گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

حافظ:چه مستی است؟ ندانم که رو به ما آورد که بود ساقی و این باده از کجا آورد؟

❈۱❈
چه مستی است؟ ندانم که رو به ما آورد که بود ساقی و این باده از کجا آورد؟
تو نیز باده به چنگ آر و راهِ صحرا گیر که مرغ نغمه سُرا سازِ خوش نوا آورد
❈۲❈
دلا چو غنچه شکایت ز کارِ بسته مَکُن که بادِ صبح نسیمِ گره گشا آورد
رسیدنِ گل و نسرین به خیر و خوبی باد بنفشه شاد و کَش آمد، سَمَن صفا آورد
❈۳❈
صبا به خوش خبری هُدهُدِ سلیمان است که مژدهٔ طرب از گلشنِ سبا آورد
علاج ضعف دل ما کرشمه ساقیست برآر سر که طبیب آمد و دوا آورد
❈۴❈
مریدِ پیرِ مُغانم ز من مرنج ای شیخ چرا که وعده تو کردیّ و او به جا آورد
به تنگ چشمیِ آن تُرکِ لشکری نازم که حمله بر منِ درویشِ یک قبا آورد
❈۵❈
فلک غلامی حافظ کنون به طوع کُنَد که اِلتِجا به درِ دولتِ شما آورد

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۱۴۵

تصاویر

کامنت ها

محمد ده ناشی
2015-09-05T15:07:00
در تهران واعظی به اسم آقا ضیا الدین درّی منبر میرفت که هنوز هم شاید بعضی از پیر مردهای تهران ایشونو یادشون بیاد .یه سالی شب هشتم محرم یه جوونی قبل از اینکه مرحوم دری منبر بره گفت : یه بیت شعر حافظ هست می خوام برام تفسیر کنید ...مرید پیر مغانم زمن مرنج ای شیخ چرا که وعده تو کردی و او به جای آوردمرحوم دری فرمودن : بالای منبر تفسیر میکنم که همه استفاده کنن .بالای منبر وسط سخنرانی میگه جوونی که معنی شعر حافظ رو خواسته بودی اینه معنیش :مرید پیر مغانم زمن مرنج ای شیخمراد از شیخ حضرت آدم (علیه السلام ) هست و مراد از پیر مغان حضرت امیر المومنین (علیه اسلام) .یعنی مرید حضرت امیر (ع) هستم ای آدم (ع) از من ناراحت نشو ...چرا که وعده تو کردی و او به جای آوردتو وعده کرده بودی از گندم بهشت نخوری ، اما خلف وعده کردی و به همین خاطر از بهشت بیرون اومدی ..اما امیر المومنین (علیه السلام) که وعده نکرده بود گندم نخوره اما در تمام عمر نون گندم نخورد ......اتفاقا اون سال مرحوم آقا ضیا الدین درّی از دنیا میره .....سال بعد شب هشتم محرم همون جوون آقا ضیا الدین درّی رو تو خواب میبینه :میگه جوون یادته یه بیت شعر حافظ رو برات تفسیر کردم ، اومدم این دنیا تفسیر اصلیش برام مکشوف شد :مرید پیر مغانم زمن مرنج ای شیخمراد از پیر مغان حضرت امام حسین (علیه السلام) و مراد از شیخ حضرت ابراهیم خلیل الله هستش ...یعنی مرید امام حسینم از من ناراحت نشو حضرت ابراهیم ؛چرا که وعده تو کردی و او به جای آوردتو وعده کرده بودی روز دهم ذی الحجه پسر جوونتو قربونی کنی اما این کارو نکردی...!!اما امام حسین که وعده نکرده بودعلی اکبرشو دهم محرم قربونی کنه ......نه فقط علی اکبرشو بلکه تا 6 ماهش رو هم در راه خدا قربونی کرد ...از حجت الاسلام عالیاینم لینک فایل صوتی اشپیوند به وبگاه بیرونی
روفیا
2015-09-05T17:29:44
اینجا تو وعده کردی و او به جای آورد مقایسه ایست میان وعده سر خرمن و پرداخت نقدی .ای شیخ تو به من بهشت موعود را وعده کردی . بهشت مشروط . در دلم هزاران گمان بود . هزاران اما و هزاران اگر .... . اگر همه یاوه باشد چه ؟ اگر فریبی بیش نباشد چه ؟ شاید دسیسه ای برای سر کیسه کردن ما درکار است !اصلا فردا را که دیده ؟!پیر مغان به من زیبایی ، هارمونی ، اعتدال ، درستی و اقتدار جهان آفرینش را نشان داد و من دریافتم که بهشت ، موعود نیست . بهشت محقق است اگر ما علم تحقیق داشته باشیم .
ایزدجو
2015-09-05T18:35:03
آفرین بر روفیا بانوتنها حاشیه ای که منطقی بود روفیای گرامی ، زیاد علم تحقیق هم لازم نیستچشم بگشا که جلوه ی دلدار به تجلی ست از در و یوار
پرده دار
2015-09-06T10:02:18
پرده نشین جان،آیا این صفحه علایم بیماری echololalia ندارد؟
محمد ده ناشی
2015-09-05T22:41:05
در تهران واعظی به اسم آقا ضیا الدین درّی منبر میرفت که هنوز هم شاید بعضی از پیر مردهای تهران ایشونو یادشون بیاد .یه سالی شب هشتم محرم یه جوونی قبل از اینکه مرحوم دری منبر بره گفت : یه بیت شعر حافظ هست می خوام برام تفسیر کنید …مرید پیر مغانم زمن مرنج ای شیخ چرا که وعده تو کردی و او به جای آوردمرحوم دری فرمودن : بالای منبر تفسیر میکنم که همه استفاده کنن .بالای منبر وسط سخنرانی میگه جوونی که معنی شعر حافظ رو خواسته بودی اینه معنیش :مرید پیر مغانم زمن مرنج ای شیخمراد از شیخ حضرت آدم (علیه السلام ) هست و مراد از پیر مغان حضرت امیر المومنین (علیه اسلام) .یعنی مرید حضرت امیر (ع) هستم ای آدم (ع) از من ناراحت نشو …چرا که وعده تو کردی و او به جای آوردتو وعده کرده بودی از گندم بهشت نخوری ، اما خلف وعده کردی و به همین خاطر از بهشت بیرون اومدی ..اما امیر المومنین (علیه السلام) که وعده نکرده بود گندم نخوره اما در تمام عمر نون گندم نخورد ……اتفاقا اون سال مرحوم آقا ضیا الدین درّی از دنیا میره …..