گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

حافظ:صوفی نهاد دام و سَرِ حُقِّه، باز کرد بنیادِ مکر با فلکِ حُقِّه‌باز کرد

❈۱❈
صوفی نهاد دام و سَرِ حُقِّه، باز کرد بنیادِ مکر با فلکِ حُقِّه‌باز کرد
بازیِ چرخ بشکندش بیضه در کلاه زیرا که عَرضِ شعبده با اهلِ راز کرد
❈۲❈
ساقی بیا که شاهدِ رعنایِ صوفیان دیگر به جلوه آمد و آغازِ ناز کرد
این مطرب از کجاست که سازِ عراق ساخت؟ و آهنگ بازگشت به راهِ حجاز کرد
❈۳❈
ای دل بیا که ما به پناهِ خدا رویم زآنچ آستینِ کوته و دستِ دراز کرد
صنعت مَکُن که هر که محبت نه راست باخت عشقش به روی دل درِ معنی فراز کرد
❈۴❈
فردا که پیشگاهِ حقیقت شود پدید شرمنده رَهرُوی، که عمل بر مجاز کرد
ای کبک خوش خُرام کجا می‌روی؟ بایست غَرِّه مشو که گربهٔ زاهد نماز کرد
❈۵❈
حافظ مکن ملامتِ رندان که در ازل ما را خدا ز زهدِ ریا بی‌نیاز کرد

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۱۳۳

تصاویر

کامنت ها

کمال
2015-07-31T21:55:52
باسلام ووقت بخیر فالی درمورداین غزل:ای صاحب فال،شماتصمیمی داریدکهعاقبت خوبی نداردواگربادقت ،،،،،،،،،،،جوانب کارراموردبررسی قراردهید،،،متوجه ضعف های آن می شویدو،،،،،،شماتحت تأثیرکسی این کارراانجام،داده اید.حافظ به شماچندتوصیه،،،،می کندکه تصمیمتان راعملی نکنید،،،چراکه پایان آن جزءشرمندگی ،،،،،،،،،چیزی نیست وبه راحتی تحت ،،،،،،،،،،تأثیرتبلیغات سطحی قرارنگیرید.روزخوش
مرتضی
2014-11-18T20:00:03
حجاز هم گوشه ای در دستگاه شور است.
مسعود
2015-04-16T22:49:05
"صنعت مکن که هر که محبت نه راست باختعشقش به روی دل در معنی فراز کرد" با توجه به اینکه صنعت کردن به معنی شعبده کردن و بازی در آوردن است و از طرفی باز شدن در حقیقت و معنی نمیتواند مزد نمایشی رفتار کردن باشد به نظر این بنده "هر که محبت براست باخت"صحیح تر به نظر میرسد (هر کس بازی محبت را با راستی انجام داد...)
سهیل قاسمی
2017-01-04T01:39:41
بیت ششم: صنعت کردن: راهی ساختن، حیله ای یافتن.باختن به نظرم شکل تغییر یافته بازیدن (مصدری مثل ِ بازی کردن) است. راست باختن، پاک باختن را به ذهن می آورد. پاکبازی.محبت نه راست باخت یعنی محبت را به درستی و صداقت انجام نداد (بازی نکرد). (؟)«در، فراز کردن» اینجا یعنی چیزی را مانع کردن است. یعنی دری را فراز کرد (بر افراشت، عَلَم کرد!)دنبال ِ راه و حیله نباش. چون هر کس که نخواهد صادقانه محبت بورزد، عشق بر روی دل ِ او در ِ معنی (عقل) را احداث می کند (و راه ِ حصول ِ مستقیم از دل به عشق را از او می گیرد.)
سعید آقائی
2016-10-21T13:14:10
در بیت هفتم ره روی بهتر است به صورت رهروی و یا ره‌روی نوشته شود.
amin
2016-10-20T22:18:57
با سلام خدمت همه یاران تاریخ ماچه قدر تلخ است که شخصی به نام علیزاده طوسی در مقاله نامه ای از لندن: «حافظ: واعظ، صوفی، یا معلّم؟» با بسنده کردن به دو بیت اول غزل 133 حضرت حافظ او را صوفی نمیداند. باید به این شخص که برای بی بی سی فارسی ( به قول آقای حسینی دشمن تصوف و عرفان) مقاله نوشته است گفت که چگونه با دو بیت به این نتیجه پوچ و بی ارزش رسیده است! قول آقای حسینی مبنی بر به وجود آمدن صوفیان حکومتی به نظر بنده صحیح است.
احمد صدری
2016-02-01T21:51:51
جناب مرتضیلزومی به تغییر قیاسی «نه راست» به «براست» در بیت «صنعت مکن» نیست. معنی بیت درست است به این دلیل که «فراز کردن در» در حافظ به معنی بستن آن میباشد نه باز کردن آن. قرینه این معنی را در بیت دیگر حافظ می یابیم: حضور خلوت انس است و دوستان جمعندو ان یکاد بخوانید و در فراز کنید.
مسعود کربلایی
2014-10-11T20:01:57
عراق نام یکی از گوشه های موسیقی دستگاهی ایرانی اسا دوستان.
