گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

حافظ:خسروا گویِ فلک در خَمِ چوگان تو باد ساحتِ کون و مکان عرصهٔ میدانِ تو باد

❈۱❈
خسروا گویِ فلک در خَمِ چوگان تو باد ساحتِ کون و مکان عرصهٔ میدانِ تو باد
زلفِ خاتونِ ظفر شیفتهٔ پرچم توست دیدهٔ فتحِ ابد عاشقِ جولانِ تو باد
❈۲❈
ای که انشاءِ عطارد صفتِ شوکتِ توست عقل کل چاکرِ طُغراکشِ دیوانِ تو باد
طِیرهٔ جلوهٔ طوبی قدِ چون سروِ تو شد غیرتِ خُلدِ بَرین ساحتِ بُستانِ تو باد
❈۳❈
نه به تنها حَیَوانات و نَباتات و جَماد هر چه در عالمِ امر است به فرمانِ تو باد

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۱۰۸

تصاویر

کامنت ها

مجید باهر
2011-03-25T17:57:13
سلام به همه اخلاصمندان لسان الغیبدر بعضی از نسخ چند بیت دیگر نیز درین غزل موجود است شاید منسوب به حضرت باشد و یا هم از خود ایشان بود بهر تقدیر جهت استفاده ذکر کردم همه افاق گرفت و همه اطراف گشادصیت خلق تو که پیوسته نگهبان تو بادحافظ خسته باخلاص ثنا خوان تو شدلطف عام تو شفا بخش ثنا خوان تو باد
ملیحه رجائی
2010-11-09T15:44:48
خسروا = ای پادشاه گوهر فلک = کنایه از قدرت و عظمت گوی گردوندر خم چوگان تو باد = دست خوش و سرگردان تو باشد.طُغراکش = فرمان پادشاهی طیره = خِفَت ، سبکی طوبی = درختی در بهشت خُلد = بهشت ساحت = میدان معنی بیت 1: پادشاها! حق تعالی به تو قدرت و عظمتی دهد که مافوق تصور باشد!معنی بیت 2: گیسوی ملکه پیروزی عاشق پرچم و درفش توست و چشم پیروزی و گشایش جاودانی ، دلباخته تاخت و تازتو باد!معنی بیت 3: ای که دبیری تیر و عطارد، نشانه توصیف عظمت تو می باشد پس عقل کل که مجمع خردهاست ، بنده و فرمان نویس تو باد!
نسرین ایرانی
2014-02-23T14:33:58
یک اشاره کوچک: طغرا به تنهائی به معنی خط یا خطوط منحنی است که بالای فرامین و به عنوان امضای شاهانه رسم می شده است. طغرا کش، عنوان شخصی است که وظیفه رسم این خط یا خطوط و در واقع امضای فرامین از جانب شاه را به عهده داشته است.
امین کیخا
2013-05-17T02:23:43
باز کردن و دریدن و گشودن تا حدی می شود فتاردن و فتالدن به این ترتیب فطر به معنی گشودن فارسی است و نیز فتح همانند می شود با حروف اول فتاردن
امین کیخا
2013-05-17T02:25:46
عالم امر در برابر عالم خلق می باشد یا به قول عین القضاة شهید همان ملک در برابر ملکوت است
nabavar
2020-02-19T01:01:28
گرامی علیردیف این غزل { تو باد } است
nabavar
2020-02-19T01:11:35
گرامی علی در ضمن تمام جملات این غزل ” جمله ی دعایی نیست “این جملات خبری و ندایی ستزلف خاتون ظفر شیفته پرچم توست ، خبری ستای که انشاء عطارد صفت شوکت توست ، خبری و ندایی ستطیره جلوه طوبی قد چون سرو تو شد ، خبری ست
علی
2020-02-18T20:20:33
تفسیرجناب «رضا» یک اشکال اساسی دارد :ردیف این غزل کلمه «باد» است که برای دعا کردن و آرزوی چیزی را کردن بکار میرودتمام جملات این غزل « جمله دعائی‌ » ست و شاعر برای ممدوح خود در آنها آرزوهای مبالغه آمیز میکند نمیگوید عالم امر در اختیار تست بلکه میگوید امیدوارم هر چه در عالم امر هست بفرمان تو دربیایدتعریف جمله دعائی در تمام کتب دستور زبان فارسی وجود دارد
Somayeh
2019-12-29T16:15:18
سلام. لطفا ترتیبی بدهید که صدایی را که میخواهیم انتخاب کنیم و شعر را بشنویم، صدای اقای فرح بخش مانند دریست که باعث میشود ورود به شعر امکان پذیر نباشد.
