گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

حافظ:دیر است که دلدار پیامی نفرستاد ننوشت سلامی و کلامی نفرستاد

❈۱❈
دیر است که دلدار پیامی نفرستاد ننوشت سلامی و کلامی نفرستاد
صد نامه فرستادم و آن شاهِ سواران پیکی نَدوانید و سلامی نفرستاد
❈۲❈
سویِ منِ وحشی صفتِ عقل رمیده آهو رَوشی، کبک خرامی، نفرستاد
دانست که خواهد شُدنم مرغِ دل از دست وز آن خطِ چون سلسله دامی نفرستاد
❈۳❈
فریاد که آن ساقیِ شِکَّر لبِ سرمست دانست که مخمورم و جامی نفرستاد
چندان که زدم لافِ کرامات و مقامات هیچم خبر از هیچ مقامی نفرستاد
❈۴❈
حافظ به ادب باش که واخواست نباشد گر شاه پیامی به غلامی نفرستاد

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۱۰۹

تصاویر

کامنت ها

روفیا
2015-02-09T12:34:51
در بیت اخر :حافظ به ادب باش ....حافظ اشاره به اوصاف جلالی می کند که هم خدا واجد ان است هم مخلوق خدا .زلف و رخ هم کنایه از جلال و جمال است . زلف چون حجاب جلوی رخ را میگیرد ولی گاهی کنار میرود و رخ نمایان می شود و مراد عرفا از زلف لحظات هجران و سرگردانی در عالم مظاهر و کثرت ها به دلیل جلال و مراد از رخ لحظات وصال و دیدن روی بی نقاب او بی واسطه است .در این بیت هم حافظ اشاره به جلال او می کند :یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراضپادشاهی کامران بود از گدایان عار داشت
خان احمدی
2016-07-24T16:37:24
با سلامدر نسخه ای که بنده دارم و به اهتمام سید ابوالقاسم انجوی شیرازی فراهم شده است بیت اول با «دیریست» آغاز شده، در مصرع دوم بیت چهارم « ز آن طره چون سلسله دامی نفرستاد» آمده است.با تشکرف. خان احمدی
میثم
2016-12-17T22:45:55
درستش هر چی باشه ولیننوشت "کلامی و سلامی" نفرستادوپیکی ندوانید و "پیامی" نفرستادو"دیری" استقشنگ تره :)
فرهاد
2016-04-26T00:08:08
از جمله کرامات "عارفانی" چون حافظ این بوده که هرگاه شاه آن‌‌ها را دیر به دیر دعوت میکرده یا از آنها خبری نمیگرفته به شاه نامه‌ها مینوشتند و غزل‌ها می‌گفتند و شکایت‌ها میکردند که چرا ما را فراموش کردی. اصولا این کار از فرط استغنا و بی‌نیازی و والا مقامی این عارفان بوده! - قابل توجه آنها که حافظ را عارف می‌خوانند
ناشناس
2010-01-12T18:46:40
دیریست که دلدار پیامی نفرستاد!---پاسخ: در نسخهٔ قزوینی در متن «دیر است» آورده و در حاشیه گفته: چنین است در خ، ق و ل. در غالب نسخ: دیریست.مطابق این نسخه تغییری داده نشد.
مجیدباهر
2011-04-04T06:48:27
دیر است که دلدار پیامی نفرستادننوشت کلامی و سلامی نفرستاددیر: لفظ مشترک است مابین دیر زمان و خیلی وقت که : حرف بیانینفرستاد:فعل نفی ماضی
میم.ت
2014-03-18T10:57:16
عرض سلامبنده تصور می کنم وزن این شعرِ خواجه ( مستعفلُ مستعفلُ مستعفلُ فع لن ) هستش.
