندازه دور از گودال ها ؟
سه گام .
گامهایی به چه اندازه ؟
بدان اندازه که هنگام راه رفتن برداشته شود
چنین گامهای سه گانه ی چه اندازه است ؟
به اندازه ی نه پا .
11
باید دوازده شیار بکنند : سه شیارگرداگرد نخستین سه گودال ، سه شیار گردا گرد نخستین شش گودال ، سه شیار گرداگرد آخرین سه گودال و سه شیار گرداگرد همه ی نه گودال .
باید در هریک از فاصله های نه پایی سنگها یا سفالینه ها یا کنده های درخت یا کلوخها یا هر چیز سخت دیگری را همچون پلّه ای برسرگودالهل بگذارند .
بخش یکم
(ب)
12
آنگاه باید ناپاک به سوی گودالها گام بردارد و تو ـ ای زرتشت ! ـ در کنار شیار بایست و بر خوان :
« ای مزدا ! ای شهریار برزگ !
منش نیک و روان اشونان و نیایش آرمیتی و شور دل ، همه را به سرای تو می آورم تا تو به نیروی پایدار خویش نها را جاودانه نگاهدار باشی .»
. . . و ناپاک این گفتار رابرخواند :
« ای مزدا ! ای شهریار بزرگ !
منش نیک .............................................................................................................................................. ( همان بند 10 یس. 49 تکرار می شود )
13
بر زبان راندن هریک از واژگان این نیایش ، اهریمن را فرو کوبد، دیو خشم خونین درفش را فرو افگند ، دیوان مزندری را درهم شکند ، همهی دیوان را به ستوه آورد و دروج را ناتوان و ناتوان تر کند .
14
ای سپیتمان زرتشت !
چوبی نه گره بجوی و چمچه ای برنجین یا سربین را بر سر آن چوب ببند و با آن بر تن ناپاک گمیز بریز .
15
نخست باید دستهایش را بشویند . اگر دستهایش نخست شسته نشود ، همه ی تن خویش را ناپاک می کند .
هنگامی که دستهایش را سه بار شستند ، باید بر سر او گمیز بریزند .
آنگاه دروج نسو به پیش ، به میان ابروان وی می گریزد .
16-27
....................................................................................................................................................................................................( بندهای 40-71 فر 8 با اندک دگرگونی )
28
بر سر نخستین گودال ، ناپاک از نسو آزادتر شود .
پس تو باید این سخنان دیو افگن و بسیار درمان بخش را به بانگ بلند برخوانی :
«یثه آهو ویریو .. . » ( بندهای 19-21 فر 8)
برسر دومین گودال . . . ( سه سطر آغاز همین بند )
برسر سومین گودال . . . ( سه سطر آغاز همین بند )
برسر چهارمین گودال . . . ( سه سطر آغاز همین بند )
برسر پنجمین گودال . . . ( سه سطر اغاز همین بند )
برسر ششمین گودال . . . ( سه سطر آغاز همین بند )
29
پس از آن ناپاک باید در درون شیارها ، چهار انگشت بیرون از شیارهای شش گودال نخستین بنشیند
در آنجا باید تن خویش را با مشتهای پر از خاک بمالد .
30
باید پانزده بار از زمین برای او خاک برگیرند تاتن خویش را با آن خاک بمالد . پس چندان درنگ کنند که تنوی تا واپسین موی تارک سرش خشک شود .
31
هنگامی که تن او خشک شود باید بر سر گودال های آب بایستد
بر سر نخستین گودال باید تن خود را یک بار باآب بشوید .
بر سر دومین گودال باید تن خود را دو بار باآب بشوید .
بر سر سومین گودال باید تن خود را سه بار باآب بشوید .
32
پس باید تن خویش را با خوشبو هایی چون او رواسنی یا وهو ـ گون یه وهو ـ کرتی یا هذا نئپتا یا هر گیاه خوشبوی دیگری ، خوشبو کند و پس از آن می تواند جامه هایش را بپوشد وبه خانه اش باز گردد .
33
او باید در درون خانه در جای ناپاکان و جدا از دیگر مزداپرستان بماند . او نباید به آتش و آب و خاک و پارپایان و درختان و اشونان ـ خواه مرد ، خواه زن نزدیک شود .
و بدین سان سه شب را سپری کند . پس از گذشتن سه شب ، تن خویش را بشوید و پوشاک خود را با گمیز و اب بشوید و پاک کند .
34
پس دیگر باره در درون خانه در جای ناپاکان و جدا از دیگر ........................................................................................( مانند بند 33 است با دگرگونی سه شب به شش شب )
35
پس دیگر باره در درون خانه در جای ناپاکان و جدا از دیگر ........................................................................................( مانند بند 33 است با دگرگونی سه شب به نه شب )
36
از آن پس ، او می تواند به آتش و آب و خاک و چارپایان و درختان و اشونان ـ خواه مرد ، خواه زن ـ نزدیک شود .
بخش دوم
37
پاک کننده باید موبد را در برابر آفرین و آمرزش خواهی وی ، شهریار را به ارزش اشتر نر پر بهایی ، شهربان را به ارزش نریانی ، دهخدا را به ارزش ورزاوی و خانه خدا را به ارزش ماده گاو سه ساله ای پاک کند .
38
پاک کننده باید بانوی خانواده را به ارزش ماده گاو شخم زنی ، کنیز خانواده را به ارزش ماده گاو بار کشی و کوچک ترین فرزند خانواده را به ارزش بّر ه ای پاک کند .