سال بعد شب هشتم محرم همون جوون آقا ضیا الدین درّی رو تو خواب میبینه :میگه جوون یادته یه بیت شعر حافظ رو برات تفسیر کردم ، اومدم این دنیا تفسیر اصلیش برام مکشوف شد :مرید پیر مغانم زمن مرنج ای شیخمراد از پیر مغان حضرت امام حسین (علیه السلام) و مراد از شیخ حضرت ابراهیم خلیل الله هستش …یعنی مرید امام حسینم از من ناراحت نشو حضرت ابراهیم ؛چرا که وعده تو کردی و او به جای آوردتو وعده کرده بودی روز دهم ذی الحجه پسر جوونتو قربونی کنی اما این کارو نکردی…!!اما امام حسین که وعده نکرده بودعلی اکبرشو دهم محرم قربونی کنه ……نه فقط علی اکبرشو بلکه تا 6 ماهش رو هم در راه خدا قربونی کرد …از حجت الاسلام عالیاینم لینک صفحه ای که سخنرانی اش در آن استپیوند به وبگاه بیرونی
عبد کریم
2015-07-12T02:52:54
آقای مسلم علینژاد طیبی رعایت ادب مهم است و عقیده همگان محترم است
بینوا
2015-11-30T16:54:49
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنهچون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند - حافظگرانمایگان ارجمند لطفا پیش از اظهارنظر به تفسیر های حافظ و نیز عقلتان مراجعه فرماییدمسئول محترم تاریخ ما حاشیه ها را با دقت وارد کنید که مطالب بی اساس و تکراری نباشد - با سپاس
مبلغ کوچک
2015-10-08T15:40:36
شاید تسامحا در امروز که روز مباهله هس, از این بیت به جریان مباهله هم اشاره کرد, و گفت: در 24ذی الحجه قرار شد حضرت رسول برای حقانیت اسلام ناب و تبلیغ دین و زنده نگهداشتن اسلام عزیزترین های خود را فدا کند که با پا پس کشیدن مسیحیان نجران اسلام باز هم بدون فدا شدن اهلبیت سربلند شد, ولی این سیدالشهدا بود که وعده کرد و عزیزان خود را فدای احیای اسلام ناب محمدی کرد و از خون حسین,ع, دینمان بارور شد,,, السلام علیک یا اباعبدلله,,,
ناشناس
2015-02-03T01:54:54
با نظر شرح سرخی بر حافظ گرامی موافقم .کدام الاله راگویم که مغزم عنبراگین شد چه ریحان دسته بندم چون جهان گلزارمی بینمیاگر به اقلیم عشق روی اریهمه افاق گلستان بینییا من که امروزم بهشت نقد حاصل می شودوعده فردای زاهد را چرا باور کنمصحبت از شخص نیست چرا که اگر بود حافظ خود بهتر از همه میدانست منظورش کیست و نامش را بزبان می اورد .صحبت از کاراکتر هاست .یک نفر میگوید اگر چنین کنی به بهشت میروی .یک نفر عاشقت میکند و ناگهان می بینی که وسط بهشت هستی .
مسلم علینژاد طیبی
2015-05-26T11:41:24
با سلامدوستان اصلا لزومی ندارد که به نظرات سطحی و جاهلانه هالوها و الهامها اهمیت داده شود چرا که لسان الغیب میفرماید:با مدعی مگویید اسرار عشق و مستیتا بیخبر بمیرد در درد خودپرستیالبته لازم شد یک بیت مشابه این بیت که مستقیما اشاره به ماجرای کربلا و امام حسین(ع) دارد را حضورتان بیان کنم، که خواجه در جای دیگر میفرماید:از آستان پیر مغان سر چرا کشیم دولت در آن سرا و گشایش در آن در استیک قصه بیش نیست غم عشق و وین عجب کز هر زبان که میشنوم نامکرر استکه باز مراد از پیر مغان امام حسین(ع) میباشد و قصه ماجرای کربلا میباشد که میفرماید با وجود اینکه ماجرای کربلا یک قصه بیش نیست از هر زبان که میشنوم انگار تازه نقل میشود و یرای من این قصه ی دردناک عشق تکراری نیست و همیشه تازگی دارد.آن روز بر دلم در معنی گشوده شدکز ساکنان درگه پیر مغان شدگرم نه پیر مغان در بروی بگشایدکدام در بزنم چاره از کجا جویمحافظ جناب پیر مغان جای دولت استمن ترک خاک بوسی این در نمیکنم
محمد
2015-03-07T05:26:06
سلام به همه ز دوستان:نظر همه عزیزان رو خوندم اما به نظر من اگر به دو بیت آخر ایت غزل هم توجه کنید نظر اون دوستانی که اون رو تفسیر به امام حسین ع کرده بودند تقویت بشه. در دو بیت آخر میگه: به تنگ چشمی آن ترک ....... که التجا به در دولت شما آورد. حمله به سبک ترک تازی اشاره به شهادت حضرت و غارت شدن ایشان دارد و در پایان حافظ عزت خودش رو در سایه ی التجا به دولت حق یعنی ارادت به اهلبیت میدونه.
مهربان
2016-10-22T23:33:33
از خواندن کامنت ها بسیار متاسفم. دریغ از اندکی اندیشه. استدلال های سست و بی پایه حسین پرستان، مایۀ شرم است. حافظ بی شک یک موحد است و با عقاید شرک آلود شمایان کاری ندارد. هر کسی اندک مطالعه‌ای در ادبیات عرفانی و صوفیانه ایران داشته باشد، می‌داند که آنچه برای عوام وعده است و در آخرت محقق می‌شود، در نزد صوفی در لحظه معلوم و مشهود است و از آن حظ می‌برد. اینکه فلان منبری کاذب خوابی مطابق عقیده خود دیده و فلان تعبیر را کرده، چیزی جز پریشان حالی همان منبری را نمی رساند.
سید حبیب
2016-10-23T04:43:06
با سلام.انشااله خدا عقل سلیمی به همه ما عنایت کند.بلکه انسان کمی از خرافه پرستی و تعصبات کورکورانه اش دست بکشد.و بدرستی که آنگاه بهشت موعود فرا رسد.