امین کیخا
2013-05-04T01:53:22
بیضه واژه ای فارسی است زیرا در لغت ایرانویج ایرا یعنی آریایی و ویجه و یا بیجه همان بیضه است یعنی تخم و تومه و کلا یعنی جایگاه تخمه ایرانی
امین کیخا
2013-05-04T01:54:38
بیضه به معنی سفید هم فارسی است از پیسه درست شده است
امین کیخا
2013-05-12T00:18:10
گربه حکایت جالبی دارد به فارسی ماورا النهر یا فرارودان به گربه پوشک می گفته اند که با pussycat همریشه است و به کردی امروز کت یعنی گربه که با cat یک ریشه است و قط عربی هم از این ها است
امین کیخا
2013-05-12T00:23:08
طبق یعنی ظرف میوه باید فارسی باشد چون تبوک یعنی أوند و ظرف که بقالان بر ان جو و انچه فروشند نهند و تاپو به لری یعنی أوند و ظرف ارد و انچه بیانبارند احتمالا همه یک لغتند
امین کیخا
2013-05-18T00:30:25
به زیبایی و کوبندگی از زرق و ریا سخن رانده است حافظ سالار سخن
علی
2013-11-09T11:07:35
این مطرب از کجاست که ساز عراق ساختمطرب کسیست که ساز می زند و دیگران را به طرب میاورد. اگر دقت کنیم متوجه میشویم که منظور از مطربی که ساز عراق ساخت حسین ابن علی است. که به منظور بیعت نکردن با حاکم ظالم زمانه که دین اسلام را که راه و روش انسان سازی و کمال است، تبدیل به وسیله ای برای حکومت کردن کرده بود. دین رسول خدا که در حجاز متولد شد. حسین ابن علی با شهادتش دین رسول خدا را زنده کرد. کل این غزل در مورد ریاکارانی است که با اهل راز عرض شعبده می کنند. گربه ی زاهد هم که معلوم است.
شرح سرخی بر حافظ
2013-11-10T22:59:24
در جواب دوست عزیز جناب علی آقا:این که نوشته اید کل غزل در مورد ریاکاران زمان امام حسین ( ع )است . بنده هم تا حدی موافقم . از این جهت موافقم که کل غزل مبارزه با ریاکاران است اما نه ریاکاران زمان امام بلکه در عهد خود حافظ ریاکارانی در شیراز بودند مانند شیخ زین الدین علی کلاه و یا پهلوان اسد و یا شمس الدین بنجیری و یا سلطان امیر مبارزالدین مظفری ... که مجالی برای حافظ نبود که به زمان امام برگردد . کل دیوان حافظ شرح تاریخ سلسله های اینجو و مظفری است و مبارزه با ریاکاران زمانش . اما مطلب چنان است که شامل کل تاریخ بشریت است . یعنی وقتی حافظ ریاکاری را متهم می کند فرقی ندارد امیر مبارزالدین است با یزید . از ازل تا ابد را شامل می شود . ممنونم
دانیال
2019-05-26T14:08:26
بسیار زیبا وقابل تأمل.درود بر حضرت حافظ .
فرهاد ۲
2019-10-15T20:47:49
صوفی نهاد دام و سر حقه باز کرد ، یعنی صوفی شروع به حقه بازی کرد و دام خود را بگستراند . چه ربطی به حقه وافور و اینجور چیزا داره ؟؟؟!!! به همین ترتیب تفسیر بقیه ابیات تون هم غلط و نادرسته !!! بیهوده سخن به این درازی ؟؟؟!!!
محمود عبادی
2021-01-08T18:14:38
مرحوم دشتی معتقد است در مصراع ای کبک خوش خرام ......ب..شرح زیر درست است:ای کبک خوش خرام که خوش میروی به ناز......
محمود
2020-11-29T18:01:55
قابل توجه آقای محمد تقوی رفسنجانیدر بیت " ای کبک خوشخرام که خوش میروی بناز........" عرض میشود که در خوانش بیت به شرح فوق پیش از الهی قمشه ای مرحوم دشتی در این باب در کتاب نقشی از حافظ شرح مستوفائی داده و فضل تقدم با ایشان است.
حمید رجبی
2020-06-18T22:08:35
فراز کردن ، از اضداد است و اینجا بمعنای (بستن) است وواینگونه مستفاد می گردد عشق در معنی را به روی دل او می بندد .
عارف مشکوری
2020-06-10T10:30:28
بازی چرخ بشکندش بیضه در کلاهدر قدیم یکی از حقه های شعبده بازان این بود که تخم پرنده در کلاه قرار میدادند و بعد یک پرنده از کلاه خارج میکردند.بعضی اوقات هنگامیکه شعبده باز ناشی درحال انجام اینکار بود ناگهان تخم میشکست و آبروی شعبده باز میرفتمنظور این مصرع کنایه به این قضیه است.