فرهاد ۲
2019-10-02T14:12:20
پس چرا حافظ بزرگ به کفر و الحاد متهم شده بود ؟؟!!دوستان زود ربطش میدن به دین و مذهب !!
اکبر
2021-03-01T22:08:34
کاملا واضحه که شعر در مدح شخصی زنده گفته شده.و مدیحه سرایی دلیلی جز دریافت زر و سیم نداره.و اشکالی هم ندارد و ازین دست اشعار هم کم نداره.حالا اینکه یه عده دوست دارن اشراف عالی حافظ رو بر اوزان و ادبیات واستعداد کم نظیرش در کنار هم گذاشتن کلمات رو به عرفان و مابعد الطبیعه و .... بچسبونن و به کمک اون افکار درونی خودشون و اون چیزی که فکرمیکنن باید اون باشه رو ثابت بکنن و به بقیه بقبولانند که اره من بهتر و بیشتر از تو می‌دونم بحثش جدا و تمام نشدنیه. دوستان از خوندن اشعار که نوعی موسیقی رو تداعی میکنه لذت ببرید. اگر توجه کنید در خیلی از شعر ها معانی کلمه ای بیت‌ها نه معانی که هرکس استنباط می‌کنه و نام فلسفه رو روش میزاره با بیت بعدی هم خوانی ندارد.پس بازم میگم فقط لذت ببرید
علی
2020-06-26T15:59:15
آقا فرهاد گرامی، بیت نخستین بسیار بدیهی و واضح هست و هر عقل سلیمی به روشنی می فهمد که منظور شاعر خداوند متعال هست. و اما این بیت : ای که انشاء عطارد صفت شوکت توستعقل کُل چاکر طُغراکش ِ دیوانِ تو باداگر فرصت کردید یه نگاهی به معنی عطارد و طغرا و دیوان در لغت نامه دهخدا و یا دیگر اساتید لغت شناس بیندازید. انشاء: آفریدن؛ ایجاد کردن و پدید آوردن.منصبِ منشی‌گری و نویسندگی ِنامه‌ها و فرمان‌هاعُطارِدبه اذعان همه ادبا(با تلفظ ضمه بر روی (ع) و نه کسره بر (ع): ستاره ای است از کواکب سبعه ی سیّاره ، معنای آن «نافذ در امور» می باشد، لذا دبیر و کاتب را بدان نامیده اند. و آن در فلک دوم است پس از فلک قمر. سابقه ی نسبت دادن عطارد به دبیری و تنظیم امور فلک به اساطیر یونان و روم برمی‌گردد که ستاره ی عطارد یا هرمس یا مرکور را فرزند زئوس و آفریننده ی دبیری و کتابت می دانستند. درقدیم ستارگان هرکدام ویژگی ومهارتی داشتند. عطارد هم دبیرفلک است.طُغرا :چند خط منحنی تودرتو که اسم شخص در ضمن آن گنجانیده می‌شود و بیشتر در روی مسکوکات یا مُهر اسم نقش می‌کنند. در قدیم بر سر نامه‌ها، احکام و فرمان‌های دولتی و حکومتی می‌نگاشتند.طُغراکش: مامور و مسئول و حمل کننده احکام و فرامین. دیوان: وزرارتخانه، دفترخانه اداری و محاسبات ادارهمعنی بیت: اشاره دارد به اینکه آفریدن و تدبیر امور هستی و هرچه در آن است از ذات اوست و عقل کل،( پیامبر خدا) نیز با آن همه ادعا و دانایی، به چاکری و خدمتگزاری تو کمر بسته و و فرامین تو را به نزد بندگانت برده و قرائت کرده و نشر میدهد و همه چیز در خدمت توست.