سیدعلی ساقی
2016-11-14T12:17:31
چه مستیست ندانم که رو به ما آوردکه بود ساقی و این باده از کجا آورد این چگونه حالت مستانه ایست که به ما دست داده است؟ باتوجه به ادامه یِ غزل،شگفتیِ شاعر ازکیفیتِ عالیِ باده می باشد که نوشیده است.البته همانگونه که قبلن گفته شده، مجازی یاحقیقی بودنِ باده ومستی، درغزلیاتِ حافظ بستگی به برداشتِ شخصیِ مخاطب است.... این ساقی که بود؟ و این می که ممکن است یک خبرمسرّت بخش ازجانبِ معشوق بوده باشد را از کجا آورده بود؟ماشیخ وواعط کمترشناسیمیاجام باده یاقصه کوتاهچـه راه می زند این مطرب مقام شناس کـه در مـیان غزل قول آشنا آوردراه:آهنگ،پرده، شیوهمقام شناس: آنکه دستگاههای موسیقی را خوب می شناسد.قول:آواز- قوّال آوازه خواناین نوازنده ی ماهرر ومقام شناس به چه شیوه ودرچه پرده ای وچه آهنگی می نوازد که اینچنین درمیانِ غزلی که می خواندگفتارهای آشنا رامی گنجاند.دلم ازپرده بشدحافظ خوش لحجه کجاست؟تابه قول وغزلش ساز نوایی بکنیمتو نیز باده به چنگ آر و راه صحرا گیرکه مرغ نغمه سرا ساز خوش نوا آوردتوهم همانندِ من باده به دست گیر و راهِ دشت و دَمن را پیش گیر که مرغِ نغمه سرا(قاصد) آهنگ (خبر) خوب و دلنشینی را می نوازد .غنچه ی گلبن وصلم زِنسیمش بشکفتمرغِ خوشخوان طرب ازبرگِ گلِ سوری کرددلا چو غنچه شکایت ز کار بسته مکنکه باد صبح نسیم گره گشا آوردای دل همانندِ غنچه از فرو بستگیِ روزگار شِکوه وشکایت مکن که بادِ صبا خبرهای خوبی با خود آورده است.زکارِما ودلِ غنچه صدگره بگشادنسیمِ گل چو دل اندرپیِ هوایِ توبسترسیدنِ گل و نسرین به خیر و خوبی بادبنفشه شاد و کش آمد سمن صفا آوردکش: دلپذیر،مطبوعروشن است که شاعر بااین غزلِ فرحبخش، به استقبالِ بهار ویا به تعبیری به استقبالِ معشوق رفته است.درنظرگاهِ حافظ معشوق باآمدنش بهار برپامی کند وباآمدن فصل بهار نیز شاعر چنین می پندارد که معشوق آمده است. شکفته شدنِ گلِ سرخ و نسرین رابه فال نیک می گیرم،یادآورخوبی ونیکیست.بنفشه شادو خندان آمده وسمن صفاآورده است.زدستبردِ صباگردِگل کلاله نگرشکنج گیسویِ سنبل ببین به روی سمنصبا به خوش خبریِ هدهد سلیمان استکه مژده طرب از گلشن سبا آوردصبا با این خبر های خوب وخوش ، همانندِ مرغ سلیمان است که نویدِ شادی بخشی از سرزمینِ سرسبز سبا ( گلستان امروزی) آورده است .ای هدهدسبا به سبا می فرستمتبنگرکه ازکجا به کجا می فرستمتعلاجِ ضعف دل ما کرشمه یِ ساقیستبرآر سر که طبیب آمد و دوا آورددرمان رنجها و سختی های این چند سال هجران، باغمزه وکرشمه یِ ساقی(معشوق) برطرف می شود ، ای عاشقِ سردرگریبان،ای دلِ خونین ،سر برآور باش که طبیبِ دردهای تو آمده ونوشدارو آورده است.دردم ازیاراست ودرمان نیزهمدل فدای اوشدوجان نیزهممرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخچرا که وعده تو کردی و او به جا آورد پیرمغان:راهنما وپیرخیالی،بعضی هامعتقدندپیرمغان همان زرتشت می باشدکه بسیارمورداحترام حافظ بوده است. ای شیخ من پیرو تونیستم،تووعده می دهی وبجانمی آوری،من پیروِ انسان کاملی هستم از من ناراحت نشو زیرا وعده های تودروغین است ولی او وعده های راستین میدهد.باتوّجه به اینکه درمذهب زرتشت خوردن شراب مجازاست ازآن جهت است که وعده های اوراراستین می پندارد.ازآستان پیرمغان سرچراکشیمدولت درآن سراوگشایش درآن دراستبه تنگ چشمیِ آن ترک لشکری نازمکه حمله بر من درویش یک قبا آوردبا طنز وتمسخروالبته باتفاخرمی فرماید: به تُرک تازه به دوران رسیده یِ غارتگرِعشوه گری که برمن درویشِ ناتوان حمله کرده (توّجه نموده ودلم رابه غارت برده است. بنازم.فغان کین لولیان شوخ شیرین کار شهرآشوبچنان بردندصبرازدل که ترکان خوان یغمارافلک غلامیِ حافظ کنون به طوع کندکه التجا به در دولت شما آورد از این به بعد چرخِ فلک(روزگار) همچون غلامی، فرمان برِ حافظ خواهدبود.چراکه حافظ در پناهِ ولایتِ شما(پیرمغان ) خواهد بود.منم که گوشه میخانه خانقاه من استدعایِ پیرمغان وردِ صبحگاه من است.آنچه لازم است در باره این غزل گفته شود تسلطِ شاعر بر اصطلاحات علم موسیقی وآواز و گنجانیدن آنها در غزل است. زیرا شاعر در علم بدیع استاد ودر بلاغت کلام بی همتاست . در این غزل کلمات: مرغ، نغمه، سرا، ساز، خوش، نوا، راه، مطرب، طریق، مقام، غزل، چنگ همه از اصطلاحات موسیقی است و دلیلی قوی بر تسلط و مهارت حافظ در علم موسیقی و الحان است
بهرام مشهور
2016-01-20T14:24:09
در ضمن از جناب فربود شکوهی بسیار ممنونم که واژه گَش به معنای نازان در بیت بنفشه شاد و گَش آمد توصیه کرده اند که کاملاً درست است و بنده هم در فرهنگ لغات بررسی کردم و درست بود
ناشناس
2016-01-24T23:41:29
اگر آدم گندم نمی خورد ما در بهشت نزد پرورگار بودیم
رضا
2016-05-13T13:16:50
دیدن ویدئوی زیر هم درباره تفسیر این بیت خالی از لطف نیست:پیوند به وبگاه بیرونی
omid
2016-03-27T00:29:40
هیچ کس نمیدونه پیرمغان چه کسی هست.شاید درون خود حافظ هست که داره با خودش حرف میزنه..شایدنفس خود حافظ باشه..پیرمغان یه نسخه شخصی هست که هرکس باید خودش اون رو متصور بشه وتجسم کنه..شناختنی نیست
