گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

حافظ:اکنون که چمن گشت ز گلزار بهشتی ساقی می گلگون بطلب بر لب کشتی

❈۱❈
اکنون که چمن گشت ز گلزار بهشتی ساقی می گلگون بطلب بر لب کشتی
زنگ غمت از دل می گلرنگ برد پاک بشنو که چنین گفت مرا پاک سرشتی
❈۲❈
گر محتسبت بر کدوی باده زند سنگ بشکن تو کدوی سر او نیز به خشتی
آمرزش نقد است کسی را که در اینجا یاریست چو حوری و سرایی چو بهشتی
❈۳❈
جهل من و ظلم تو فلک را چه تفاوت آنجا که بصر نیست چه خوبی و چه زشتی
بر خاک در خواجه که ایوان جلالت گر بالش زر نیست بسازیم به خشتی
❈۴❈
ترسا بچه‌ای دوش همی‌گفت که حافظ حیف است که مردم کند آهنگ کنشتی

فایل صوتی اشعار منتسب شمارهٔ ۵۰

تصاویر

کامنت ها

علی
2020-09-12T00:52:03
چقد شبیه شعر خیامه
محمدرضا مؤمن‌نژاد
2022-11-13T01:07:11.7256063
درود، چند بیت در این غزل ایراد دارند که با توجه به نسخ خطی قابل تأمل است -بیت نخست بدین شکل صحیح‌تر می‌نماید: اکنون که ز گل باز چمن شد چو بهشتی ساقی، می گلرنگ طلب بر لبِ کِشتی   -بیت دوم "میِ خون‌رنگ" بجای "میِ گلرنگ" باید باشه.   -بعد از بیت سوم این بیت جاافتاده: کلکت که مریزاد زبان شَکرینش مهر از تو ندید اَرنه جوابی بنوشتی   -در بیت پنجم بجای "جهل من و ظلم تو" باید "جهل من و علم تو" درج میشد که تضاد جهل در مقابل علم به واقعیت نزدیک‌تر است تا جهل در برابر ظلم!   -بیت ششم "جلال‌است" در انتهای مصرع بجای "جلالت" باید نگاشته شود   -و در نهایت در مصرع آخر "هر دم" بجای "مردم" صحیح است