سعید
2014-05-23T14:13:30
با درودها بشما گرامیان بنظرم بهتره که « و از آن » در ابتدای مصرع دوم بیت چهارم رو « وز آن » بنویسیم
امین کیخا
2013-05-17T02:29:36
واخواست نباشد یعنی بازجویی در کار نیست ،
برگ بی برگی
2020-04-07T16:06:38
دیر است که دلدار پیامی نفرستاد ننوشت سلامی و کلامی نفرستاد  حافظ در غزلی دیگر تاکید نموده است که او به خود این راه نمی‌پیماید و همواره در انتظارِ پیغامهایِ دلدار یا زندگی ست تا ابتدا خود از شیرینی آن بهره ببرد و سپس آنها را در قالبِ بیت و غزل به مخاطب و عاشقان ارائه کند پس‌حافظ شکیبایی از دست داده ، می‌فرماید مدتی مدید است که پیغام و کلامی از عالمِ غیبب او نرسیده است ، کلامی که به همراه خود سلام یا امنیتِ خاطر را نیز به همراه خواهد داشت ، سلامی که نوشته و ثبت می شود ، یعنی سند است ، البته که قولِ حضرتش نیز با ثبت و سند برابر است ، پس‌حافظ می‌فرماید کلام و پیغامهای شفابخشِ زندگی که از سوی دلدار برای همه انسانها می‌آیند بدون شک موجبِ سلامتِ نفس و امنیتِ روان می‌شوند . صد نامه فرستادم و آن شاه سواران  پیکی ندوانید و سلامی نفرستاد  می‌فرماید صدها نامه یا درخواست‌های بسیاری داشته است تا بلکه آن یگانه شهسوارِ عالم توسطِ پیکی آن پیغامهای زندگی بخش را بفرستد ، اما سلام یا پاسخی به درخواست‌های او داده نشد ، در قدیم پیکها افرادی بودند که دوندگان دویِ ماراتون به گردِ پایشان نمی رسیدند و از کوهساران و راه های صعب العبور گذشته ، بسرعت پیغامِ شاهان را به مقصد می رساندند ، حافظ عارفانِ بزرگ را به پیک هایِ مخصوصِ شاهی مثال می زند که با اشتیاق و سرعتِ بالا مفاهیم و پیغامهای زندگی را از سوی خداوند به انسانها  می رسانند  ، او در غزلی دیگر نیز از این غیبت طولانیِ پیک و نغمه سرایانِ شاهی شکوه می کند : صد هزاران گل شکفت و بانگِ مرغی بر نخاست عندلیبان را چه پیش آمد ، هزاران را چه شد سوی منِ وحشی صفتِ عقل رمیده  آهو روشی ، کبک خرامی نفرستاد  حافظ انسان را وحشی صفت می داند ، یعنی مادام که به زندگی یا اصلِ خود وصل نشود ثبات و آرامشی نخواهد داشت ،‌ هر دم به سو و جهتی رفته ، گاه از چیزهای مادی طلبِ آرامش و امنیت دارد و  گاه با خودنمایی از دیگران طلبِ اعتبار می کند ، گاهی نیز فرزندانِ موفقِ خود را برای اخذِ تاییدِ دیگران وجه المصالحه قرار می دهد ، گویی عقل از او رمیده و پاک دیوانه شده است ، در مصراع دوم چاره کار را آهو روش و کبک خرامی می داند تا او را سرِ عقل بیاورد ، کنایه از سالک و پیرِ طریقتی که آهوی گریز پا ، زیبا و وحشیِ خویشِ اصلیِ انسان را به او بنماید و سپس همچون کبک بخرامد تا انسان چگونگی راه رفتنِ عاشقانه در مسیرِ درستِ  زندگی را از او بیاموزد . دانست که خواهد شدنم مرغِ دل از دست وز آن خطِ چون سلسله دامی نفرستاد  حافظ می‌فرماید آن شهسوار که عالمِ به غیب و اسرارِ درونی ست بخوبی می داند که اگر پیک مخصوصی را با پیغامهای نو و خلاقانه بسویش بفرستد ، او و دیگر عاشقان بواسطه فطرت و ذاتِ خدایی که دارند مرغِ دلهاشان هوای سیمرغ می کند و عاشقانه بسوی آشیانه و خانه اصلیِ خود پرواز خواهند نمود ، در مصرع دوم خط علاوه بر معنی نوشته و پیغام ، بیانگرِ زیبایی و خط و خالِ آن یگانه شهسوار و پادشاه عالم نیز هست که سلسله و زنجیری ست برای بر بند کردنِ عاشقان ، حافظ می‌فرماید  اما با