حافظ:میدمد صبح و کِلِّه بست سحاب الصَبوح الصَبوح یا اصحاب
❈۱❈
میدمد صبح و کِلِّه بست سحاب
الصَبوح الصَبوح یا اصحاب
میچکد ژاله بر رخِ لاله
المُدام المُدام یا احباب
❈۲❈
میوزد از چمن نسیمِ بهشت
هان، بنوشید دَم به دَم مِیِ ناب
تخت زُمْرُد زده است گل به چمن
راحِ چون لعلِ آتشین دریاب
❈۳❈
درِ میخانه بستهاند دگر
اِفتَتِح یا مُفَتِّح الاَبواب
لب و دَندانْت را حقوق نمک
هست بر جان و سینههایِ کباب
❈۴❈
این چنین موسمی عجب باشد
که ببندند میکده به شتاب
بر رخِ ساقی پری پیکر
همچو حافظ بنوش بادهٔ ناب
کامنت ها