محمد
2016-04-21T23:44:37
تفسیر مرید پیر مغانم زمن مرنج ای شیخ ...بسم الله الرحمن الرحیمدر تهران واعظی به اسم آقا ضیا الدین دری منبر میرفت که هنوز هم شاید بعضی از پیر مردهای تهران ایشون رو به یاد بیارند .یه سالی شب هشتم محرم یه جوونی قبل از اینکه مرحوم دری منبر بره گفت : یه بیت شعر حافظ هست می خوام برام تفسیر کنیدمرید پیر مغانم زمن مرنج ای شیخ چرا که وعده تو کردی و او به جای آورد مرحوم دری فرمودن بالای منبر تفسیر میکنم که همه استفاده کننبالای منبر وسط سخنرانی میگه : آی جوونی که معنی شعر حافظ رو خواسته بودی معنیش اینه :مرید پیر مغانم زمن مرنج ای شیخمراد از شیخ حضرت آدم علیه السلام است و مراد از پیر مغان حضرت امیر المومنین علیه اسلامیعنی مرید حضرت امیر هستم ای آدم از من ناراحت نشوچرا که وعده تو کردی و او به جای آوردتو وعده کرده بودی تو بهشت گندم نخوری اما خلف وعده کردی و به همین خاطر از بهشت بیرون اومدیاما امیر المومنین که وعده نکرده بود گندم نخوره اما در تمام عمر نون گندم نخورد....از قضا اون سال مرحوم آقا ضیا الدین دری از دنیا میره ...سال بعد شب هشتم محرم همون جوون آقا ضیا الدین دری رو تو خواب میبینهمیگه جوون یادته یه بیت شعر حافظ رو برات تفسیر کردم اومدم این دنیا تفسیر اصلیش برام مکشوف شدمرید پیر مغانم زمن مرنج ای شیخمراد از پیر مغان حضرت امام حسین علیه السلام و مراد از شیخ حضرت ابراهیم خلیل الله هستشیعنی مرید امام حسینم از من ناراحت نشو حضرت ابراهیمچرا که وعده تو کردی و او به جای آوردتو وعده کرده بودی روز دهم ذی الحجه پسر جوونتو قربونی کنی اما این کارو نکردی...!!اما...امام حسین (علیه السلام ) فرزندش علی اکبر را قربانی کرد
مجید
2013-03-04T22:48:17
حدود چهل واندی سال پیش،در شب هشتم محرم،جوانی به محضریکی از خطیبان به نام در حوالی میدان منیریه(تهران) میرسد(قبل از منبر رفتن آن خطیب بوده است) وازاو راجع به مفهوم به بیت "مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ/چرا که وعده تو کردی و او به جا آورد" میپرسد،آن واعظ به جوان میگوید که بگذار تا بر روی منبر جواب شما را دهم تا مردم هم متوجه شوند...برروی منبر اینگونه تعبیر میکند که "بااینکه حضرت آدم وعده کرد به گندم لب نزند اما این عهد رو حضرت علی به جای آوردو...."بعد از چند وقت این روحانی دار فانی را وداع می گوین.در شب هشتم ماه محرم سال بعد به خواب همان جوان می آیدو میگوید"در عالم برزخ این سئوال را از خود جناب حافظ پرسیدم که ایشان گفتن:منظور از شخ،حضرت ابراهیم(ع){شیخ الانبیا} بوده و منظورم از پیر مغان،حضرت حسین(ع)،زیرا قرار بود که حضرت ابراهیم فرزند خویش را فدای خدا کنداما امام حسین(ع) فرزندان خویش را فدای خدا کرد"
دلاوار
2012-11-24T17:42:05
مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخچرا که وعده تو کردی واو به جا آورد...این بیت هم برای حضرت آدم وهم امیرالمومنین و هم ابراهیم خلیل الله مصداق دارهولی از کل غزل به نظرم مصداق حضرت ابراهیم زیباترهکه در اینجا پیر مغان منظور اباعبدالله الحسین است و شیخ حضرت ابراهیم علی نبینا و آله و علیه السلام...
-_-
2012-11-24T19:36:36
این مطالبی که می فرمایید برداشته عده ای ست از این شعر و ممکن است بعضی دیگر هم برداشت دیگری داشته باشند. نمی دانم چرا این نظرات از قول حافظ بیان می کنند؟ به جای اینکه از قول خودشان بگویند.
فربود شکوهی
2012-11-05T18:27:10
بیت 4:بنفشه شاد و گش (به فتح گ) آمدگش: نازان
مسکین عاشق
2013-01-11T20:33:31
سلام این اقایی که نظر دادن ولی اسمشون رو ننوشته اند بدونند که طبق گفته تمامی اولیاالهی و عرفا و اهل دل حافظ شیعه دوازده امامی و از عاشقان امام حسین و از عارفان درگاه الهی بوده والسلام من تبع الهدی
ناشناس
2013-01-29T21:56:31
بسم الله الرحمن الرحیم ای به قربان حسین" جان وتمام تن منکه به اسمش دل و جان رسته ز دنیا وجهانبه خدا بی تو دلم زار وفقیر است حسین نفروشم غم عشقت به دو دنیا و جنان
Kambiz
2008-07-03T22:08:05
این غزل را آقای نادر گلجین در برنامه گلهای رنگارنگ خوانده اند - ایکاش میشد برنامه گلها را ضمیمه این غزل زیبا نمود.
شرح سرخی بر حافظ
2014-01-02T01:27:55
شیخ در این جهان وعده ی بهشت داده است و معلوم نیست صحیح یا غلط باشد ولی پیر مغان با گشودن میخانه آن حقیقتی را که شیخ وعده داده بود جامه ی عمل پوشاند .
شرح سرخی بر حافظ
2014-01-02T01:31:33
شیخ در این جهان وعده ی بهشت و جوی های شراب داده است و معلوم نیست صحیح یا غلط باشد ولی پیر مغان با گشودن میخانه آن حقیقتی را که شیخ وعده داده بود جامه ی عمل پوشاند .
الهام
2014-10-14T21:36:10
من کاملا با نظر آقای هالو موافقم.می خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب چون نیک بنگری همه تزویر می کنندهمه چی روشنه اما همیشه عده ای دوست دارند روشنی ها رو به تاریکی و با تاریکی تفسیر کنند.همه چی روشنه ...
