حافظ:هر آن کو خاطرِ مجموع و یارِ نازنین دارد سعادت همدم او گشت و دولتْ همنشین دارد
❈۱❈
هر آن کو خاطرِ مجموع و یارِ نازنین دارد
سعادت همدم او گشت و دولتْ همنشین دارد
حریمِ عشق را درگَه بسی بالاتر از عقل است
کسی آن آستان بوسد که جان در آستین دارد
❈۲❈
دهانِ تَنگِ شیرینش مگر مُلکِ سلیمان است
که نقشِ خاتمِ لعلش جهان زیرِ نگین دارد
لبِ لعل و خطِ مشکین چو آنش هست و اینش هست
بنازم دلبرِ خود را که حُسنش آن و این دارد
❈۳❈
به خواری منگر ای مُنعِم، ضعیفان و نحیفان را
که صدرِ مجلسِ عشرت گدای رهنشین دارد
چو بر رویِ زمین باشی توانایی غنیمت دان
که دورانْ ناتوانیها بسی زیرِ زمین دارد
بلاگردانِ جان و تن دعایِ مستمندان است
که بیند خیر از آن خرمن؟ که ننگِ از خوشه چین دارد
که بیند خیر از آن خرمن؟ که ننگِ از خوشه چین دارد
❈۴❈
صبا از عشقِ من رمزی بگو با آن شهِ خوبان
که صد جمشید و کیخسرو غلامِ کمترین دارد
و گر گوید نمیخواهم چو حافظ عاشقِ مفلس
بگوییدش که سلطانی گدایی همنشین دارد
کامنت ها