حافظ:کارم ز دور چرخ به سامان نمیرسد خون شد دلم ز درد، به درمان نمیرسد
❈۱❈
کارم ز دور چرخ به سامان نمیرسد
خون شد دلم ز درد، به درمان نمیرسد
با خاک ره ز روی مذلت برابرم
آب رخم همیرود و نان نمیرسد
❈۲❈
پیپارهای نمیکنم از هیچ استخوان
تا صدهزار زخم به دندان نمیرسد
سیرم ز جان خود به سر راستان ولی
بیچاره را چه چاره چو فرمان نمیرسد
❈۳❈
از آرزوست گشته گر انبار غم دلم
آوخ که آرزوی من ارزان نمیرسد
یعقوب را دو دیده ز حسرت سپید گشت
وآوازهای ز مصر به کنعان نمیرسد
❈۴❈
از حشمت اهل جهل به کیوان رسیدهاند
جز آه اهل فضل به کیوان نمیرسد
از دستبرد جور زمان اهل فضل را
این غصه بس که دست سوی جان نمی رسد
❈۵❈
حافظ صبور باش که در راه عاشقی
هر کس که جان نداد به جانان نمیرسد
کامنت ها