این همه او مصلحت ندیده که آن پیکِ مخصوص و پیرِ راهنمایی را بفرستد تا با وصفِ خط و خالش دامی بر عاشقانش بسازد  ، حافظ در ابیاتِ پایانیِ غزل به علت می پردازد ، هرچند کارِ شهسواران دلیل و برهان نمی خواهد . فریاد که آن ساقیِ شکر لبِِ سرمست دانست که مخمورم و جامی نفرستاد  در این بیت حافظ بار دیگر تاکید می کند که آن پیغامهایِ بیدار کننده و زندگی بخش در واقع شرابِ عشق هستند که آن شهسوار ِ ساقی مرام ، با لبانِ سرمست و شکرینِ خود برای بشریت می فرستد تا کامِ همه انسان‌ها را به آن شیرین و لبریز از شادی و نشاطِ زندگی کرده ، از همه غمها رهایی بخشد ، اما دریغ و فریاد که با وجود عالم بودنِ آن ساقیِ کوثر و فراوانی به این نکته که بشریت خُمارِ چنین جامهای شرابی ست تا از درد و غم رهایی یابد ، اما افسوس که حتی یک جام نیز نفرستاد.  چندان که زدم لافِ کرامات و مقامات  هیچم خبر از هیچ مقامی نفرستاد  این بیت پاسخی ست به این سؤال که مگر‌نه اینکه آن دلدارِ شهسوار در پیغامی فرموده است بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را ، پس چگونه است که با صدها نامه نیز پیکی ندوانید و پیامی نفرستاد ، غالبِ ورود کنندگانِ راهِ معنوی ،‌ سالکان یا بهتر که بگوییم زاهدانی هستند که با وسیله و اسباب های ذهنی خداوند را می خوانند و طلب می کنند ، در نتیجه پس از اندک زمانی با اندک پیشرفتِ معنوی خود را صاحبِ کرامات و دارای مقاماتِ معنوی می‌بینند ، اجازه دستبوسی به مردمان می دهند و خود را تافته جدا بافته ای می بینند که موردِ عنایتِ خداوند قرار گرفته و مستجاب الدعوه شده اند ، اما درواقع خداوند چنین مطلبی را تایید نکرده ، هیچ خبری هم از هیچ مقامی برای وی نخواهد فرستاد زیرا همین لاف زدنِ او مؤید تظاهر به عبادات ذهنی برای خدای ساخته ذهن خود است ، پس حافظ می‌فرماید با چنین اسبابهای متوهمانه و زهدِ ریاکارانه هرگز نه مقامِ پیک بودن به چنین انسانی تفویض می شود و نه حتی پیغام و سلام و کلامِ زندگی را که بر بزرگان فرستاده است می شنود ، و حافظ با شکسته نفسی و فروتنی آن لافهای کرامات را به خود نسبت می دهد تا زاهدانِ دوران رنجیده خاطر نشوند . حافظ به ادب باش که واخواست نباشد  گر شاه پیامی به غلامی نفرستاد  پس حافظ می‌فرماید حتی اگر رندِ عاشقی صادقانه نامه نوشته و او را بدون اسباب و وسیله و تنها با شرحِ صدر و باز کردنِ فضای درون بخواند ولی بازهم خداوند توجه و عنایتی نکند بازخواست و مطالبه خلافِ شرطِ ادب است زیرا که او شاه است و پوینده راهِ عاشقی غلام ، پس غلامی ضعیف چگونه می تواند برای شاه تکلیف معین کند ، کاری که ما انسان‌ها که هزاران بار از مرتبه و مقامِ غلامیِ آن شهسوار دور هستیم انجام می دهیم و با بی ادبی تمام بوسیله دعاهایی که برآمده از ذهنیتِ متوهمانه هستند مطالباتِ بسیار زیادی از او داشته ، با تعجیل درخواستِ اجابتِ سریع می کنیم ،، مولانا  نیز در این رابطه میفرماید؛ بس دعاها کو زیان است و هلاک / وز کرم می نشنود یزدانِ پاک         
عین. ح
2017-10-13T16:14:38
سلام. در پاسخ به دوستی که پرسیدن وزن شعر مستفعل مستفعل مستفعل فع‌لن است، عرض می‌کنم که با اینکه از نظر موسیقایی درست می‌فرمایید، از نظر رعایت موازینی که در دانش عروض وجود داره، این شعر از زیرمجموعه‌های بحر هزج است و وزن آن مفعولُ مفاعیلُ مفاعیلُ فعولن است.