امیر
2014-10-27T01:05:58
جناب هالو عزیزعاقلان نقطه ی پرگار وجودند ولیعشق داند که در این دایره سرگردانندعشق به حسین عشق به آزادگی و مقابله با ظلم و نپذیرفتن ذلت استحافظ سراسر عشقه پس انقدر سطحی و عقلانی به اشعارش نگاه نکناگر عاشق بودی اونوقت متوجه میشدی این غزل چقدر دیوانه کنندستپس به دیگران احترام بزار و احتمال بده که تو چیزی نفهمیدی ار این غزلدر ضمن عشق به حسین که عشق به همه ی خوبیاست و با مسایل سیاسی قاطی نکن که تو سیاست همه دینو اونجور که میخوان معنی میکننممنون
علی
2013-10-28T08:36:42
بسم رب الحسین علیه السلامدر آخرین سالی که مرحوم دری (1) در قید حیات بود، یک شب از دهه محرم (شب هشتم یا نهم) جوانی قبل از منبر از ایشان سؤال می کند که: مراد از این شعر چیست؟مرید پیر مغانم زمن مرنج ای شیخچرا که وعده تو کردی، او بجا آوردمرحوم دری می گوید: جواب این سؤال را در بالای منبر می دهم تا برای همه قابل استفاده باشد .ایشان در فراز منبر قضیه نهی آدم ابوالبشر از خوردن گندم و داستان نان جوین خوردن امیرالمؤمنین (ع) را در تمام مدت عمر بیان می نماید، و حتی این که آن حضرت در تمام مدت عمر ابدا نان گندم نخورد و از نان جوین سیر نشد . و سپس می گوید:مراد از شیخ در این بیت، حضرت آدم (ع) است که وعده نخوردن از شجره گندم را در بهشت داد ولی به آن وفا نکرد و از امر خداوند سرپیچی نمود و گندم را تناول کرد . و مراد از پیر مغان حضرت امیرالمؤمنین (ع) است که در تمام مدت عمر نان گندم نخورد، و وعده عدم تناول از شجره گندم را او ادا کرده و به اتمام رسانید .این مجموع تفسیر این بیت بود که وی برسر منبر شرح داد و منبرش را خاتمه داد .قبل از پایان سال، مرحوم دری فوت می کند; در سال بعد در دهه محرم در همان شبی که این جوان سؤال را از مرحوم دری می کند، وی را در خواب می بیند که: مرحوم دری به نزد او آمد و گفت: ای جوان! تو در سال قبل در چنین شبی از من معنی این بیت را پرسیدی و من آن طور پاسخ گفتم . اما چون بدین عالم آمده ام، معنی آن، به طور دیگری برای من منکشف شده است:مراد از شیخ، حضرت ابراهیم (ع) و مراد از پیر مغان حضرت سید الشهداء (ع) است . مراد از وعده، ذبح فرزند است که حضرت ابراهیم بدان امر خداوند وعده وفا داد، اما حقیقت وفا را حضرت اباعبدالله الحسین (ع) در کربلا به ذبح فرزندش حضرت علی اکبر (ع) انجام داد .فردای آن شب، این جوان در آن مجلس معمولی همه ساله مرحوم دری می آید و آن خواب خود را بیان می کند . (2) 1. مرحوم آقا سید ضیاءالدین دری استاد علوم عقلی و از وعاظ شهیر تهران .2 . روح مجرد، یادنامه حاج سید هاشم حداد، آیت الله سید محمد حسین حسینی تهرانی، ص 483 و 484 .
reza
2013-11-19T15:11:03
خدمت اقای هالوعرض کنم که اره شاید منظورحافظ همون امریکا وبمب اتم باشه ولی تو بحث احتمالات که بریم حافظ بعدازامام حسین به دنیا اومده واحتمال این که منظورش امام حسین ع بوده باشه زیاده ولی امریکا یه چندصد سالی بعد تازه کشف شده 2.شاید حکایت مولوی درمورد فیل رو شنیده باشید که درشب تاریک چند نفر اون رو لمس کردند وهرکسی ازاون یک برداشتی کرد حالا شما از این غزل برداشتتون هرچی که هست باشه ولی مادوست داریم برداشتمون امام حسین ع باشه اصلا هرچی میبینیم توی این دنیا یاد ش باشیم حالا میخواد شعر حافظ باشه اب باشه طفل شیر خواره باشه سر باشه حرمله باشه....
هالو
2013-11-23T02:09:41
خوشا به سعادتان جناب رضا دوست عزیز و گرامیاین حسین که شما میشناسیدش آیا به خاطر حق و حقیقت قیام نکرد؟ آیا این طرز تفکر شما بین خودمون باشه ربطی به حق جویی و حق طلبی داره؟فقط بدون همین روز هاست که غزلیات حافظ رو ممنوع می کنند چون آزاد مرد بود و حرف دلشو می زد و میونه چندون خوبی با شیوخ و فقها نداشتشما هم دنبال عشق خیالیت برو ببینیم به کجا می رسی
reza
2013-11-07T07:47:21
به نام خدا.نه بیت مرید پیر مغان که همه غزل اشاره به واقعه عاشورا ومحرم دارد بیت اول اشاره به امدن محرم داردوبیت دوم به همراهی توی خواننده به همراهی با محرم الی اخر ...
reza
2013-11-07T07:56:26
به نام خدا.نه بیت پیرمغان که همه غزل اشاره به محرم دارد بیت اول اشاره به امدن محرم دارد وبیت دوم به همراهی توی خواننده به عزاداری امام حسین 0
رحیل
2013-07-17T02:38:00
مراد شعر حافظ را ندانستیم و حیرانیمیکی افسانه از آدم دگر یاد از علی داردحافظ از پیر مغان می فروش می گوید و از شیخی که وعدۀ شراب طهور جنت را می دهد. شیخ وعده می دهد پیر مغان نقداً شراب می دهد. اگر به معنی تصوفی اش بنگریم، مساله اینست که پیر مغان یا پیر معرفت با آشناساختن مرید با رمز و راز عرفان او را به دیدار جلوه های حق می رساند در حالی که شیخ همه را به آخرت و دنیای دیگر وعده می دهد. البته فرد پیشتر این شعر روشن کنندۀ این حقیقت است که حرفی از گندم آدم و علی نیست.
مهدی
2019-11-16T02:00:17
سلاممرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ/چرا که وعده تو کردی و او بجا آوردمغ ها نگهدارنده و مروج آیین مسیحی از نوع معرفتی و عرفانی بودند. پیر مغان یعنی مرشد مغ ها. شیوخ در شعر حافظ نماد برخی فقهای سطحی هستند. حافظ میگوید آن پیر در آیین مسیحی وعده دیانت بهتری نسبت به یهودیت نداشت و فقط میخواست کژیهای آنرا اصلاح کند اما با این حال، پیران اهل عرفان و معنا در مسیحیت (نه اصحاب کلیسا ) بیشتر اهل معرفت بودند تا شیوخ ما که وعده دیانت عالیتری را هم داشتند.
امین
2019-06-29T07:41:30
قومی متفکرند اندر ره دین قومی به گمان فتاده در راه یقینمیترسم که بانگ اید روزی که ایبیخبران راه نه ان است نه اینهمه ادعا انالحق...
