حافظ:گر زلف پریشانت در دست صبا افتد هرجا که دلی باشد در دام بلا افتد
❈۱❈
گر زلف پریشانت در دست صبا افتد
هرجا که دلی باشد در دام بلا افتد
ماکشتی صبرخود دربحرغم افکندیم
تاآخر از این طوفان هر تخته کجا افتد
❈۲❈
هرکس به تمنائی فال ازرخ او گیرند
بر تخته فیمروزی تا قرعه کرا افتد
گرزلف سیاهت رامن مشک ختاگفتم
در تاب مشو جانا در گفته خطا افتد
❈۳❈
آخرچه زیان افتد سلطان ممالک را
کو را نظری روزی بر حال گدا افتد
آن باده که دلهارااز غم دهد آزادی
پرخون جگر گردد چون دور بما افتد
❈۴❈
احوال دل حافظ از دست غم هجران
چون عاشق سرگردان کزدوست جداافتد
کامنت ها