رضا
2018-03-22T01:45:26
دیریست که دلدار پیامی نفرستادننوشت سلامی و کلامی نفرستاددربعضی نسخه ها "دیریست" ثبت شده که خوش آهنگ تراست. شاید درآن دوران دیراست معمول بوده، شاید خطایی ازجانب نسخه نویسان رخ داده باشد گرچه درمعنا تفاوتی ایجاد نمی شود.معنی بیت: مدّت طولانی شد که معشوق برای من پیامی نفرستاده است. نه سلامی نه کلامی هیچ پیامی دریافت نکرده ام.آن غالیه خط گرسوی ما نامه نوشتیگردون وَرقِ هستیِ ما درننوشتیصد نامه فرستادم وآن شاه سوارانپیکی ندوانید و سلامی نفرستادمنظوراز"شاه سواران" همان شاه شجاعِ خوش سیمای سروقامت است که دل حافظ عاشق پیشه راباخودبُرده ومدّت طولانیست که هیچ پیامی وکلامی به عاشق خویش نفرستاده است. شاه سواران به معنی شهسوار، سوارکار بی‌مانند، کنایه از لقب شاه‌شجاع (ابوالفوارس) که توسط مادرش به او داده شده و به این کنیه مشهور خاص و عام بود.معنی بیت: بااینکه صدنامه برای شاه شجاع فرستادم دریغ وافسوس که ازاوهیچ خبری بدستم نرسیده نه پیکی ازسوی او آمده ونه سلامی آورده است.کوپیک صبح تاگِله های شبِ فراقباآن خجسته طالع فرخنده پی کنمسوی منِ وحشی صفتِ عقل رَمیدهآهوروشی کبک خرامی نفرستادوحشی صفت: مردم گُریز، عاشقی که به تنهایی پناه می برد وازخَلق می گریزد.عقل رمیده: عقل ازدست داده، مجنونآهو روش وکبک خرام: کنایه ازپیک ونامه رسان است. آهو روش به سبب تندروبودن وچون کبک خرامیدن به سبب حامل پیام معشوق بودن راه رفتنش با ناز واِفاده هست.معنی بیت: شاه شجاع ازروی لطف وعنایت به جانبِ من ِ مجنون، قاصدِ تیز رو وخوش خرامی نفرستاد تامایه ی آرامش وآسایش روحی من باشد. منی که ازمردم، وحشی صفت گُریخته وبه تنهایی پناه بُرده ام.گناه چشم سیاهِ توبود وگردن دلخواهکه من چوآهوی وحشی زآدمی ببُریدم دانست که خواهد شدنم مرغ دل ازدستوز آن خطِ چون سلسله دامی نفرستادمرغ دل ازدست شدن: بیقرارشدن، هوایی شدنخط چون سلسله: اشاره به نامه هست. دست خطی، دست نوشته ای که عاشق بی قرارراآرامترمی کند وعاشق رابه مانند بند و زنجیرنگاه می دارد تا بیشتربی تابی نکند. دام معشوق برای عاشق زجرآورنیست برعکس دامهای دیگر، قراربخش دل بی قرارمی گردد.معنی بیت: شاه شجاع می دانست که درفراق ِ او من چقدر بی تاب وبی قرار خواهم شد ومرغ دل ازدست خواهم داد با اینحال ازآن دست خط نازنین خویش برای من نوشته ای نفرستاد تا بی تابی مرا فرونشاند ومن ِ وحشی صفت را به بند ودام کشد وآرام سازد. نامهربان اینکار رانکرد ومرا دربیقراری خویش رهانمود.شدم زدست توشیدای کوه ودشت هنوزنمی کنی زترحّم نطاق سلسله سُستفریاد که آن ساقی شکّرلب سرمستدانست که مَخمورم و جامی نفرستادشکّرلب: نوشین لب، ضمن آنکه شاه شجاع شاعربوده معنای شیرین گفتارنیزدارد.