39
چنین است نامهای چارپایان گونه گونی که مزداپرستان ـ اگر بتوانند ـ باید به پاک کننده بدهند . اما اگر نتوانند این دستمزد را بدهند ، باید هرگونه پاداش دیگری که می توانند ، بدو بدهند تا آن مرد پاک کننده خشنود و بی رنجش از خانه شان بیرون رود . . .
40
. . . زیرا اگر پاک کننده ای ناخشنود و رنجیده خانه شان را پشت سر گذارد ، دروج نسو از راه بینی و چشم ها و زبان و آرواره ها و اندامهای نرینگی و مادینگی و پشت ، تن آنان را می آلاید .
41
دروج نسو بر آنان فرود می اید و تابن ناخنهاشان را می گیرد و از آن پس ، همواره ناپاک می مانند .
ای سپیتمان زرتشت !
براستی خورشید و ماه و ستارگان از تابش برآلودگان به مردار اندوهناک می شوند .
42
ای سپیتمان زرتشت !
کسی که پاک کننده را خشنود کند ، آتش را خشنود می کند ؛ آب را خشنود می کند ؛ خاک را خشنودمی کند ؛ درختان را خشنود می کند ؛ اَشون مردان و اشون زنان خشنود می کند .
43
زرتشت از اهوره مزداپرسید :
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
پاداش کسی که آلوده به مرداری را از نسو پاک کند، پس از جداشدن جان از تن وی چیست ؟
44
اهوره مزداپاسخ داد :
تو می توانی او را نوید دهی که در جهان دیگر ، آسایش و خوشی پایدار بهشت ، پاداش اوست .
45
زرتشت از اهوره مزدا پرسید :
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
چگونه با دروج نسو که از پیکر مرده به تن می تازد نبرد کنم ؟
چگونه با نسو که از پیکر مرده بر می آید و زنده را می آلاید ، بستیزم .
46
اهوره مزدا پاسخ داد :
آن بخشهایی از گاهان را که باید دوبار خوانده شود ، به بانگ بلند بر خوان .
آن بخشهایی از گاهان را که باید سه بار خوانده شود ، به بانگ بلند بر خوان .
آن بخشهایی از گاهان را که باید چهاربار خوانده شود ، به بانگ بلند بر خوان .
دروج همچون تیر خود پر، همچون فرش زمین ـ هنگام پایان سال ـ همچون جامه زمین ـ که موسی بیش نپاید ـ دور و ناپدید شود ( فرش زمین و جامه زمین هر دو کنایه از سبزه و گیاه است )
بخش سوم
47
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
اگر کسی شیوه های پاک کردن آلودگان ـ آنگونه که در دین مزدا آمده است ـ نیاموخته باشد و بخواهد ناپاکی را پاک کند ، مزداپرستان چه باید بکنند ؟
چگونه با دروج نسو که از پیکر مرده به تن می تازد ، نبرد کنیم .
چگونه با نسو که از پیکر مرده برمی آید و زنده را می آلاید ، بستیزم ؟
48
اهوره مزدا پاسخ داد :
دروج نسو نیرومند تر از آن می شود که پیش از آن بود .
نسو نیرومند تر از آن می شود و از آن پس ، بیماری و مرگ و تباهی دیو آفریده بیش از پیش بر مردمان چیرگی می یابد .
49
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
پاد افره گناه چنین کسی چیست ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
مزداپرستان باید او را به بند درکشند ؛ نخست دست هایش را ببندند ؛ آنگاه جامه هایش را از تن بر گیرند ؛ پس آنگاه پوستش را از تن بر کشند و سرش را ازتن ببرند و مردارش را نزد آزمند ترین پرندگان آفریده ی سپند مینو ، نزد پرندگان مردار خوار ، نزد غرابان بیندازند و چنین بگویند :
مردی که در این جاست ، از همه ی اندیشه ها و گفتارها و کردارهای اهریمنی خویش پشیمان شده است . . .
50
. . . اگر کردار اهریمنی ............................................................................................................................( بند 21 فر 3)
51
ای اهوره مزدا!
آن کیست که هراس به دلها می افگند ؟
آن کیست که فراوانی و افزونی را از جهان بر می گیرد و بیماری و مرگ می آورد ؟
52
ای سپیتمان زرتشت !
چنین کسی اشموغ نا اشونی است که در این جهان استومند بخواهد ناپاکی را پاک کند ، بی آنکه شیوه های پاک کردن آلودگان را به روش دین مزداآموخته باشد .
53
ای سپیتمان زرتشت !
از آن پس ، آسایش و باروری و تندرستی و درمان و فراوانی و افزونی ورویش و بالیدن گندم و گیاه از آن سرزمین و از آن کشتزار ها دور می شود .( بند 52فر13 )
54
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کی اسایش و باروری و تندرستی و درمان و فراوانی و افزونی و رویش و بالیدن گندم و گیاه ، دیگر باره بدان سرزمین و بدان کشتزارها باز می گردد ؟
55-56
اهوره مزدا پاسخ داد :
آسایش و باروری و تندرستی و درمان و فراوانی و افزونی و رویش و بالیدن گندم و گیاه هرگز بدان سرزمین و بدان کشتزارها باز نمی گرد د تا آن اشموغ نا اشون را بکشند و در انجا سه شبانروز در برابر آتش فروزان و برسم دسته بسته ، هوم بر دست گیرند و سروش پارسا را بستایند و نیاز پیشکش آورند .
57
پس آنگاه سایش و باروری و تندرستی و درمان و فراوانی و افزونی و رویش و بالیدن گندم و گیاه دیگر باره بدان سرزمین و بدان کشتزارها باز می گردد.
کامنت ها