علیرضا
2020-11-04T00:16:44
سلام دوستان هرچند من دربرابر گستردگی دانش شما بزرگان دانشی ندادم اما خواجه در این بیت منظورش عماد کرمانی هست که اصلاً از خواجه خوشش نمیامد و ان هم به خاطر شهرت عام وی بود خواجه منظورش از گربه،گربه تربیت شده عماد کرامانی است که اموخته بود پشت سر او نماز بخواند منبع من از این حرف کتاب دیوان حافظ استاد علامه قزوینی و دکتر قاسم غنی هست .خسته نباشید
ارغنون
2018-10-06T08:23:52
در مورد گربه زاهد بیت 8 :زاغ گفت: کبک انجیری با من همسایگی داشت و میان ما بحکم مجاورت قواعد مصادقت موکد گشته بود. در این میان او راغیبتی افتاد و دراز کشید. گمان بردم که هلاک شد. وپس از مدت دراز خرگوش بیامد و در مسکن او قرار گرفت و من در آن مخاصمتی نپیوستمی. یکچندی بگذشت، کبک انجیر بازرسید. چون خرگوش را در خانه خویش دید رنجور شد و گفت: جای بپرداز که ازان منست، خرگوش جواب داد که من صاحب قبض ام. اگر حقی داری ثابت کن. گفت: جای ازان منست و حجتها دارم. گفت: لابد حکمی عدل باید که سخن هر دو جانب بشنود و بر مقتضی انصاف کار دعوی بآخر رساند. کبک انجیر گفت که: در این نزدیکی بر لب آب گربه ایست متعبد، روز روزه دارد و شب نماز کند، هرگز خونی نریزد و ایذای حیوانی جایز نشمرد. و افطار او برآب و گیا مقصور می‌باشد. قاضی ازو عادل تر نخواهیم یافت. نزدیک او رویم تا کار ما فصل کند. هر دو بدان راضی گشتند و من برای نظاره بر اثر ایشان برفتم تا گربه روزه دار را ببینم و انصاف او در این حکم مشاهدت کنم. چندانکه صائم الدهر چشم بریشان فگند و بردوپای راست بیستاد و روی بمحراب آورد، و خرگوش نیک ازان شگفت نمود. و توقف کردند تا از نماز فارغ شد. تحیت بتواضع بگفتند و در خواست که میان ایشان حکم باشد و خصومت خانه برقضیت معدلت بپایان رساند. فرمود که: صورت حال بازگویید. چون بشنود گفت: پیری در من اثر کرده ست و حواس خلل شایع پذیرفته. و گردش چرخ و حوادث دهر را این پیشه است، جوان را پیر می‌گرداند و پیر را ناچیز می‌کند.نزدیک تر ایید و سخن بلند تر گویید. پیشتر رفتند و ذکر دعوی تازه گردانید. گفت: واقف شدم، و پیش ازانکه روی بحکم آرم شما را نصیحتی خواهم کرد، اگر بگوش دل شنوید ثمرات آن در دین و دنیا قرت عین شما گردد، و اگر بروجه دیگر حمل افتد من باری بنزدیک دیانت و مروت خویش معذور باشم، فقد اعذر من انذر. صواب آنست که هر دوتن حق طلبید، که صاحب حق را مظفر باید شمرد اگرچه حکم بخلاف هوای او نفاذ یابد؛ و طالب باطل را مخذول پنداشت اگرچه حکم بروفق مراد او رود، ان البالطل کان زهوقا. و اهل دنیا را از متاع و مال و دوستان این جهان هیچیز ملک نگردد مگر کردار نیک که برای آخرت مدخر گردانند. و عاقل باید که نهمت در کسب حطام فانی نبندد،و همت بر طلب خیر باقی مقصور دارد،و عمر و جاه گیتی را بمحل ابر تابستان و نزهت گلستان بی ثبات و دوام شمرد.کلبه ای کاندرو نخواهی ماندسال عمرت چه ده چه صد چه هزارو منزلت مال را در دل از درجت سنگ ریزه نگذراند، که اگر خرج کند بآخر رسد و اگر ذخیرت سازد میان آن وسنگ و سفال تفاوتی نماند، و صحبت زنان را چون مار افعی پندارد که ازو هیچ ایمن نتوان بود و بر وفای او کیسه ای نتوان دوخت، و خاص و عام و دور و نزدیک عالمیان را چون نفس عزیز خود شناسد و هرچه در باب خویش نپسندد در حق دیگران نپیوندد. از این نمط دمدمه و افسون بریشان می‌دمید تا با او الف گرفتند و آمن و فارغ بی تحرز و تصون پیشتر رفتند. بیک حمله هر دو را بگرفت وبکشت. نتیجه زهد وا ثر صلاح روزه دار، چون دخله خبیث و طبع مکار داشت، بر این جمله ظاهر گشت.
بیگانه
2018-03-24T13:54:59
سلام.در بیت پنجم مصراع دوم، زانچه باید به زانچ تغییر کند وگرنه وزن خراب است. لطفا اصلاح کنید تا به خطا منتشر و خوانده نشود این غزل.
مرتضی
2018-02-28T11:28:07
در مصرع دوم از بیت پنجم، بایستی "زان" به "از آن" تغییر کند.
محمد تقوی رفسنجانی
2018-04-05T12:37:25
سلام عبارت «کجا میروی بایست» که در نسخه قزوینی و خانلری آمده‌استبعقیده استاد الهی قمشه‌ای از ساحت حافظ دوراست.زیرا آن به یکفرمان نظامی بیشتر شبیه است تا به یک اشارت شاعرانه. بجای آن بیت را بصورت زیر آورده‌اند:ای کبک خوش خرام که خوش میروی به ناز غرّه مشو که گربه عابد نماز کرد
نیکومنش
2018-01-17T10:48:19
درود بیکران بر دوستان جان -صوفی نهاد دام و سر حقه باز کردبنیاد مکر با فلک حقه باز کردان صوفی نمای به حق واصل نشده مجلس وعظ گرفته دام خویش گستراند تا با این روش برای خویش نام و نانی به دست اورد حال اینکه با روزگار از سر مکر وارد شد روزگاری که خود مکار ترین است.1-بازی چرخ بشکندش بیضه در کلاهزیرا که عرض شعبده با اهل راز کرداین مکاره چرخ گردون دست او را از بابت دزدی سخنان اهل دل و باز گو کردن آن به اسم خود با شکستن تخم مرغ در داخل کلاه صوفیگری رو خواهد کرد و نشان خواهد داد که او جز تخم مرغ دزد چیز دیگری نبوده است3-ساقی بیا که شاهد رعنای صوفیاندیگر به جلوه آمد و آغاز ناز کردای واسطه محبت معشوقه ام ای ساقی ببین که چگونه ماه چهرهٔ و‌ سیما رویی گه مقصود نظر صوفیان واقعی است بر من مشهود شده و شروع به کرشمه و ناز کرده است 4-این مطرب از کجاست که ساز عراق ساختو آهنگ بازگشت به راه حجاز کرداین گونه صوفی همانندمطربی است که با ساز و دستگاه نغمه عراق نغمه بازگشت به راه سر سخت و پر از خار مغیلان حجاز را می نوازدو راست نشان می دهد و‌چپ می زند5-ای دل بیا که ما به پناه خدا رویمزان چه آستین کوته و دست دراز کردای دل وای عاشق حقیقی بیا که آستین تعلق را کوتاه کرده و بی نیازی پیشه کرده دست دعا به پیشگاه معشوق ازلی دراز کرده و نیازمندی به درگاهش ببریم و در پناه او باشیم 6-صنعت مکن که هر که محبت نه راست باختعشقش به روی دل در معنی فراز کرددر وادیه حقیقت جویی و‌عشق ادمی نباید طرح دستی کرده و از دروغ محبت به ورزد زیرا که درهای معنی و حقیقت جویی در مسیر عشق به رویش بسته خواهد شد 7-فردا که پیشگاه حقیقت شود پدیدشرمنده ره روی که عمل بر مجاز کردانروز که پرده ها بیافتد و حقیقت و ماهیت اعمال آشکار گردد آن رهروی عشقی که طرق خود را ریاکارانه پیموده بود و سراغ معرکه گیری رفته بود یقینا شرمنده خواهد بود 8-ای کبک خوش خرام کجا می‌روی بایستغره مشو که گربه زاهد نماز کردای رهروی که تازه وارد سلوک شده ای چون کبکان بی توجه به حقیقت شادان می روی فریب نخور که که زاهدِ ریایی به دروغ به نماز ایستاده ‌وچون گربه به دنبال شکار توست تا از تو بهره مند شود-حافظ مکن ملامت رندان که در ازلما را خدا ز زهد ریا بی‌نیاز کردتو ای حافظ مغرور مشو و طعنه به ریاکاران رند نزن چرا که در ازل خداوند با لطف خود تو را از زهد ریایی پاک و منزه افریده است سر به زیر و کامیاب
رضا
2018-04-29T21:53:40
صوفی نهاد دام وسرحُقّه بازکردبنیادِ مَکر با فلکِ حُقّه باز کردبعضی براین باورند که حافظ این غزل زیبا را درحمله به عمادفقیه کرمانی،شاعر وعارف هم روزگار خویش سروده است! این درحالیست که بسیاری اذعان دارند که روابط حافظ با عمادفقیه کرمانی بسیارگرم وصمیمانه بوده واین استنباط نادرست است.برخی دیگر بااستنادبه بیت: "بازیّ چرخ بشکندش..." معتقدهستند که غزل دررابطه باشیخ علی کلاه که همدرس دوره ی جوانی حافظ بوده سروده شده ،داستانهایی نیزدراین راستانقل گردیده که به نظر بی پایه واساس می رسند. ازآنجا که درمتن غزل هیچ اسمی برده نشده شایسته آن است که ازپردازش حاشیه های غزل صرفنظرکرده وبه لذّت بردن از مضامین رندانه،اندیشه زای و حافظانه بپردازیم.صوفی :پیرو طریقه تصوّف، نوعی طریقت و روش زاهدانه مبتنی بر آداب ِسلوک و بر اساس شرع جهت تزکیه ی نفس و پرهیز از دنیا برای وصول به حق است.صوفی پشمینه پوش می پوشد تاخودرا زاهد وباتقوا نشان دهد. حافظ معتقداست که بهترین راه رسیدن به حق وحقیقت عشقبازیست وازآنجاکه خودمدّتی درجستجوی حقیقت به کسوتِ صوفیگری درآمده بود ازشیوه های ریاکارانه وحُقّه بازی آنان آگاه بودهمواره سعی می کرد خلق راازشیوه های دروغین آنها آگاه سازد.درنظرگاهِ حافظ کسی که صادقانه بدنبال تذهیب وتزکیه ی نفس است نیازی به پشمینه پوشی وخودرا انگشت نمای خلق کردن ندارد. حُقّه: بامبول، دوزوکلک، کلک حیله، خدعه، ریب، فریب، گول، مکر، نیرنگ شعبده، تردستی، زرنگی، شگرد،تزویر، ریا 6. ظرف کوچکی که شعبده بازان باخود حمل کرده وباتردستی، ازداخل چیزهای بیرون آورده وخَلق رابافریب سرگرم می کنند. ظرف سفالین انتهای وافور بنیاد مَکر با فلک حُقّه باز کرد: علاوه برخَلق،قصدِ فریبِ چرخ فلکِ حُقّه بازرانیزداشت.بنا نهادن نیرنگ ودوزوکلک باروزگار.معنی: صوفی با لوازم خود(تسبیح وسجّاده ودَلق و...)بساط خویش راچید وفریب مردم ساده دل راآغازکرد اوعلاوه برمردم، با چرخ فلک نیزشعبده بازی می کند وقصد فریب اورا دارد غافل ازاینکه که فلک خودحُقّه باز زبردستی هست وکسی نمی توانداورا به بازی گیرد ودستی ازاوببرد.توعمرخواه وصبوری که چرخ شعبده بازهزاربازی ازاین طُرفه تربرانگیزدبازیّ ِ چرخ بشکندش بیضه درکلاهزیراکه عرض شعبده با اهل راز کرد"بیضه" کنایه ازتخم مرغ است. اشاره به داستانیست که درآن سارقی تخم مرغ دزدیده ودردرون کلاه پنهان کرد صاحب مال آگاه شد وازسارق توضیح خواست سارق انکارنمود صاحب مال با دست خویش محکم به کلاه اوزد وتخم مرغ ها شکست وسارق سرافکنده وشرمسار شد. حافظ با اشاره به این داستان می فرماید: صوفی حُقّه بازنیز سرانجام همانند آن سارق ،باشکسته شدن تخم مرغ ها به دست ِ بازی روزگاربی آبرو وسرافکنده خواهدشد.عرض شعبده : شروع به شعبده بازی ودَغل کاری کردنمعنی بیت: صوفی ِ حُقّه باز، ازبازی روزگارغافل است لیکن سرانجام دست روزگار تخم مرغ ها را با یک ضربه درداخل کلاه خواهدشکست ومشت اورا وا خواهدکرد چراکه صوفی ازحد وحدودخویش خارج شده وباروزگاربه شعبده بازی پرداخته است.بنظرمی رسددامنه ی معنی "اهل راز" فراترازروزگاربوده وشامل ِ فرهیختگان وفرزانه هایی مثل خودحافظ نیزمی شود. احتمالاً کسی درکسوت صوفیگری، حافظ و همفکران اورامورد انتقادیاحمله قرار داده بوده وحافظ درپاسخ به یاوه سراییهای او،امیدواراست که عاقبت بیضه اش درکلاه خواهدشکست وبی آبرویی نصیب اوخواهدشد.