علی
2020-06-26T17:17:27
و اما سخن آخرم خطاب به اشخاصی همچون آقا فرهادی که گفتند حضرت حافظ العیاذ بالله کافر و ملحد بوده اینه که اگر به خودشون زحمت بدن و دیوان حافظ رو بخونن متوجه میشن که ایشان فردی موحد بوده اند.ابیاتی مثل‌: 1-هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ/ از یمن دعای شب و ورد سحری بود2- صبح خیزی و سلامت طلبی چون حافظ/ هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم3-چون احمدم شـفـیع بود روز رسـتخیز گو این تن بـلاکش مـن پـرگنـاه بـاش* آن را که دوستی علی نیست کافر استگـو زاهـد زمانـه و گو شـیخ راه بـاش*امـروز زنـده ام بـه ولای تـو یا عـلیفردا به روح پـاک امامان گـواه بـاشقبر امام هشـتم و سـلطان دیـن رضـااز جان ببوس و بر در آن بارگاه باشاما اینکه فقهای خشک مذهب و خشک مغز متعصب و متظاهر حضرت خواجه را کافر و ملحد خطاب میکردند، از این جهت بوده که افکار و اعمال و همچنین رای های باطل ایشان را به نقد می کشیده و در صدد احیای دین حقیقی و آزاد کردن مردم از بندگی جهل و تلبیس آنان بوده است.
امید جالینوس
2017-02-22T18:26:53
خسروا خدا یا نماد خداست که همان انسان کامل در عرفان است. گوی فلک استعاره از کل هستی است. حتی اگه تئوری مهبانگ رو هم ملاک بگیریم کل کائنات داخل یک گوی هستند که شعاع اون با سرعت نور داره افزایش پیدا میکنه خدا چوگان بازی که این گوی رو با خواست اراده خودش جا به جا میکنه این دقیقا منو یاد آهنگ شیپ آف مای هارت استینگ مینداره که تو اونجا خدا دیلر بازی کارت توصیف شده. اینکه از واژه باد که فعل دعایی و برگرفته از بواد استفاده شده که همان باداست یعنی دعا میکنه که حتی یک لحظه گوی فلک از کمند چوگان تو که همان خداست خارج نشه چون همیشه از وجود او خیر و خوبی میاد و هیچ کس انقدر خوب و با خیر و خوشی چوگان بازی نمیکنه.
امید جالینوس
2017-02-22T18:37:43
خسروا=پادشاها=برخلاف اونچه امروز از پادشاهان گفته میشه در ادب باستانی ما از جمله شاهنامه خسرو نماد اراده باری تعالی بر روی زمین بوده و اراده و عزم پادشاه همان و در طول اراده و عزم حق تعالی تعریف میشده.اگه توجه حافظ به کسی بود چرا خسروا نگفته ممدا یا نقیا یا... صد البته دنبال زیبایی هم نبوده لزوما که از خسروا استفاده کنه و اونجایی که میگه مه به تنها حیوانات و ... به این اشاره داره که اونچه ما میبینیم این جهان خاکی و فانی هست من رازی به این نیستم که تو فقط جهان ما رو در خم کمند و امر خودت داشته باشی بلکه از سر خیر و برتری که داری که توی کتاب شهریار ماکیاولی به فضیلت از اون یاد شده دعا میکنه که حتما تمامی جهانهای دیگه هم خداش تو باشی ونه غیر
امید جالینوس
2017-02-22T18:40:37
هر چه در عالم امر است یعنی تمامی جهان های دیگه چون ممکن و حتما از نظر من هزاران گوی دیگه باشه که خدا داره باهاشون چگان بازی میکنه...
مینا
2019-01-02T23:45:57
با سلام و ضمن تشکر از عزیزان، من با علی آقا موافقم. در تکمیل فرمایش ایشان عرض میکنم که منظور از دیوان در بیت فوق ذکر (قرآن کریم) است که در احکام و فرامین خداوندیست.
علی
2018-12-19T01:53:14
با سلام و درود خدمت حضرات... کاملا وضح و بدیهی است که حضرت حافظ این غزل را خطاب به حضرت باری تعالی سروده و بیت سوم اشاره دارد به اینکه آفریدن و تدبیر افلاک و هرچه در آن است از ذات اوست و عقل کل، حضرت محمد(ص) با آن همه دانایی کمر خدمت به تو و حامل فرامین ملک و دولت توست.
