گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

حافظ:بلبلی خونِ دلی خورد و گلی حاصل کرد بادِ غیرت به صدش خار پریشان دل کرد

❈۱❈
بلبلی خونِ دلی خورد و گلی حاصل کرد بادِ غیرت به صدش خار پریشان دل کرد
طوطیی را به خیالِ شکری دل خوش بود ناگَهَش سیلِ فنا نقشِ اَمَل، باطل کرد
❈۲❈
قُرَّةُ الْعینِ من آن میوهٔ دل یادش باد که چه آسان بشد و کارِ مرا مشکل کرد
ساروان بارِ من افتاد، خدا را مددی که امیدِ کرمم همرهِ این مَحمِل کرد
❈۳❈
رویِ خاکیّ و نمِ چشمِ مرا خوار مدار چرخ فیروزه طربخانه از این کَهگِل کرد
آه و فریاد که از چشمِ حسودِ مهِ چرخ در لحد، ماهِ کمان ابرویِ من منزل کرد
❈۴❈
نزدی شاهرخ و فوت شد امکان حافظ چه کنم؟ بازی ایام مرا غافل کرد

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۱۳۴

تصاویر

کامنت ها

زهرا
2015-07-02T22:09:30
با سلام آقای صادق چه تفسیر قشنگی کردید از این غزل
غلام
2015-07-15T15:30:18
سلام، حرکت شاه قلعه تاریخ اختراعش به کمتر ازچهار قرن می رسد...پس منظور حافظ نمی توانسته این بوده باشد،در میان اجزای صورت لب از مخاطب و چشم از فاعل (حافظ در اینجا) می توانند شاه محسوب شوند،پس چشمک زدن، ارتباط برقرار نمودن و لب گرفتن،فرصتی ست که از دست رفته در بازی ایام و غفلت حافظ...تمپ وصال را از دست داده.
افشین حسینی سیانکی
2015-10-28T15:14:26
بیت اول شعر خلاصه ای از داستان بلبل نامه عطار می باشد که شاعر به زیبایی در یک بیت کل کتاب را بیان کرده است . البته از نظر من تفصیر کردن شعر شعرایی همانند حافظ اشتباه می باشدچون هرکسی از ظن خود شد یار من... به همین دلیل می توان معانی و تفصیرهای فراوانی برای هر بیت وحتی یک کلمه از شعر تعبیر کرد
جاوید مدرس اول رافض
2016-01-07T19:15:11
***********************************************************قُرﺓ العین من آن میوۀ دل یادش باد!.................... و کار مرا مشکل کردکه خود آسان بشد: 23 نسخه (811، 825، 843 و 20 نسخۀ متأخر یا بی‌تاریخ) خانلری، عیوضی، نیساری، جلالی نائینی- نورانی وصالکه چه آسان بشد: 4 نسخه (827 و 3 نسخۀ متأخر یا بی‌تاریخ) قزوینی- غنی، سایه، خرمشاهی- جاویدگرچه آسان نشد: 1 نسخه (803)گرچه آسان بشد: 1 نسخه (822)****************************************************************************
جاوید مدرس اول رافض
2016-01-07T19:22:08
ه عبارتی (که خود آسان بشد )و کار مرا مشکل کرداز این دید گاه که او رفت(مرد) . راحت شد و من در عذاب فرقت او ماندمبه عبارتی (که خود آسان نشد ) یعنی با رنج فراوان و بسختی جان داد و در عین حال با فرقتش کا من هم مشگل و سخت شد*************************************************************************
عرفی
2012-05-20T21:54:31
فرصت شیرازی درباره ی این غزل یک تفسیری دارد در نوع خود جالب. البته تفسیرها از اشعار حافظ متنوع و بعضا متناقض است.
بزرگمهر وزیری
2008-09-28T18:36:24
در بیت آخر منظور از "شاه رخ " یک اصطلاح شطرنج است که امروز به آن "قلعه رفتن" می گویند. که حرکت همزمان شاه و رخ است که این دو حرکت، یک حرکت به شمار می آید.