زاهدایمن مشوازبازی غیرت زنهارکه ره ازصومعه تادیرمغان این همه نیستساقی بیا که شاهدِ رعنای صوفیاندیگر به جلوه آمد و آغاز ناز کرد"شاهد رعنای صوفیان": دراینجا حافظ به طعنه وطنزسخن می گوید وصوفی حُقّه باز رابه تمسخر شاهد رعنا می نامد. صوفی ریاکارکه باحُقّه بازی خودراپاک ومنزّه جلوه داده وبه دیگران نازمی فروشدو فخرمی ورزد.معنی بیت: ساقی بیا وباده بیاور تابساطِ عیشمان تکمیل شود! ببین صوفی حُقّه بازچگونه به مانندِ شاهد زیباروی ورعنا،باعشوه وکرشمه جلوه گری می کند ونازمی فروشد!پری نهفته رخ ودیو درکرشمه ی حُسنبسوخت دیده زحیرت که این چه بوالعجبیست!این مُطرب از کجاست که سازِ عراق ساختو آهنگِ بازگشت به راه حجاز کرداین بیت نیز همانندِ بیت پیشین باچاشنی طنزوطعنه اشاره به صوفی دَغل بازاست.مطرب : نوازنده، دراینجا کنایه ازصوفی حُقّه بازاست که سازمخالف می زند. یعنی درپرده ی عراق آهنگ می زند ودرپرده ی حجازفرود می آید به اصطلاح امروزی راهنمای چپ می زند وبه راست می پیچد! ضمن آنکه این معنا را نیز دردل خود دارد که صوفی متظاهر جهت سیروسیاحت به کشورعراق می رود ودربازگشت چنین وانمود می کند که از سفرحج زیارت برمی گردد!.ساز: آلات و ادوات موسیقی.عراق: گوشه‌ای در دستگاه‌های ماهور، نوا، و راست‌پنج‌گاه، و آواز افشاری از ملحقات دستگاه شور.سازعراق ساخت: دردستگاه عراق نواخت بازگشت: در اصطلاح موسیقی فرود آمدن از لحنی به لحن اصلی دستگاه موسیقی است نوازنده پس از نواختن گوشه های دستگاه اصلی در آخر سر به همان دستگاه اصلی فرود می آید امّا صوفی باعراق آغازکرده درحجاز فرودمی آید!.حجاز: نام پرده ایست از دوازده گانه اصلی موسیقی سنّتی.معنی بیت: این مطربِ دروغین( صوفی حقّه باز) ازکجاآمده معلوم نیست چه آهنگی می زند! درپرده ی عراق آغاز کرد حالا درپرده ی حجازفرودمی آید این دیگرچه نوع نغمه پردازیست!مطرب باید به اصول موسیقی کاملاً آگاه باشد ومطابق موازین وضوابط مربوطه ودرست بنوازد تا راه به جایی داشته باشد وحظّی روحانی نصیب شنوندگانش گردد.مطرب عشق عجب سازونوایی دارد نقش هرپرده که زد راه به جایی دارد.ای دل بیاکه مابه پناه خدارویمزآنچ آستین کوته و دست دراز کردزآنچ: اززآنچه، بدان دلیلآستین کوته: خرقه ی صوفیان ظاهراً دارای آستین کوتاه وگشاد داشت.دست دراز: کنایه ازطمع ورزی وتعلّق خاطرصوفیان،برخلافِ ظاهرشان به دنیا وجاه ومال است.معنی بیت: ای دل بیا ازاین حُقّه بازی صوفیان به خداوند پناه ببریم زیرا این قوم باظاهری فریبنده باطنی ناپاک دارند. لباسهایشان نشان اززُهد وتقواست امّا آنها شیفته ی جاه ومال دنیوی هستند. به زیر دَلق ملمّع کمندها دارنددرازدستی این کوته آستینان بین!صنعت مکن که هر که محبّت نه راست باختعشقش به روی دل درِ معنی فراز کردصنعت مکن: حیله گری مکنمحبّت راست باختن: مهرورزی ازروی صداقت وراستییکی ازمعانی فراز بسته هست دراینجا نیزبه معنی بسته بکاررفته است.معنی بیت: ای صوفیِ حُقّه باز،حیله گری مکن که هرکس ازروی صداقت ودرستی مهروزی نکند عشقِ اوبی ثمرخواهدبود وراه به جایی نخواهدبُرد عشق هایی که از روی حیله ونیرنگ باشد درمعنی رابه روی دل می بندد.حدیث عشق زحافظ شنو نه ازواعظاگرچه صنعت بسیار درعبارت کردفردا که پیشگاه حقیقت شود پدیدشرمنده رهروی که عمل بر مَجاز کردمَجاز: غیرحقیقی،خلافِ حقیقتمعنی بیت: فردا که پرده ازروی حقیقت برداشته شودوروز رستاخیز فرارسد آنگاه راهروان طریق حقیقت روسفید خواهندشد درحالی که راهروان راههای دروغین شرمسار وروسیاه خواهندبود.خوش بُوَدگرمَحکِ تجربه آیدبه میانتاسیه روی شودهرکه دراوغَش باشدای کبکِ خوش خرام کجا می‌روی بایستغُرّه مشو که گربه ی زاهد نماز کردکبکِ خوش خرام: بنظرمی رسدکنایه ازشاه شجاع بوده باشد که زاهدان ریاکار دردستگاه حکومتی او رخنه کرده بودند.غرّه مشو: فریفته شدن، گول خوردنگربه ی زاهد نماز کرد: اشاره به داستانیست که کلیله ودمنه آمده است. دراین داستان گربه ی زاهد می خواست درمورد اختلاف خرگوش و کبکنجیر قضاوت کند هر دو را با تظاهر به عبادت فریب داد وخورد.معنی بیت: ای شاه شجاع عزیز به توداستان گربه ی زاهد را باز یادآوری می کنم تا ازآن عبرت بگیری وریاکاران اطراف خودرا بشناسی پس فریب ظاهرآنهارامخور آنها درظاهرپاکدامن وباتقواهستند امّا درونی ناپاک وآلوده دارند.دیدی آن قهقهه ی کبکِ خرامان حافظکه زسرپنجه ی شاهین قضا غافل بود!حافظ مکن ملامت رندان که درازلما را خدا ز زهدِ ریا بی‌نیاز کردزهدریا: تقوا و پارسایی که به تظاهر وریا انجام پذیرد.معنی بیت: ای حافظ خراباتیان و وارستگانِ ازتعلّقات دنیوی ودینی راسرزنش ونکوهش مکن ازابتدای خلقت خداوند مارندان را ازپرداختن به تظاهر وخودنمایی بی نیازکرده وما رابی ریا آفریده است.زخانقاه به میخانه می رود حافظمگرزمستی زهدریابه هوش آمد
مرداد
2021-10-19T22:13:08.0165242
باز حداقل ایشان دلیل آورده اند! این همه شاعر صوفی داریم، بر تن یک حافظ حداقل به زور خرقه صوفیانه نکنیم. قرار نیست همه مطالق عقاید درست و غلط ما باشند.