علی حیدری
2019-06-11T10:50:38
سلام اینقدر بچه گانه لجاجت نکنید منظور روشن و واضح است پیر مغان پیر زرتشتی میباشد حافظ اگر می خواست می تونست تمام علی و فاطمه وحسن وحسین و.... تا تقی ونقی اسم ببره پس خواهشا این همه توهم و رها کنید
T Hd
2019-06-08T20:47:52
رندان تشنه لب را آبی نمیدهد کس گویی ولی شناسان رفتند ازین ولایت در زلف چون کمندش ایدل مپیچ کانجا سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت عشقت رسد بفریاد ار خود به سان حافظ قران ز بر بخوانی در چارده روایت ...گویا دوستان نظرشون بر این است که منظور حضرت حافظ از قران ، کتاب " چنین گفت زرتشت " نیچه است . مگر میشه آفتاب رو انکار کرد مگر میشه ارادت حافظ به اهل بیت و توجهش به قران رو ندید و انکار کرد ؟!؟!!!!!!
الف
2019-04-19T16:08:01
خدا رو شکر حافظ زنده نیست حاشیه های شما دوستان رو بخونه
مهرداد
2019-04-22T23:01:55
این اراجیف که در تفسیر این غزل دوستان نوشتن رو خود حافظ اگر میدید دیگه شعر نمیگفت
هادی
2019-08-03T14:42:11
اشعارِ جناب حافظ هم..مثلِ قرآن می ماند...بر هدایتِ هدایت جویان بیافزاید و بر گمراهیِ گمراهان.
محمدرضا
2019-08-27T12:21:21
علامه طهرانی در نوشتاری دیگر: کتاب روح مجرد می نویسد:مرحوم آقا سیّد ضیاء الدّین دُرّیّ یکی از وعّاظ و اهل منبر درجه اوّل طهران و استاد علوم معقول بودند؛ و اینک متجاوز از سی سال است که فوت کرده ‏اند. حقیر در پای منبر ایشان کراراً بوده ‏ام؛ مسلک حِکَمی و عرفانی در منبر داشت و بیانش جالب و منبرش محقّقانه بود. در شب سوّم ربیع الثّانی یک هزار و چهارصد و دوازده هجریّه قمریّه، أخ‏الزّوجه حقیر: حجّة الاسلام آقای حاج سیّد حسن معین شیرازی دامت‏ معالیه در بنده منزل در مشهد مقدّس بودند، و از ایشان خواب جالبی را نقل نمودند که ذکرش مقرون به لطف است:معمولًا در طهران، هر واعظی را که برای یک دهه برای منبر رفتن در مجلسی دعوت می کردند، در شب آخر وی را برای همان دهه از سال دیگر نیز دعوت می ‏نمودند. در آخرین سالی که مرحوم دُرّی در قید حیات بود، یک شب از دهه محرّم (شب هشتم یا نهم) جوانی از ایشان قبل از منبر سوال می کند که: مراد از این شعر چیست؟:مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ چراکه وعده تو کردی و او بجا آورد (3)مرحوم درّی می گوید: جواب این سوال را در بالای منبر می دهم تا برای همه قابل استفاده باشد. ایشان در فراز منبر از قضیّه نهی آدم أبو البشر از خوردن گندم و داستان نان جوین خوردن أمیر المؤمنین علیه السّلام را در تمام مدّت درازای عمر بیان می ‏نماید و حتّی اینکه آن حضرت در تمام مدّت عمر ابداً نان گندم نخورد و از نان جوین سیر نشد. (روایت نخوردن گندم در تمام عمر، اختصاص به رسول الله دارد که چون از أمیرالمؤمنین علیه السّلام می‏ پرسند که: عائشه روایت می کند که: رسول خدا در تمام عمر یک شکم نان گندم نخورد، حضرت می فرماید: عائشه دروغ می گوید؛ رسول خدا در تمام مدّت عمر نان گندم نخورد، و از نان جو یک شکم سیر نخورد- انتهی.البتّه شکّی نیست که أمیر المؤمنین علیه السّلام هم تأسّی به رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم دارد و نان گندم نخورده است، همان طور که از أخبار استفاده می‏شود؛ و امّا این غیر از مضمون روایت سابق است.)و سپس می گوید: مراد از شیخ در این بیت، حضرت آدم علی نبیّنا و آله و علیه السّلام است‏ که وعده نخوردن از شجره گندم را در بهشت داد ولی به آن وفا نکرد و از امر خداوند سرپیچی نمود و گندم را تناول کرد. و مراد از پیر مغان حضرت أمیرالمؤمنین علیه السّلام است که در تمام مدّت عمر نان گندم نخورد و وعده عدم تناول از شجره گندم را او ادا کرده و به اتمام رسانید.این مجموع تفسیر این بیت بود که وی بر سر منبر شرح داد و منبرش را خاتمه داد.قبل از پایان سال، مرحوم درّی فوت می کند؛ و لهذا در سال بعد، در دهه محرّم در آن مجلس مَدعُوّی که باید حضور داشته باشد، نمی ‏تواند شرکت نماید. درست در سال بعد در دهه محرّم در همان شبی که این جوان سوال را از مرحوم درّی می کند، وی را در خواب می ‏بیند که: مرحوم درّی به نزد او آمد و گفت: ای جوان! تو در سال قبل در چنین شبی از من معنی این بیت را پرسیدی و من آن‏طور پاسخ گفتم. امّا چون بدین عالم آمده‏ ام، معنی آن، طور دیگری برای من منکشف شده است:مراد از شیخ حضرت إبراهیم علیه السّلام است و مراد از پیر مغان حضرت سیّد الشّهداء علیه السّلام؛ و مراد از وعده، ذبح فرزند است که حضرت إبراهیم بدان امر خداوند وعده وفا داد، امّا حقیقت وفا را حضرت أباعبدالله الحسین علیه السّلام در کربلا به ذبح فرزندش حضرت علیّ أکبر علیه السّلام انجام داد.