علی
2018-12-19T01:57:34
با سلام و درود خدمت حضرات…کاملا وضح و بدیهی است که حضرت حافظ این غزل را خطاب به حضرت باری تعالی سروده و بیت سوم اشاره دارد به اینکه آفریدن و تدبیر افلاک و هرچه در آن است از ذات اوست و عقل کل، حضرت محمد(ص) با آن همه دانایی خادم، پیک و حمل کننده فرامین ملک و دولت توست.
رضا
2018-03-21T03:14:57
خسروا گوی فلک در خَم ِچوگانِ تو بادساحتِ کون ومکان عرصه ی میدان تو بادازهمین " خسروا" به معنی پادشاهی که صاحب شوکت وشکوه است پیداست که غزل معنای عرفانی ندارد.گرچه بعضی با این نظرمخالف بوده وبراین باورند که منظوراز"خسرو" خداوند است. مخاطب قراردادن خداوند باعنوان خسرو راشاید با اکراه بتوان پذیرفت امّا این که حافظ به خداوندمی فرماید: "گوی فلک درخم چوگان توبادا" را نمی توان پذیرفت! چراکه با این برداشت،هیچ ذوقی در دل وجان خواننده وشنونده ی غزل ایجاد نمی شود زیرااین چیزیست که همه بارها شنیده ودیده ومی دانند وبرای چندمین بارشنیدن لطف خاصی ندارد!ضمن آنکه شاید خداوند نیزازشنیدن این جمله اززبان بندگان خود بااین مضمامین وعبارات خرسند نشود! خدا که مثل پادشاهانِ ضعیف نیست ازاین تعریف ها خشنود گردد!. پادشاهان چون همیشه احساس خطرمی کنند و ضعیف هستند دوست دارند باشوکت وباشکوه دیده شوند وقوی به نظربیایند تا بیم جان کمرنگ تر گردد. این غزل نیزمدحی دیگر درتوصیفِ عظمت واقتدارپادشاهی هم پیاله وهمدل است که دربسترمبالغه باغلوّ وافراط پرورانده شده است. مبالغه درعرصه ی شعر یک صنعت به حساب می آید. مبالغه میدانی برای جولان دادن شاعران وعرصه ای برای هنرنمایی آنهاست. حافظ یکی از منحصربفردترین مبالغه گوی است وکسی همتای نیست. شوفایی هنرنمایی ِ حافظ درعرصه ی صنعت مبالغه، ازآنجا وام می گیرد که مدح هایی که درحق پادشاهان گفته، ازروی احساسات وعواطف درونی بوده وخالی ازهرنوع تملّق وچاپلوسیست. ارتباط اوبا پادشاهانی چون شاه شجاع وشیخ ابواسحاق، ارتباطی فراترازشاه وشاعر بوده ومیان آنها پیوندی ازرشته های عشق ومحبّتِ عاطفی وارادت خالصانه به چشم می خورد. حافظ شاعری مدیحه سرا نبوده که هرپادشاهی برتخت بنشیند شروع به مدح اوگوید. حتّابلعکس می بینیم که اگرپادشاه ریاکاری مانند امیرمبارزالدین، به تخت می نشیند حافظ نه تنها مدح اونمی گوید بلکه درنقدِ عملکرد اونیزبدترین طعنه ها وکنایه وگوشه هارا بکارمی گیرد.خسروا: پادشاهاگوی: توپ چوگان بازیگوی فلک: فلک به توپی گرد همچون توپ چوگان بازی تشبیه شده است. چوگان:چوبی راست وسرکج وخمیده به شکل عصاست. بازیکن سعی می کند توپ بازی رادرداخل آن خمیدگی جای داده و به سمت دروازده ی حریف برساند.ساحت: فضا، پهنه، میدان، عرصه.کون و مکان: هرچه که هست،کائنات ،جهان و هرچه دراوست. عرصه: میدان،جولانگاه، فضامعنی بیت: ای پادشاه فلک درمقابل تو همچون توپ گوی که درداخل خمیدگی چوگان به دام می افتد ودراختیاربازیکن قرارمی گیرد بصورت کامل در اختیار توست! چرخش چرخ فلک به امرتومی چرخد! درهمه ی اقسی نقاط دور ونزدیک جهان حضورداری ومحدوده ی از توکلّ جهان است.