رامین
2014-02-03T00:48:35
مصراع ششم را به صورت زیر هم دیدم:(که خود آسان بشد و کار مرا مشکل کرد)
سارا
2014-04-20T01:07:56
منظور از بیت آخر چیست؟ کدام مورد اشاره به مرگ فرزندش دارد: از بین رفتن فرصت در شطرنج یا بازی ایام؟
ارسک
2013-12-02T23:24:09
«آه و فریاد که از -»به نظرم یعنی از حسودی ماه بیت بعدی اتفاق افتاد، ماه حسود یا چشم نحس چیز مشهوریه یا صرفن همین معنی رو داره؟ کسی نظری داره؟
edi
2014-01-06T17:31:10
این غزل رو واقعا دوست دارم چراکه حضرت به طرز بسیار استادانه ای ماهیت دنیابی وفا رو به تصویر میکشه
edi
2014-01-06T17:32:21
حافظ این غزل رو واقعا دوست دارم چراکه حضرت به طرز بسیار استادانه ای ماهیت دنیابی وفا رو به تصویر میکشه
پرنیان
2014-09-18T05:18:11
شاه رخ زدن در بازی شطرنج حرکتی ست که شاه و رخ( یعنی قلعه) برای نجات شاه جای خودشان را تغییر می کنند. به نظر من فکر می کنم حافظ اینجا می خواسته است به جای فرزندش بمیرد. ولی بازی ایام فرصت نگذاشته است.
مجتبی ارجون
2013-06-22T05:16:56
منظور ازقره العین فرزنداز دست رفته حافظ می باشد که نورچشمان اش بود
امین کیخا
2013-05-12T23:53:27
دقیقی شعری دارد که در ان بجای قره العین نوده بکار برده است ای سر ازادگان و تاج بزرگان. شمع جهان و چراغ دوده و نوده
سید ابراهیم
2013-05-18T02:05:21
این غزل را حافظ برای پسر نوجوان مرحومش سروده است که از سوزناکترین غزل های پارسی است.
علی آب روشن
2020-01-09T06:42:29
عزیزی می فرمود این شعر در وصف حضرت زهرا سلام الله علیها می باشد و اشاره به ماجرای سقط فرزند پشت در (ساربان بار من افتاد)و حدیث لولاک که حافظ با رخ خاکی و نم چشم آن را تصویر کرده چون خمیر مایه جهان زهراست و قرة العین پیغمبر است.بله معجزه شعر حافظ همین است که هرکس از ظن خود شد یارمن
فرشید س
2019-04-10T08:58:38
شاهرخ نام پسر حافظ بوده و شاعر هم به پسر اشاره دارد که نزد او بود ولی فوت کرد و از پیشش رفت. و هم معنی دریغ و افسوس از عدم شاه رخ کردن و یا نزدن رخ با شاه شطرنج و مات شدن و درنهایت اشاره به بازی شطرنج را می دهد.
مصیب مهرآشیان مسکنی
2019-11-02T21:10:43
با سلام آقای وزیری فرموده که شاه رخ یک اصطلاح در بازی شطرنج است. دوست عزیز اشاره ببازی شطرنج است و حافظ فرموده ای کاش بجای رخ من خود شاه را میزدی و بازی تمام بود .اگر شما قلعه گرفتن شاه را که در قلعه بزرگ رخ به خانه چهارم جنب شاه میاد و در قلعه کوچک به خانه سو سوم این حرکت در قرن شانزدهم به بازی شطرنج اضافه گردید و حضرت حافظ در قرن چهاردهم می زیسته است پس ان حرکت نمی تواند باشد
سعید
2021-02-08T22:14:01
به کتاب لاله ای از ملکوت جلد سوم صفحه 163 حکایت 363 مراجعه کنید.این شعر باطنا و حقیقتا برای حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها سروده شده است.بخوانید و متوسل شوید.