سرمست: سرخوش، مغرور، مست و مغرور.مَخمور: خماری وبیقرار بودن.معنی بیت: ای داد ازاین درد که آن ساقیِ مست ومغرور ِ نوشین لبِ خوش گفتار وشاعر، خوب می دانست که چقدر خمار وبیقرار لب های شکر ریز ونوشین اَش هستم ولی بی اعتنایی کرد وجامی(شعری ،غزلی، پیامی) نفرستاد تا آرامم کند.چه عذربختِ خودگویم که آن عیّارشهرآشوببه تلخی کُشت حافظ را وشکّردردهان داردچندان که زدم لافِ کرامات ومقاماتهیچ اَم خبر از هیچ مقامی نفرستادکرامات: کارهای عجیب و خارق عادت که از بعضی مردمان بزرگ گاه گاه صدور یابد.مقامات: . کسانی که دارای مشاغل بالای دولتی هستند.عنوان عمومی کتاب‌هایی شامل حکایات، کارهای سترگ و ستودهمعنی بیت: آن همه لاف وگزافی که ازخود وکارهای خارق عادت برای آن معشوق تعریف کرده بودم تامورد توجّه اوقرارگیرم دردا که هیچ تاثیری نداشت وتغییری درنظر اوایجاد نکرد! آن نامهربان بی اعتنا ، برای من جایگاهی درخور وشایسته در نظر نگرفت.درمقاماتِ طریقت هرکجا کردیم سِیرعافیت رابانظربازی فراق افتاده بودحافظ به ادب باش که واخواست نباشدگر شاه پیامی به غلامی نفرستادواخواست: بازخواست، مواخذه،اعتراض معنی بیت: ای حافظ هنگامی که باپادشاه یا ازپادشاه سخن می گویی سعی کن سخنانت ازروی ادب واحترام باشد! اگرشاه پیامی برای غلام وخدمتکارش خویش نفرستاد غلام حق اعتراض ومواخذه ندارد. حافظا علم وادب وَرز که درمجلس شاههرکه را نیست ادب لایق صحبت نبُوَد.
r
2018-06-06T16:57:07
دوست عزیزی که فرمودید وزن این شعر مستعفلُ مستعفلُ مستعفلُ... است ؛ همچین وزن اصلا در شعر فارسی نداریم؛ شاید منظور شما این وزن بوده: مفعولُ مفاعیلُ مفاعیلُ فعولن
دکتر صحافیان
2021-09-28T07:55:37.0397723
مسائل فلسفی و عرفانی (شما اولین کسی هستید که این مطالب را می بینید) دیر است که دلدار پیامی نفرستاد ننوشت سلامی و کلامی(خانلری: کلامی و سلامی)نفرستاد در انتظار مشتاقانه حال خوش از دست رفته: دیری است که از معشوق پیامی و حتی سلامی یا جمله ای دریافت نکرده ام.صد نامه فرستادم و آن شاه سوارانپیکی نداونید و سلامی( خانلری: پیامی)نفرستادفراوان نامه شوق به سویش فرستادم، اما آن فرمانروای سوارکاران پیکی هم گسیل نداشت۳- و به سوی منی که از عقل و از انس با دیگران دور شده است، پیک تیز رفتاری چون آهو و خرامنده ای( از جهت در بر داشتن پیام دوست)چون کبک نفرستاد.۴- می دانست که دل عاشقم چون پرنده ای از دست خواهد رفت، ولی از خط ( ایهام به خط صورت)زیبایش، زنجیری( ایهام به زلف) برای به دام انداختنم نفرستاد۵- وای و فریاد! آن معشوق شیرین دهان و سرخوش، می دانست که خمارم( نهایت شوق و طلب)، اما جامی نفرستاد.