حافظ
2019-08-21T10:55:47
به نظر من: پیر مغان می گوید که منتظر آن وعده های دور و دراز شیخ مشین، از مائده های زنده و واقعی بهره ببر و کامی بجو
امیرعلی داودپور
2019-08-19T11:01:33
پیر مغان پیر زردتشتی استاگر اهل نظام یادشان نمی آید ، قوم مغان همان قومی هستند که در ابتدای حمله اسلام به ایران سر بریدند و در آتش زنده سوزاندند. دور باد از دامن حافظ گرامی ستایش خداوندان شیوخ عرب، نام او حافظ است نه خائن
ابوالفضل
2021-01-15T06:05:00
سلام خدمت همه ی دوستانی که زحمت کشیدن و نظراتشون رو نوشتن و کسانی که بعدها ممکنه بیان مثل بنده نظرات رو بخونن , بنده تمام نظراتی که تا امشبی که دارم براتون مینویسم رو مطالعه کردم و البته مقداری هم متعجب شدم از بعضی آرا , گویا بعضی ازدوستان فراموش کردن در مورد چه کسی و راجع به چه چیزی دارن صحبت میکنن , اگر بنا بود شعر حافظ رمز آلود و پُر از ایهام و مِجاز و استعاره و کنایه نباشه که دیگه حافظ نبود و ماندگار نمی شد , من متعجبم از کسانی که میخوان برای تعیین مصداق برای مراد حافظ از پیر مغان تاویل و تفسیرخودشون رو مطلق بدونن و بگن این هست و غیر از این نیست , چه کسانی که میگن مراد از پیر مغان حضرت امام حسین هست چه کسانی که میخوان به شکل مطلق بگن که نه آقا قطعا مراد حافظ جناب زردشت بوده , هر کس میتونه برای تعیین مصداق ضمایر مستتر در شعر حافظ نظر شخصی خودش رو داشته باشه و هیچ کس هم نمیتونه مانع این بشه ولی اینکه شخص بیاد به شکل مطلق تعیین مصداقی که خودش انجام داده رو درست بدونه و بقیه رو چه مستقیم چه غیر مستقیم بی سواد و احمق و چه و چه مورد خطاب قرار بده قطعا این کار قبیح و غلط هست حالا چه از سمت رفقای مذهبی چه غیر مذهبی باشه , گاهی اوقات اینطور از حرف ها برمیاد که گویی شخص اصلا با خود حافظ کاری نداره فقط دوست داره که منظور حافظ همونی باشه که او می خواد , نه دیگر اشعار حافظ رو در نظر میگیره نه انگار شناختی از حافظ داره , تک.تک ما مجاز هستیم اعتقاد شخصی خودمون رو در هر بابی داشته باشیم اما مجاز نیستیم این نظر شخصی رو به همه چیز و همه کس تحمیل کنیم اونم به حافظی که درسته بسیاری از اشعارش رمز آلود و مبهم هست ولی با خوندن دیوان ایشون چیزهای زیادی میشه از اعتقادات و ایین و مرام و معرفت او فهمید , برای واضح تر شدن منظورم مثال اگر بهوام بزنم اینطور میگم که یه شخص میتونه آتئیست و خدا ناباور باشه , نظر شخصی او محترم هست در عین حال حق هم داره حافظ رو دوست داشته باشه و اشعارش رو بخونه و حظ کنه تا اینجا مشکلی نیست مشکل از جایی شروع میشه که این شخص بخواد به زور بگه حافظ هم آتئیست بوده , موحد یا آتئیست بودن حافظ که دیگه از رموز شعر حافظ نیست , کاملا مشخص هست که او فردی بوده یکتا پرست و کتاب الهی مسلمانان رو هم از بر داشته و به خاطر همین معروف شده به حافظ , شخص آتئیست حق داره هر اعتقادی داشته باشه و حقم داره اشعار حافظ رو بخونه و از ظاهر شعر او با نگاه هنر برای هنر لذت ببره ولی حق نداره حافظ رو مصادره به مطلوب کنه و شاکله ی کلی او رو تحریف نه به نفع جریان فکری خودش........... مثال آتئیست رو گفتم چون واضح تر میتونستم منظورم رو باهاش برسونم........نظرات رو بنده که خوندم همچین حسی بهم دست داد که گویا رفقا بدون در نظر گرفتن خیلی از اطلاعات و مسلماتی که از دیوان حافظ میشه متوجه شد و شاکله ی کلی حافظ رو فهمید دوست دارن حافظ رو به نفع مکتب فکری خودشون که بهش تعلق خاطر دارن مصادره به مطلوب کنن , نه آقا حافظ حافظه و شاکله ی کلی او مشخصه که متعلق به چه جریان فکریی هست و کسی حق نداره او رو به نفع جریان فکری خودش مصادره کنه , برای تعیین مصداق در همین غزل و بیت پیر مغان رفقای مذهبی اصرار دارن که حتما حافظ منظورش امام حسین علیه سلام بوده از اون طرف کسانی به شکل مطلق میگن که جناب زردشت مورد منظور حافظ بوده , اگر بنا بود به طور مطلق و واضح مشخص باشه چه کسی مراد حافظه که خب چرا اصلا رمز گونه صحبت می کرد , مستقیم اعلام می کرد مراد و منظور او چه کسی هست دیگه , هر کس حق داره مصداقی در ذهن خودش برای این بیت بسازه ولی حق نداره نظرش رو مطلق بدونه و به ویگران هم تحمیل کنه , از طرفی بعضی هم که انگار کلا دیوان حافظ رو یک دور هم نخوندن و هیچ شناختی از حافظ ندارن , برادر و خواهر گرامی حافظ فقز این غزل رو که نگفته یه دور دیوانش رو بخونید تا تصویر کلی او براتون واضح بشه , بدون غرض ورزی هم بخونید , بدون مصادره به مطلوب , مثلا من زردشتی یا مسیحی یا یهودی یا اصلا کافر باشم حق ندارم نظر و اعتقادات و گرایشات خودم رو به زور به کسی که میگه هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم تحمیل کنم که...............خلاصه ی صحبت طولانیم همین یک جمله ست که : تمام ما حق دارین هر اعتقاد و آیینی داشته باشیم ولی حق نداریم اشخاص بزرگی چون حافظ رو مصادره به مطلوب کنیم.
ش.
2020-12-17T01:30:37
سید خلیل هم این قطعه را خوانده است... با آن تنبور سحرانگیزش...
بی‌نام ۲
2021-02-22T05:49:10
شعر را که می‌شود جاهای دیگر خواند, من به شوق خواندن نظرات اینجا می‌آیم. بسیار متاسفم که خیلی‌ها زحمت خواندن نظرات را به خود نداده‌اند و یک روایت احتمالا مجعول را پشت سر هم نوشته‌اند. آنهائی که برای اشعار دیگر حافظ مومنم که حرفی برای گفتن ندارند تا پای مذهب حافظ به میان می‌آید چنان عالم‌وارانه اظهار فضل می‌کنند که سبب حال این روزهایمان را می‌توان فهمید. بروید از کتاب کسی چون دکتر خرمشاهی که عمری را در این راه صرف کرده دلیل بیاورید. حرف ملائی بر سر منبر و بعد اظهاراتش در خواب هم شد دلیل؟ یکی نوشته عشقت رسد به فریاد... و احتمالا حتی نمی‌داند که این شعر چطور می‌تواند خواند شود. ملا نصر‌الدین هستند انگار، لباس فاخر شعر حافظ را می‌خواهند به دگمه تفاخر‌های بی جای تبعیض‌آلوده بدوزند.