مبتدی۷۶
2021-03-25T09:17:41
با سلام خدمت اساتید محترم.حاشیه ها رو خوندم و طبق معمول درود بر آقا رضای گل که پیمانه ای نثار خاک کردند تا من هم ازیشان فیضی ببرم.برخی این غزل رو مربوط به از دست دادن فرزند حضرت حافظ میدونن که منطقی جلوه میکنه.برخی این غزل رو مربوط به حضرت زهرا و علی اکبر و... دونستن. که بسیار بد و غیر منطقیه... برگردان ساده ای با آن مضمون به این صورت میشه که:حضرت زهرا با خون دل علی اکبر رو بزرگ کرد و بخاطر حسودی دیگران ازدستش داد. علی اکبر هم به شکرپاره بودن دلخوش بود که سیل فنا همه ی آرزوهاشو نابود کرد.نور چشم من از دست رفت و روزگار بر من سخت شد.و لطف و کرم خداوند هم شامل حال حضرت نشده است!!. و حضرت بسیار گریه کرده اند و دیگران شادی کردند(لابد همون حسودا) ... و حضرت میفرمایند کاش من بجای آن شاهرخ مرده بودم!!میبینید که ایشان هیچ لطف و مرحمتی از خداوند دریافت نکرده اند و البته ایشان به خدا اعتراض دارند و ایشان اصلا توکل ندارند و... . آهای؛ تویی که از حضرت و علی اکبر و بقیه ی قدیسین خوشت میاد... اگه درک نمیکنی چی براشون خوبه و چی بده! لطفا توهین نکن. ساکت باشی بهتره... کاش شما طرفدار دشمنانشون بودید!من درک محدودی دارم و قصد توهین به هیچکس رو ندارم.. ولی وقتی نادانی تکرار میشه... بقدر درکم باید حرفمو بزنم.
حسین
2021-02-17T22:04:23
آنچه از زبان عرفا شنیدیم این غزل در مورد شاهزاده حضرت علی اکبر علیه السلام می باشد لطفا یک بار با توجه به وداع حضرت و و نحوه شهادت حضرت علی اکبر و رسیدن آن حضرت بالای سر پسر این غزل را مرور کنیدصلی الله علیک یا اباعبد الله الحسین
خاک
2020-10-22T14:28:54
سحر آمیزه
یاس
2020-08-28T13:31:13
به نظدم این شعر از زبان حضرت زهرا سلام الله علیه برای فرزندشان امام حسین علیه السلام است. در حدیث کساء حضرت فرزندانشان حسن و حسین علیهم السلام را با عبارت قره العین و ثمره الفواد خطاب میکنند که به عینه همین عبارت در شعر هست.قره العین من آن میوه دل...ثمره الفواد میشود میوه ی دل.
نادر..
2018-04-21T21:52:08
بازی ایام مرا غافل کرد..