۶-با این همه ادعایم در رسیدن به کرامات و مقامات عرفانی، در کمال بی اعتنایی مرا از هیچ مقامی آگاه نکرد.۷- حافظ( با وجود همه این ستمهایی- اعتراضات همه ابیات پیشین- که در مخیله ات آمده) در   پیشگاهش ادب نگهدار، که شاه را از نفرستادن پیام به غلام بازخواستی نیست.- معشوق در جایگاهی والاست و عاشق تسلیم و دلخوش و اجازه هیچ کدورتی در دل ندارد(جبرگرایی عارفانه)دکتر مهدی صحافیان آرامش و پرواز روح  پیوند به وبگاه بیرونی
ابو سعید
2021-11-18T00:46:15.0954944
یا فارس الحجاز ، عزیز علی ان لا اسمع لک حسیس و لا نجوا یا قائم آل محمد و شاه شاهان، بر من سخت است که هیچ صدا و حتی نجوایی از تو به من نمیرسد
در سکوت
2022-03-18T00:08:22.3219538
این غزل را "در سکوت" بشنوید
قطره بقایی
2022-04-03T13:35:41.8805264
در دو وزن این غزل را میتوان تقطیع کرد   مستفعلُ مستفعلُ مستفعلُ مستفع مفعولُ مفاعیلُ مفاعیلُ فعولن اگر (دیریست) خوانده شود به زیبایی و مفهوم بیت می افزاید اگر (دیر است) خوانده شود نه..
فرهاد
2022-08-08T12:21:45.0234004
دیر است که دلدار پیامی نفرستاد ننوشت سلامی و کلامی نفرستاد معنی بیت: زمان زیادی گذشت اما دل‌دار سلام و کلامی ننوشت و پیامی نفرستاد. صد نامه فرستادم و آن شاهِ سواران پیکی نَدوانید و سلامی نفرستاد معنی بیت: صد نامه برایش فرستادم اما او سلام و پیغامی نفرستاد. سویِ منِ وحشی صفتِ عقل رمیده آهو رَوشی، کبک خرامی، نفرستاد معنی بیت: برای منِ وحشی صفتی که عقلم را از دست داده‌ام؛ حتی به روش آهو و کبک نیز پیامی نفرستاد. دانست که خواهد شُدنم مرغِ دل از دست وز آن خطِ چون سلسله دامی نفرستاد معنی بیت: او فهمید که مرغ دلم از دست خواهد رفت؛ بنابراین از کلام همچون سلسله‌اش، دامی نفرستاد. فریاد که آن ساقیِ شِکَّر لبِ سرمست دانست که مخمورم و جامی نفرستاد معنی بیت: ای فریاد که آن معشوق شکرلَب و سرمست، با اینکه دانست خمار شده‌ام، جامی نفرستاد. چندان که زدم لافِ کرامات و مقامات هیچم خبر از هیچ مقامی نفرستاد معنی بیت: هرچقدر درباره کرامات و مقامات خود سخن لاف زدم؛ بازهم هیچ خبری از هیچ مقامی نفرستاد. حافظ به ادب باش که واخواست نباشد گر شاه پیامی به غلامی نفرستاد معنی بیت: ای حافظ! مودب باش! زیرا شاه بابت پیام نفرستادن به غلام، بازخواست نمی‌شود.  
آرشام آتش زر
2022-09-29T21:21:22.3521682
درود بر آقای فریدون فرح اندوز که انقدر زیبات اشعار را میخوانند. سربلند باشید قربان. 
Maziar Zeighami
2023-01-20T20:34:35.4708888
ممنون از سایت خوبتون