ازمرادشاه منصورای فلک سربرمَتابتیزی شمشیربنگرقوّتِ بازو ببینزلفِ خاتونِ ظَفرشیفته ی پرچم توستدیده ی فتح اَبد عاشق جولانِ تو بادظفر: پیروزیخاتون: بانوخاتون ظفر: پیروزی به خاتون و بانویی تشبیه شده که دارای زلف است. شیفته: شیدا سرگشته. دیده ی فتح اَبد: به پیروزیِ ابدی وپایدار شخصیّت انسانی داده شده که چشم دارد.جولان: دور گرفتن ، تاخت و تازمعنی بیت: زلفِ بانوی ظفر که خود دلکش وفریباست، شیفته وشیدای پرچم توشده وچشمان پیروزی پایدار،عاشق تاخت وتاز برق آسای توست.بیا که رایت منصور پادشاه رسیدنوید فتح وبشارت به مهروماه رسیدجمالِ بخت ز روی ظَفر نقاب انداختکمال ِعدل به فریاد دادخواه رسیدای که انشاءعطارد صفت شوکت توستعقل کُل چاکر طُغراکش ِ دیوانِ تو بادانشاء: هر نوع نوشتۀ ادبی. نویسندگی. آفریدن؛ پدید آوردن.منصبِ منشی‌گری و نویسندگی ِنامه‌ها و فرمان‌هاعُطارِد: ستاره ای است از کواکب سبعه ی سیّاره ، معنای آن «نافذ در امور» می باشد، لذا دبیر و کاتب را بدان نامیده اند. و آن در فلک دوم است پس از فلک قمر. سابقه ی نسبت دادن عطارد به دبیری فلک به اساطیر یونان و روم برمی‌گردد که ستاره ی عطارد یا هرمس یا مرکور را فرزند زئوس و آفریننده ی دبیری و کتابت و شعر می دانستند. درقدیم ستارگان هرکدام ویژگی ومهارتی داشتند. برای مثال زُهره به رقص وآواز ونشانه ی خوشبختی وزُحل به نحس وبدبختی مشهوربودند.عطارد هم که دبیرفلک است.طُغرا :چند خط منحنی تودرتو که اسم شخص در ضمن آن گنجانیده می‌شود و بیشتر در روی مسکوکات یا مُهر اسم نقش می‌کنند. در قدیم بر سر نامه‌ها و فرمان‌های دولتی می‌نگاشتند.عقل کُل: شعوری که گرداننده ی کائنات است وبرچرخش چرخ فلک حاکمیّت دارد. دراین مبالغه، عقل کل چارکر وخدمتگزار مخاطب شاعرشده است!طُغراکش: طغرانویس، دبیرومنشی که به خط طغرا احکام راباذوق هنری مزیّن می نمود.دیوان: وزرارتخانه، دفترخانه اداری و محاسبات اداره معنی بیت: عطارد دست به قلم شده وازشکوه وشوکت تورابه نظم ونثرمی نویسد، فرّوشکوه توعطارد راتحت تاثیرقرارداده وبه آن چنین ذوق خیال انگیزی بخشیده است. عقل کل نیزباآن همه ادّعا ودانایی کمرخدمتگزاری تورابسته وهمانندِ دستیار همیشه درخدمت توست وفرمانهای تورا به خطّ ونقش زیبا رقم می زند. همه چیزبه امر تو و درخدمت توست.علم ازتو درحمایت وعقل ازتوبا شکوهدر چشم فضل نوری و در جسم ملک جانطیره ی جلوه ی طوبی قدچون سروتو شدغیرتِ خُلد بَرین ساحتِ بُستان تو بادطیره:شرم،آزردگی، خجالتطوبی: درختی دربهشتغیرت: رشک،حسد خُلدِ بَرین: بهشت جاوید برترین. معنی بیت: جلوه ی دلکش قدوبالای تو سببِ آزردگی وشرم طوبا شد! چون قامت توازهمه ی دلکش تراست حتّا ازطوبا! پیرامون باصفای تونیز رشک وحسادتِ بهشت را برانگیخته است.! توهرجاکه باشی بهشت حقیقی همانجاست.ای رُخت چون خُلد ولَعل اَت سلسبیلسلسبیل اَت کرده جان ودل سبیلنه به تنها حیوانات و نباتات و جَمادهرچه درعالم امراست به فرمان توبادنباتات: گیاهانجَماد: هر چیز بی‌جان و بی‌ حرکت، از قبیل سنگ، چوب، فلز، و امثال آن‌هاعالم اَمر: عالَم ملکوت، در مقابل عالَم خَلق و به معنایِ جهان ِ فرا ماده است. عالم امر با حواس پنج گانه درک ‌شدنی نیست؛ برخلاف عالم خَلق که با این حواس درک می‌شود. اخلاص: صداقت وصفای باطن، پاکی نیّت.