رضا
2018-05-02T21:28:38
بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کردبادِ غیرت به صدش خار پریشان دل کرد"بلبل" درادبیات ما نماد عاشق وگل نمادِ دلبر ومعشوق است. باتوجّه به ابیات پیش رو "گل" دراینجا کنایه ازفرزند شاعراست که دارفانی راوداع گفته است. گلی حاصل کرد: کنایه از فرزندیست که بازحمت زیاد پرورش داده شده بود.غیرت: حسد،رشگبه صدش خارپریشان دل کرد: صدها بار موردرشگ وحسرت قرارگرفت و سرانجام به تاراج رفتمعنی بیت: همانگونه که یک بلبلِ عاشق جهت پروراندن یک گل متحمّل درد ورنج فراوان می گردد من نیز برای فرزند خویش خون دلها خوردم ورنجهاکشیدم لیکن افسوس که صدها بارموردرشگ وحسرتِ بدنظرها واقع شد وسرانجام بادخزانِ رشگ وحسرت به تاراج برد وپرپرش کرد.چوسرواگربخرامی دمی به گلزاریخورَد زغیرت روی توهرگلی خاریطوطی ای را به خیال شکری دل خوش بودناگهش سیلِ فنا نقش اَمل باطل کرددراین بیت "طوطی" استعاره ازخودِ شاعر و"شکر" نیزاستعاره ازلذّت شیرینِ همراه بودن با فرزنداست.فنا: نابودیاَمل: آرزومعنی بیت: یک طوطی که دراین دنیای بی وفا دلش به یک شکرخوش بود به آرزویش نرسید ناگاه سیل نابودی طغیان کرد وآرزوهای طوطی رانقش برآب نمود.بیاکه قصراَمل سخت سست بنیاداستبیارباده که بنیاد عمر برباد است قُرّةالعِین من آن میوه ی دل یادش بادکه چه آسان بشد و کار مرا مشکل کردقُرّه العین : آنچه که مایه ی روشنی چشم گردد، نور چشم ، فرزندمیوه ی دل : فرزندآسان بشد: به راحتی رفتمعنی بیت: نورچشم من آن فرزندِ دلبند یادش به خیرباد اگرچه خیلی راحت مراتنهاگذاشت و رفت ومن دچار مشکلات زیادی شدم. من ازدست غمت مشکل برم جانولی دل راتوآسان بُردی ازمنساروان بار من افتاد خدا را مَددیکه امید کرم اَم همره این مَحمل کردساروان یاساربان: قافله سالار،اشتربان در اینجا کنایه ازروزگار یاهمان قافله سالارعمراست.بارمن افتاد: دراینجا کنایه ازفوت شدن فرزنداست.مَحمل: کجاوهمعنی بیت: ای قافله سالار،دستم به دامانت کمکم کن بارمن افتاده (فرزندم ازدست رفته) تنها امیدم عنایت ولطف توست وبه همین امیداست که همراه این قافله ودراین کجاوه نشسته ام بزرگواریت راازمن دریغ مکن.ساروان رخت به دروازه مبرکان سرکوشاهراهیست که منزلگه دلدارمن است.رویِ خاکیّ و نَم چشم مرا خوار مَدارچرخ فیروزه طربخانه از این کَهگِل کردطربخانه: خانه ی شادمانیچرخ فیروزه : از آسمان فیروزه ا یی رنگ کهگل: کاه گل.معنی بیت: روی خاک آلود واشک چشم مرا تحقیرمکن که چرخ فلک ازهمین کاه گل (خاک روی و اشک چشم ِ سوگوارانی همچون من) خانه ی جشن وشادی بنا کرده است. به عبارتی دیگر راه ورسم چرخ فلک، گیج کننده وحیرت آوراست. آهویی توسط گرگی شکارمی گردد برّه های آهوگریان وگرسنه درانتظارمادر شیون می کنند امّادر آنسودرلانه ای بچه های گرگ باگوشت همین آهوی بخت برگشته بساط جشن وشادمانی برپاکرده اند! بنابراین جشن وسرور این لانه از اشک وآه آن لانه ی دیگرمایه گرفته است.