ابو سعید
2021-12-01T00:50:37.4293055
جناب کیخای گرانقدر در زبان ترکی آذربایجانی امروزه هم لفظ پیشیک برای گربه متداول است. فکر میکنم ارتباطی با گفته‌ی شما داشته باشد.
در سکوت
2022-03-18T00:17:03.2124919
این غزل را "در سکوت" بشنوید
Mahmood Shams
2022-04-08T19:41:47.3022685
با عرض سلام و درود ، ضمن سپاس بیکران از دست اندرکاران سایت دلنواز تاریخ ما / در بیت ای کبک خوش خرام کجا می روی‌ بجای بایست کلمه بناز بکار رفته ، / ای کبک خوش‌ خرام کجا می روی‌ بناز / دیوان حافظ به تصحیح علامه محمد قزوینی عکس و‌ سند هم لازم بود تقدیم کنم .
حمیدرضا
2022-04-08T21:00:18.8441901
با سپاس، تصویر چاپ اصلی قزوینی زیر شعر و با عنوان منبع کاغذی تاریخ ما در دسترس و قابل مشاهده است از این جهت منبع جنابعالی در این زمینه معتبر نیست و احتمالا ناشر یا شخص دیگری روی آن اعمال نظر کرده است.
Mahmood Shams
2022-04-10T01:06:56.9732353
ممنونم دقت نکردم ، درود که همه چیز تمام و کامل هستید ،  از صدا تا تصویر و تفسیر 
دکتر صحافیان
2022-07-11T07:32:25.2504938
نکته: همه ابیات طعنه به مدعیان سلوک دارد که از تاریکی خود نیز بی‌خبرند. صوفی مدعی برای آدمیان مشتاق دام گسترده و پیاله( مخصوص شعبده) را گشوده و با این خیال، به نیرنگبازی با فلک رفته است (گردی فلک به حقه‌ای تشبیه شده که با ستارگان شعبده بازی می‌کند) ۲- اما فلک افسونگر رسوایش خواهد کرد- تخم مرغ‌های دزدی را در کلاهش می‌شکند- چون با صاحبان راز و سالکان بی‌ادعا شعبده و مکر کرده است.(خانلری: بازی دهر) ۳-بزم این صوفیان آغار شده و شاهد خوش قامت برایشان طنازی می‌کند، ساقی تو هم بزمشان را کامل کن( تا غرق غرور و توهم خویش باشند) ۴-و این نوازنده از کجا آمده که در پرده " عراق" می‌نوازد و در "رجعت" نوازندگی از پرده " حجاز" سر در آورده است(نوازنده نیز غلط افکن و دغل کار است-خانلری: ز راه ححاز) ۵- ای دل بیا از این صوفیان کوتاه آستین که به رازها و جانهای مشتاقان دست درازی کرده‌اند، به خداوند پناه ببریم!( گستردگی مکر) ۶-تصنع و ادعا نکن!حضرت عشق در معنا را بر غیر پاکبازان بسته است. ۷- و در روز رستاخیز که حقیقت آشکار شود( نور از تاریکی و حق از باطل جدا شوند)آنکه به راه حقیقت نرفته سرافکنده است. ۸-ای مدعی( وصول به مقامات یا پیشوایی کمالات)که چون کبک خوش رفتار پیش می‌روی، درنگ کن و فریب نماز گربه زاهد را( خانلری: عابد)نخور. ۹- حافظ! رندان بی ادعا را سرزنش نکن! خداوند از روز ازل ما را از پارسایی ریایی بی‌نیاز کرده است. دکتر مهدی صحافیان آرامش و پرواز روح  پیوند به وبگاه بیرونی
سید حمیدرضا عباسی
2022-09-27T10:53:17.0268543
‌ ‌ فرازکردن در به معنای بستن در است. چنانکه در خانه‌های قدیم، درها دولنگه‌ای بوده‌اند و برای بستن در لازم بوده است که دولنگۀ در را فراز کنند. کاربرد فراز در این‌جا دقیقاً همانی است که در زبان محاوره برای بستن در امر می‌شود: «در را پیش کن» ‌ ‌‌ 
سفید
2022-11-28T00:36:42.7663292
  صنعت مکن که هر که محبت نه راست باخت عشقش به روی دل در معنی فراز کرد...   فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید شرمنده رهروی که عمل بر مجاز کرد...  
سفید
2023-02-12T03:05:27.058474
  بنیادِ مکر با فلکِ حقه‌باز کرد...  
برگ بی برگی
2023-03-08T07:09:05.8118097
صوفی نهاد دام و سرِ حُقه باز کرد بنیادِ مکر با فلکِ حُقه باز کرد صوفی در اینجا در معنیِ مثبتِ خود بکار رفته است که مولانا فرموده است از هزاران تنها یکی از این صوفیانِِ حقیقی هستند، و حُقه در مصراع اول به معنی جعبه ابزارِ شعبده باز آمده است،  حافظ می‌فرماید این صوفی که دلش به عشق زنده شده است دام یا بساطِ خود را گسترد و حُقه یا دانشی را که حُکمِ عصایِ موسی را دارد و از طرفِ خداوند در اختیار او قرار گرفته است باز کرد و به این وسیله بنیاد و اساسِ کارِ خود را با فلک یا روزگارِ حُقه باز و مکار گذاشت تا بوسیله مکر(تدبیر) خود رازِ فلک را برملا و رسوایش کند، کاری که بزرگانی همچون حافظ و مولانا و عطار و دیگر بزرگان به آن همت گماردند. بازیِ چرخ بشکند بیضه در کلاه زیرا که عرضِ شعبده با اهلِ راز کرد اما چرخِ فلک تسلیم نشده و بازی را تغییر داده، به گونه ای از ابزارهای شعبده بازی خود بهره می برد که بیضه و تخمِ مرغی را که صوفی در کلاه قرار داده است تا از آن کبوتری بیرون آورده و پرواز دهد را می شکند تا شخصِ صوفی یا برای مثال حافظ را رسوا کند، می‌بینیم که مردمانِ روزگارِ حافظ نیز به کُنهِ سخنان و غزلیات حافظ پی‌نبرده و تمامیِ استعاره و نمادهایِ بکار رفته در ابیات را مَجاز تصور نموده و بر آنها نامِ فسق نهادند و حکم به فاسق بودنِ حافظ دادند، پس‌چرخِ روزگار ورق را برگردانده و تخمی را که قرار بوده است .مرغی از آن بیرون آمده و تا عرش و دیدارِ سیمرغ پرواز کند را می شکند. در مصراع دوم حافظ علتِ این کارِ فلک را عرض یا آشکار نمودنِ شعبده روزگار با مردمان توصیف می کند، اهلِ راز یعنی انسانهایی که اهلِ دل بوده و در راهِ گشودنِ رازهایِ هستی و زندگی قدم بر می دارند و گردِ صوفیانِ حقیقی همچون حافظ و مولانا جمع شده و از آنان استمداد می طلبند تا رازها را برملا کنند، حافظ در بیتی دیگر میفرماید؛ "آن یار کز او گشت سر دار بلند/ جرمش این بود که اسرار هویدا می کرد" که به این ترتیب فلک پیش از این تخم را به گونه ای دیگر در کلاهِ صوفی حقیقی دیگری چون حلاج شکسته است. ساقی بیا که شاهدِ رعنایِ صوفیان  دیگر به جلوه آمد و آغازِ ناز کرد اما در این بین هستند انسانهایی که پیامِ انسانهای زنده شده به عشقی چون حافظ به ‌گوش آنان رسیده است و منظورِ حقیقی از شاهد و شرابی را که صوفیان از آن‌ سخن می گویند دریافته اند و این شاهدِ رعنا و جوان در آنها به جلوه گری آمده است، پس‌آن شاهدِ زیبا روی با مشاهد این توجهی که به او می شود ناز کردن را شروع می کند، ناز به معنی تاخیر در بازگشت آمده است ، پس با گوشه چشمی که نشان می دهد عاشق را عاشقتر و در مسیرِ راهِ عاشقی قرار می دهد تا با شرایطی که برآورده می کند بازگشتِ آن شاهدِ زیبا رویِ مورد نظرِ صوفیانِ حقیقی را تسریع بخشد. این مطرب از کجاست که سازِ عراق ساخت وآهنگ بازگشت به راهِ حجاز کرد حافظ پرسشی دارد که این چه ساز و آهنگی بوده است که در درونِ انسان توجهِ او را به سخنانِ صوفی و جلوه گریِ شاهد و یارِ درونی او جلب نموده است ؟ شعر و آهنگِ سبکِ عراق بیانِ مطالبِ عارفانه با بهره گیری از کنایه و استعاره ها ست که سبکِ غزلسرایی حافظ است و حافظ این تشخیصِ انسان در جلوه گریِ آغازینِ یار یا شاهدِ زیبا روی را ناشی از ذاتِ اصلیِ انسان که از جنسِ عشق است می داند ، در غزلی دیگر می‌فرماید؛ " در اندرونِ من خسته دل ندانم کیست/که من خموشم و او در فغان و در غوغاست " ، در مصراع دوم راهِ حجاز علاوه بر  اینکه به موسیقی  در پرده حجاز که به صدایِ زنگِ کاروانِ اُشتران تشبیه شده است، آهنگِ باز گشت به اصلِ خدایی و خویشِ انسان را تداعی و ندایِ ارجعی الی ربک را گوشزد می کند . ای دل بیا که ما به پناهِ خدا رویم زانچ آستین کوته و دست دراز کرد اما شرطِ چنین بازگشتی صداقت در پویندگیِ راهِ عاشقی ست ، خرقه صوفیان آستینِ کوتاهی داشت که اگر بلند بود هنگام تناولِ لوت که بطور جمعی برگزار می شد دشواری زیادی به همراه می آورد و در عین حال صوفیان دراز دست بودند، یعنی اکثریتِ آنها دست درازی به مالِ دیگران را جایز می دانستند و مولانا در داستانِ" صوفیه و فروختنِ خرِ مسافر جهتِ سماع " بخوبی این مطلب را بیان نموده است ، حافظ می‌فرماید  اما از اینچنین صوفیان و سالکانی پناه به خدا می برد که ریا کارانه در زبان می‌ گویند که آهنگِ حجاز و همراهی با کاروانِ عشق کرده اند اما در عالمِ واقع به این جهان دست درازی نموده و از این جهانِ مادی دزدیده و آن چیزها را داشته های خود می پندارند و در دل یا مرکزِ توجهِ خود قرار می دهند، پس‌ حافظ می‌فرماید  ای دلی که بدور از ریاکاری آهنگِ همراهی با کاروانِ حجاز داری بیا و همراه شو . صنعت مکن که هرکه محبت نه راست باخت عشقش به روی دل در معنی فراز کرد پس‌ حافظ پویندگان راه عاشقی را پند داده، می‌فرماید از عشقِ مصنوعی حذرکن، زیرا در این راه هر کسی محبت و عشق ورزی راست و حقیقی نداشته باشد ، عشقش سطحی و بر رویِ دل متوقف شده ، به درون راهی نخواهد داشت و درِ دنیایِ معنا یا عالمِ جان بر او بسته خواهد ماند ، یعنی اسرارِ هستی بر او فاش نمی شود. فردا که پیشگاهِ حقیقت شود پدید شرمنده رَهرُوی که عمل بر مجاز کرد حافظ می‌فرماید اما سرانجام در سرایِ دیگر و عالمِ باقی، وقتی در پیشگاهِ خداوند حاضر شویم حقیقتِ هستی روشن خواهد شد و آنجاست  که هر رهرو و پوینده راهِ عاشقی که کار و عملِ معنوی را نه بصورتِ حقیقی ، بلکه به مجاز انجام داده باشد شرمنده و خجالت زده خواهد بود، عملِ مجازی یعنی خدایِ ذهنی و جسمی را برای خود متصور شده، او را پرستش کند که لاجرم پیغامهایِ زندگی که از طریقِ پیامبران و بزرگان به او رسیده است را نیز مَجاز پنداشته و به اسرارِ آنها واقف نخواهد شد . ای کبکِ خوش خرام کجا می روی ؟ بایست غرًه مشو که گربه زاهد نماز کرد کبکِ خوش خرام عارفان و بزرگانی چون جافظ هستند که اینچنین زیبا می خرامند تا چگونه زیستن و قدم زدم در راهِ عاشقی را به رهپویان بیاموزند، گروهی نیز به تقلید از  حافظ در راهِ عاشقی قدم بر می دارند اما بدلیلِ اینکه عشقشان بر رویِ دل است و نه در عمقِ، به گربه زاهدی می مانند که ادعایِ عاشقی و نماز دارند اما در هنگامهَ آزمایش و در مواجهه با طعمه ای از جهانِ مادی به یک حمله، موشِ موردِ نظرِ خود را شکار می کنند، تلمیح است به داستان‌ گربه زاهد نما که دوستان بطورِ مفصل به شرح آن پرداخته اند ، حافظ به خود هُشدار باش می دهد تا به چنینِ انسانهایی که مُدعی پیروی از حافظ و راهِ عاشقی هستند غَرًه و مغرور به تاثیرِ چنین غزل‌ها و آموزه هایِ خود نگردد، یعنی راهِ عاشقی دشوارتر از حدِ تصور است. حافظ مکن ملامتِ رندان، که در ازل ما را خدا زِ زهدِ ریا بی نیاز کرد پس‌حافظ با شکسته نفسی از زبانِ زاهد سخن گفته و از خود می خواهد تا به ملامتِ رندانِ عاشق نپردازد زیرا که در ازل و پیمانِ الست خداوند با شراب و پیمانه اش انسان را از جنسِ خود خواند و عشق یا خدایِ حقیقی نیز بی نیاز از ریاورزی ست، در واقع از زاهدانِ ریایی و گربه هایِ زاهد می خواهد تا ملامتِ رند و خدا پرستی  حقیقی چون حافظ را نکنندکه از جنسِ عشق شده است.      
مشتاق
2023-03-09T14:11:56.1215395
با درود بر همه حافظ دوستان و سپاس از تاریخ مایان ارجمند و سپاس از رضای عزیز که همیشه شرح و توضیح خوبی بکار می برد و ما را درلذات خود شریک می کند. چند نکته کوتاه که از استادم اموخته ام بیان می کنم:  همانکونه که رضا نیز بیان داشت این غزل در باره عماد فقیه کرمانی صوفی پشمینه پوش تند خو و ریاکار است که دشمن خونی حافظ ودشمن مستی و عشق و طرب و ترانه است.  عماد فقیه بچه گربه ای تربیت کرد که هرگاه او نماز می خواند بچه گربه هم بحالت رکوع و سجود خم و راست شود و هرگاه کسانی بدیدار او می رفتند و او به نماز می ایستاد این گربه هم به ظاهر نماز می خواند و ساده دلان این کار را کرامت عماد فقیه می دانشتند و با این کار مریدان زیاد جمع کرده بود و از جمله دل شاه شجاع را نیز برده بود و حکم اعدام حافظ را صادر کرده بود و اگر پا در میانی زین الدین تایبادی عارفی که علاقه به حافظ عزیز داشت نبود حافظ را اعدام می کردند. یکی از مصادیق کبک خوش خرام هم همین شاه شجاع است که گول عماد فقیه را خورد و به گربه عابد غره شده بود. همچنین این مقدار از غزلیات باقی مانده ، یک سوم غزلیات است و بخش زیادی را حافظ به دست باد سپرد که مخاطبی نداشتند گوش و چشم و دل نبود که انها را بفهمد. باز هم سپاسگزار کسی هستیم که همین میزان از دیوان ارزشمند حافظ را جمع اوری نمود. همنشین حافظ باشید.