ثناخوان: مدح کننده معنی بیت: تنها حیوانات وگیاهان واشیا نیستند که تحت فرمان واراده ی تومی باشند حتّا هرچه درعالم اَمرنیز رُخ می دهد به دستور وخواست تورقم می خورد! توبرهمه چیز حاکمی وآنچه دیدنی ونادنیست به اراده ی توهست ونیست پیدامی کنند!گر در خیال چرخ فتد عکس تیغ تواز یکدگر جدا شود اجزای توأمان !ممکن است این سئوال درذهن بعضی حافظ دوستان عزیزپیش بیاید که این صفاتی که حافظ آنها را بامضامین زیبا توصیف نموده شایسته ی خالق جهان است نه مخلوق! پس ازنظرگاه شیخ وزاهد نسبت دادن این صفات به غیرازخداوند،نوعی کُفر ورزی نیزمحسوب می گردد!چنانکه پیشترتوضیح داده شد درصنعت مبالغه، شاعر،مخاطب ِغزل وخوانندگان وشنوندگان شعر همه می دانند که این تعریف ها واین توصیف ها همه شعارگونه وغیرحقیقی اَند وصرفاً به منظورفضاسازی، روحیّه ی حماسی دادن به پادشاه برای پیکاربادشمنان وهنرنمایی دربکارگیری واژه ها وخَلق مضامین شاعرانه گفته می شوندوکمتراززاویه ی شریعت مورد سنجش قرارمی گیرند، ضمن آنکه حافظ نه شیخ است ونه زاهد، حافظ تنهاحافظ است وبس. کسانی که مایلند ازهنرنمایی ِ حافظ درعرصه ی صنعت مبالغه بیشترلذّت برند به قصیده ی زیبای:شد عرصه ی زمین چو بساطِ ارم جواناز پرتو سعادتِ شاه جهان ستانرجوع کنند.
دکتر صحافیان
2021-09-18T08:12:59.038828
خسروا گوی فلک در خم چوگان تو باد ساحت کون و مکان عرصه میدان تو باد پادشاه وجودم، کیهان چون گویی سرگردان چوگان تو باشد و پهنه هستی جولانگاه فرمانروایی ات! زلف خاتون ظفر شیفته پرچم تست دیده فتح ابد عاشق جولان تو باد زلف ملکه پیروزی، مشتاق پرچم برافراشته ات شده و چشم فتح جاوانی، دلباخته تاخت و تاز ظفرمندانه تست. ۳-ای شکوهمند! که نویسندگی دبیر فلک(عطارد) به خاطر تست، روح جهان نشان ویژه( طغرا) پادشاهی ات را ترسیم کند! ۴-اندام موزون تو چنان دلفریب است که خشم درخت طوبی را برانگیخته، باغ دلگشایت رشک بهشت برین باد! ۵- فقط سنگها، گیاهان و جانوران در فرمانت نیستند، هر چه در عالم قدسی است در فرمان تو باشد! نکته: آرایه ادبی:غلو برای پادشاه دانسته شده است اما به نظر می رسد این غلو که از نوع عرفانی می باشد( مثلا در شعر انوری افلاک به پای ممدوح ریخته می شود و در شعر فرخی سایر پادشاهان) ادب شرعی را زیر پا گذاشته و عقل کل و عالم امر را در فرمان ممدوح شاعر می بیند، بی تردید ارزش فوق العاده ای دارد و می تواند همان سروش غیبی که آورنده حال خوش برای لسان الغیب است، باشد. دکتر مهدی صحافیان آرامش و پرواز روح  پیوند به وبگاه بیرونی
ابو سعید
2021-11-17T01:15:50.9533437
برای من خیلی عجیب هست که دوست داران حافظ لقمه را دور سر خود می‌گردانند، حافظ اگر به دنبال تعریف و تمجید از آفرینش باری تعالی باشد صحبت خود را واضح بیان می‌کند، این غزل عاشقانه و دعایی نسبت به پادشاهی ست حی و حاضر که هنوز فرصت پادشاهی بر تمام حیوانات و نباتات و جمادات و کل عالم نیافته یعنی امام عصر ارواحنا له الفداه، سخت نگیرید و رندانه نگاه کنید.