آه و فریاد که از چشم حسود مهِ چرخدر لَحد ماهِ کمان ابروی من منزل کردلَحد: گور، قبر معنی بیت: افسوس و صد دریغ که ماهِ چرخ فلک، به روی ماهِ فرزندمن آنقدرحسادت کرد که سرانجام فرزند کمان ابروی زیبایم راازمن گرفت وماه رخسارش رادرگورفرو برد.چه ناله ها که رسیدازدلم به خرمن ماهچویادعارض آن ماه خرگهی آوردنزدی شاه رُخ و فوت شد امکان حافظچه کنم بازی ایّام مرا غافل کردشاه رخ: حرکتی دربازی شطرنج که هربازیکن، یکبار فرصت دارد ازآن بهره ببرد، دراین حرکت به منظور دورکردن مُهره ی شاه ازتهدیدات حریف صورت می پذیرد جایگاه شاه وقلعه با یکدیگرعوض می گردد تاموقّتاً شاه در امنیّت بوده باشد. مهره ی شاه دراینجا کنایه ازفرزند ازدست رفته هست. حافظ ظاهراً فرصتی برای حفظ جان فرزند وتغییرمحل زندگی او داشته وغفلت کرده است اینک دریغ می خورد که چرا آن فرصت طلایی راازکف داده است.معنی بیت: حافظ فرصتی طلایی دراختیارداشتی چنانکه هربازیکن شطرنجی دراختیاردارد ومی تواند درمواقع احساس خطر ازآن فرصت استفاده کند دریغ که غفلت کردی وفرصت ازبین رفت... درمصرع دوّم حافظ خودش رادلداری می دهد ومی فرماید: چه می شود کرد بازی روزگار آنقدرگیج کننده بود که نتوانستم ازفرصتهایی که داشتم بهره ببرم!توعمرخواه وصبوری که چرخ شعبده بازهزاربازی ازاین طُرفه تربرانگیزد
ابو سعید
2021-12-01T01:17:36.3305415
سلام به شما و صرفا جهت اطلاع حضرت علی اکبر نوه‌ی حضرت زهرا بودن نه فرزند ایشون، ضمن اینکه حضرت زهرا در ۱۸ سالگی و زمانی که فرزندانشون بسیار کوچک بودن به شهادت رسیدن و فرصتی برای پرورش نوه های خود نداشتن!!
ع.ر.گوهر
2021-12-26T11:00:44.1879817
با کمال احترام متاسفانه شاه رخ را درست ترجمه نفرمودید علامه دهخدا درمورد شاهرخ فرمودند :نام دو مهره ٔ شطرنج . (بهار عجم ) (آنندراج ). «شاه » نام یکی از مهره های شطرنج است و «رخ » نام مهره ٔ دیگری است . || شه رخی که در شطرنج میباشد و آن کشت دادن است بحریف بطرزی که ضرب بررخ او نیز واقع شود. (غیاث اللغات ).- شاهرخ خوردن ؛ آن است که کشت به شاه برسد که بضرورت از آنجا برخیزد و حریف رخ را بزند. (بهار عجم ) :نیست جم ورنه خجلتی میبردشاهرخ کو که شاهرخ می خورد. ظهوری . - شاهرخ زدن ؛ کشت دادن به حریف مهره ٔ شطرنج را :نزدی شاهرخ و فوت شد امکان حافظچه کنم بازی ایام مرا غافل کرد. حافظ.
در سکوت
2022-03-18T00:17:22.1757646
این غزل را "در سکوت" بشنوید
دکتر صحافیان
2022-07-19T08:23:54.3215352
بلبل عاشق پس از رنج بی‌شمار به دیدار گل رسید، اما تندباد حسادت زمانه با خارهای فراوان حال خوشش را مشوش کرد.۲- و طوطی به آرزوی شکرخواری دلخوش کرده بود که ناگهان سیل بنیاد فکن نیستی نقش آرزوها را از میان برد(آرزوها، نقش ‌های ما در ساحل وجود است که مرگ چون سیلی آنها را می‌شوید و فرصت نقش زنی  را در اختیار دیگران می‌گذارد-همه عمر یک رفت و برگشت موج-)۳- روشنایی چشمم؛ میوه دلم که یادش جاودان! چه آسان از کنارم رفت و کارم مشکل شد.(-غزل در غم فرزند است و ایهام به از دست دادن هر نور چشم و گراتقدری :-هم نوایی با شوق بلبل و طوطی برای تسکین درد- بر شمردن ویژگی زمانه: بیت۱حسادت چرخ بیت۲غافلگیری ییت۳به آسانی گرفتن)۴-اکنون( پس از مرگ فرزند)ای کاروان دار! بار و بنه سفر را از دست داده‌ام و با امید به بزرگواری‌ات همراه این کاروان شده‌ام.( بار افتادن در سفر گاه به مرگ می‌انجامیده)۵-روی خاکی‌ام را(در غم فرزند یا از دست دادن هر حال خوش)که همراه با اشک هست کوچک نپندار! زمانه کج رفتار ،طربخانه عیش و نوش را از همین کاهگل درست کرده است.۶-وااسفا! ماه زیبایم ازحسادت ماه فلک، در گور اقامت گزید.۷-امکان دیدار از میان رفت، و شاه رخی( کیش شاه و زدن رخ) نزدی.در برابر زمانه چه می توان کرد؟! بازی آن انسان را بی‌خبر می‌کند.دکتر مهدی صحافیان آرامش و پرواز روح  پیوند به وبگاه بیرونی
مهدی سیفی
2022-08-22T04:12:10.0093735
استیصال حافظ حافظ این غزل پر درد و دریغ را در رثای فرزندش سروده است. این غزل زیبا بیتی شگفت دارد؛ ساربان بارِ من افتاد خدا را مددی که امیدِ کرمم همره این محمل کرد با سابقه ای که از غزل ذکر شد افتادن بار باید کنایه از مرگ فرزند باشد که با درد و دریغ بسیار از آن یاد می شود. "خدا را" قسم دادن دیگری است، یعنی تو (شما) را به خدا. به این ترتیب در مصرع نخست می گوید که مرگ فرزندش به مثابه باز ماندن او از کاروان حیات است چرا که فرزند همه چیز او بوده است. تمام کوله بار او برای ادامه حیات و امید و دلیل او برای زندگی، حاصل حیاتش. ساربان کنایه از زندگی است. در این فُرمِ حیرت آورِ هنری آنچه به ذهن متبادر می شود به غایت لطیف و تاثیرگذار است، و فضای بیت زیبا و تلخ و حیرت آور. در مصرع نخست زندگی و حیات و بقا را خطاب قرار می دهد که با مرگ فرزندش دیگر دلیلی برای ادامه حیات ندارد. در مصرع دوم از زندگی استمداد کرم و لطف می کند و می گوید که به امید کرمی بوده که همراه این کاروان (زندگی) شده است. هر انسانی می داند که سفر مرگ را بازگشتی نیست و حافظ نیز بسیار در این معنی سروده. چنانکه می گوید سیل فنا نقش آرزویش را باطل کرده است. این درخواست امرِ محال از حیات فضای بیت را بسیار موثر و حسرت بار و پر درد کرده است. در این بیت استیصال در معنای دقیق کلمه هویداست. استیصال مردی که دردانه اش را از کف داده و در تصویری که از این بیت در ذهن مجسم می شود، زانوانش سست شده و بر راه افتاده و با حسرت و دریغ از کاروانِ زندگی که به راهِ خود می رود تمنّا می کند و به زمین و زمانش سوگند می دهد تا بارِ افتاده اش را، فرزندش را به کاروانِ حیات بازگرداند، و این از سرِ استیصالِ تمام است، چرا که آگاه است رفته را هرگز بازگشتی نیست. مهدی سیفی
دکتر محمدحسین بهاری
2023-10-26T20:52:16.2506868
درود ایکاش که گردانندگان تاریخ ما اندکی با زبان و نگارش پارسی نوین آشنا شوند. مایه‌ی افسوس است که ما گاه ارزشمند خود را برای ویرایش سروده‌های شاعران بزرگ در تاریخ ما هزینه می‌کنیم و گردانندگان تاریخ ما بدون داشتن کمترین آگاهی‌ها از زبان پارسی و نگارش نوین آن، ویرایش‌های ما را نادرست می‌خوانند. بهی این است زین پس نه به تاریخ ما بیاییم، نه کسی را به آن بخوانیم و نه گاه خویش را هدر کنیم. باشد که در نادانی خویش(گردانندگان تاریخ ما) بمانید.