در سکوت
2022-03-18T00:08:03.2740769
این غزل را "در سکوت" بشنوید
برگ بی برگی
2023-01-15T04:46:52.8987382
خسروا گوی فلک در خمِ چوگان تو باد  ساحتِ کون و مکان عرصه جولانِ تو باد خسرو در اینجا کنایه ای ست از عارفانی که  دلهاشان به نورِ عشق زنده و تاجِ پادشاهیِ خود را در همین جهان بدست آورند یا درواقع بازپس گیرند ، که‌ در این صورت کُلِ هستی همچون گویِ چوگان در راستایِ اهدافِ آنان به گردش درمی آید ، در روزگارانِ قدیم پادشاه با وزرا و اطرافیان خود به بازی چوگان می پرداختند ، بازیکنان وانمود می کردند بازی می کنند اما درواقع اجازه می‌دادند پادشاه هرگونه که می خواهد گوی را به گردش درآورده و در نهایت هم پیروزِ میدان باشد ، حافظ می‌فرماید همه اتفاقات به گونه ای رقم خواهند خورد تا چنین انسانهای عاشقی به منظور اصلی خود در این جهان که وصلِ کامل یا یکی شدن با خداوند است دست یابند ، در مصراع دوم کون و مکان یعنی جهانِ معنا و جهانِ ماده ، حافظ تأکید می‌کند این همکاری و کمک در رقم خوردنِ شرایط این جهان به نفعِ خواست و طلبِ سالکِ طریقِ عشق مرتبط با جهانِ معناست ، پس عالمِ کون و عالمِ مکان دست بدست یکدیگر می دهند تا در خدمتِ منظورِ اصلی انسان در این جهان باشند که همانا آشکار نمودنِ گنجِ پنهانِ خداوند در عالمِ امکان و فرم است ، بزرگانی همچون مولانا ، عطار  و حافظ یکه تازانِ این عرصه هستند . چراغِ چرخِ گردونم چو اجری خوارِ خورشیدم  امیرِ گوی و چوگانم  چو دل میدانِ من باشد   (مولانا) زلفِ خاتونِ ظفر شیفته پرچمِ توست دیده فتحِ ابد عاشقِ جولانِ تو باد  حافظ می‌فرماید چنین انسانی که هر دو عالم عرصه تاخت و تازِ او و کلِ هستی همچون گوی در خمِ چوگانِ او هستند ،‌ آنچنان در راستای اهداف مادی و معنوی خود پیروز می شود و پرچمِ فتح و ظفرِ خود را بر قله های گوناگون زندگی برافراشته می کند که زلفِ خاتون(فرشته) ظفر ، شیفته پرچمِ او خواهد شد ، این بادِ کن فکانِ خداوند است که زلفِ ظفر و پیروزمندی را نوازش کرده و برای هر کس که بخواهد با نظم بدستِ این باد می سپارد تا به راحتی در کارهای خود موفق شود و یا برای برخی با مصلحتِ خود آنچنان این زلف را آشفته و پریشان می کند بگونه ای که دست به هرکاری بزنند ناکامی و شکست به ارمغان میآورد ، در مصرع دوم دیده فتحِ ابد یعنی نگاهِ بینهایت وسیع و بازِ خداوند که تا ابدیت ادامه دارد ، پس دیدگان و چشمِ جان بینِ انسان های عاشقِ زنده شدنِ به اصلِ خود نیز آنچنان وسعتی خواهند یافت که نگرش و چشمِ خداوند عاشقِ اینچنین جهان بینیِ خداگونه ای می گردد . وسعتِ دید و جهان بینی بزرگان از آثار ارزشمندی که در جهتِ اعتلای دید و بازپس گیریِ تاجِ پادشاهی انسانها ست کاملأ قابلِ مشاهده هستند . ای که انشاء عطارد صفتِ شوکت توست عقلِ کل چاکرِ طُغراکشِ دیوانِ تو باد  عطارد یا تیرِ نمادِ آفرینش و تدبیرِ خداوند در آفرینش است ، آفرینندگی مظهرِ شوکت و جلالِ اوست و همین صفت در موردِ عارف و انسانِ کامل نیز صدق می کند ،‌ یعنی عارف و عاشقی که با خدا و یا زندگی به وحدت رسیده است نیز قدرتِ آفرینش و خلاقیت دارد بگونه ای که عقلِ کلی که کائنات را اداره می کند امضاء کننده صفت دیوان و مُدبریِ اوست ، چاکرِ طغرا کش است یعنی عقلِ کُل که لحظه ای از اداره کائنات باز نمی ماند ، در کمالِ شگفتی کاری جز خدمتگزاری در امضاء و تاییدِ خلاقیت و قدرتِ آفرینندگیِ چنین انسانی ندارد ، قدرتِ آفرینشِ چنین غزلهای نابی توسطِ حافظ و یا حماسه های بزرگ فردوسی ، مثنوی مولانا ، منطق الطیرِ عطار ، خمسه نظامی ، همچنین آثارِ میکلانژ ، داوینچی ، شکسپیر و بسیاری از دیگر خلاقانِ جهان ، همگی از جمله آفرینش های امضاء شده توسطِ عقل کل هستند . طِیره جلوه طوبی قد چون سروِ تو شد غیرتِ خُلدِ برین ساحتِ بستانِ تو باد  طیره به معنی شرمساری آمده است ، طوبی درختی ست قامت کشیده در بهشت که نمادِ سرسبزی و زندگی ست ، پس‌ حافظ می‌فرماید  درخت طوبی در بهشت بر قامتِ بلندِ عاشقی که به مراتبِ ذکر شده بالا رسیده و تعالی یافته باشد می‌نگرد و شرمنده می‌شود ،‌ یعنی آن خسرو را در مقایسه با خود بسیار بلند بالاتر و سبزتر می بیند ، خُلد برین یعنی بهشت که غیرتش اجازه راهیابی و ورود اغیار را نمی دهد ، اما آن خسرو یا انسانی که دلش به عشق زنده و خود بُستانی آبادان شده است آن خُلد برین که نیکبختی و آرامش ابدی ست ساحت و خلوتگاهِ او خواهد بود. نه به تنها حَیَوانات و نباتات و جماد هرچه در عالمِ امر است به فرمانِ تو باد  عالم در اینجا به معنی حُکم و کنایه از قانونِ کُن فکانِ الهی ست و در این بیت نیز همکاری و گوش بفرمان بودنِ کائنات و باشندگان عالم مورد نظر است پس حافظ می‌فرماید در راستای رساندنِ پیغامهای زندگی به دیگران ، همه موجودات و هرچه در عالمِ امر است به فرمانِ بزرگانی چون مولانا،  عطار ، فردوسی و حافظ هستند ، سرایشِ چنین اشعار و غزل‌هایی توسط آن بزرگان مُبینِ همین امر می‌باشد ، کن فکان و عالمِ امر یعنی به محضِ اینکه بگویند " باش" به بهترین شکلِ ممکن موجود می شود و ضرورتی ندارد مانند شاعرانِ معمولی روزها و هفته ها با واژه ها کلنجار رفته تا سرانجام بیت و غزلی را آن هم بصورتِ ناقص بسرایند . در ابیاتِ دیگری می فرماید؛ رویِ خوب است و کمالِ هنر و دامنِ پاک                    لاجرم همتِ پاکانِ دو عالم با اوست  بادت بدست باشد اگر دل نهی به هیچ                   در معرضی که تختِ سلیمان رود به باد