میثم
2020-07-30T22:48:59
با درود . نمی‌دونم چجوری بگم و به کی اعتراض کنم ، این جماعت که تکلیفشون روشنه با خودشون و روی حرفم با تاریخ ما باشه بهتره ... نمی‌دونم اینجا نظرات بر چه اساس تایید میشن . امشب دوست عزیزی رو خواستم با سایت شما آشنا کنم و در مقدمه کلی تعریف کردم و از کاربران فرهیخته سایت گفتم (که البته بیراه نیست) منتها نمی‌دونم چرا زیر این شعر اینطور بود و بسیار مایه خجالت بود .. اینکه یک روایت بی سروته رو که معلوم نیست کی خواب دیده و کی تعریف کرده رو به شکل یک تفسیر متقن بیان کردن و این گفتار تکراری رو ده ها بار ارسال کردن که انگار وظیفه دارن تو مغز همه فرو کنن چرا باید اینقدر تکراری تایید بشه؟ چیزی که واضحه یه کپی پیست رو عیناً آوردن بدون هیچ خلاقیتی اینجا گذاشتن و بهم درود فرستادن و نسبت‌های ناروا به کاربرانی که اتفاقا نظرات ادیبانه تری از خود داشتن رو دادن !!! بر اینها حرجی نیست ولی این در شأن سایت پرمایه تاریخ ما نیست . در رد سخن این مدعیان همین بس که حافظ (حداقل به طور رسمی) سنی مذهب بوده و نه محب اهل بیت !! چجوری به این نتایج رسیدید شما ؟ آیا میشه گفت (اتفاقا با صراحتی روشن تر) چون حافظ مصرع الا یا ایها الساقی ادر کأسا و ناولها از یزید ابن معاویه رو در غزلش تضمین کرده پس از محبان اون بوده؟؟؟ یا با توجه به طنز نهفته در بیت (پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت ، آفرین بر نظر پاک خطاپوشش باد)! احتمالا آتئیست بوده؟ زیاده جسارت است ...
احمد غفاری
2020-06-07T04:48:53
به نام خدا چه زشت بود نظر برخی از کسانی که دنباله رو هوا و هوس هستند و برای خودشون میخوان حضرت حافظ رو ملعبه کنند . و شاید جای تعجب نباشه که وقتی کسی نمیتونه نور مطلق امام حسین ع رو در عالم ببینه چگونه میخواد ارادت حافظ رو به قرآن و اهل بیت درک کنه . واقعیتش اینه که هر کسی دنبال هوا و هوس بره همه چیز رو میخواد دلیل بیاره که من کارم اشکال نداره. بقیه نمی‌فهمن و من میدونم. جدا از شاهکارهای ادبی شعر نمیشه بدون قرآن و اهل بیت به این اشعار نگاه کرد و دنبال دو تا کلمه مغ و آتش رفت که زرتشت چنین بود و چنان . این جماعت به نظرم دارن آبروی زرتشت رو هم میبرن .
عمو سعید
2020-08-30T19:14:35
متاسفانه ادمین تاریخ ما نظرمنو پاک کردحالا با یک بیت از حافظ نظرم رو دوباره می گم:دور شو از برم ای زاهد و بیهوده مگویمن نه آنم که دگر گوش به تزویر کنم
ستاره سهیل
2020-08-16T23:18:13
با سلام به دوستان ..اینکه مراد حضرت حافظ از پیر مغان، کیست را خدای حافظ میداند و خود او ..اما اینکه او ارادتمند به خاندان وحی نبوده حرفی است گزاف .. و این نه نظری شخصی است که در بسیاری از اشعار گرانقدرش، خود این را بیان نموده .. چه گاه صریح و بی‌پرده و چه گاهی پوشیده و مستعار ..اما شمایی که به تندی، منکر این ارادت هستی و اشارات کلام حافظ را تا موبد زردشتی که شراب انگوری را نقد به او داده ، تقلیل میدهی، پسندیده است تا تعبیر خود را از مصداق دیگر غزل حضرتش (که در ذیل آورده شده) بیان کنی تا انصاف شما بر مخاطبِ منصف آشکار شود :" زان یار دلنوازم شکریست با شکایتگر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت ...رندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کسگویی ولی شناسان رفتند از این ولایتدر زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجاسرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت ...از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزودزنهار از این بیابان وین راه بی‌نهایت ...عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظقرآن ز بر بخوانی در چارده روایت "تنها امیدوارم کلام حافظ را تا " گله‌مندی او از بی‌لطفی به مخموران شراب انگوری، و تشنه نگهداشتنشان از این لذت نقد " تحقیر نفرمایی .‌.!!یا حق ..
محمد
2020-09-05T12:20:23
چرا که وعده تو کردی و او به جا آورد... حضرت ابراهیم هیچوقت وعده نداد که فرزندش رو ذبح کنه. بهش تکلیف شده بود. اگر بیت به شکل زیر بود شاید با تفسیر محبان اهل بیت سازگارتر بود: مرید خون خدایم ز من مرنج ابرام!چرا که بر تو مقدر شد او به جا آورد.
دکتر محمد ادیب نیا
2017-08-06T23:03:17
مُغان جمع مُغ و آنان کسانی اند که برای عبادت پیروان خود همواره آتش معبد را روشن نگاه می دارند و پیر مغان در اینجا کنایه از امام حسین علیه السلام است که آتش عشق محبت الهی را همواره در معبد دل مومنان روشن نگاه می دارد. آنچنانکه در روایتی از رسول خدا آمده است که یاد حسین علیه السلام آتشی در سبنه ها برپا می کند که هیچ چیزی نمی تواند آن را خاموش نماید. قالَ رَسُولُ اللّهِ صلّی اللّه علیه و آله:اِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ علیه السّلام حَرارَةً فی قُلُوبِ الْمُؤ منینَ لا تَبْرَدُ اَبَداً.پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله فرمود:برای شهادت حسین علیه السلام ، حرارت و گرمایی در دلهای مؤ منان است که هرگز سرد و خاموش نمی شود.(جامع احادیث الشیعه ، ج 12، ص 556)مُغان جمع مُغ و آنان کسانی اند که برای عبادت پیروان خود همواره آتش معبد را روشن نگاه می دارند و پیر مغان در اینجا کنایه از امام حسین علیه السلام است که آتش عشق محبت الهی را همواره در معبد دل مومنان روشن نگاه می دارد. آنچنانکه در روایتی از رسول خدا آمده است که یاد حسین علیه السلام آتشی در سبنه ها برپا می کند که هیچ چیزی نمی تواند آن را خاموش نماید. قالَ رَسُولُ اللّهِ صلّی اللّه علیه و آله:اِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ علیه السّلام حَرارَةً فی قُلُوبِ الْمُؤ منینَ لا تَبْرَدُ اَبَداً.پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله فرمود:برای شهادت حسین علیه السلام ، حرارت و گرمایی در دلهای مؤ منان است که هرگز سرد و خاموش نمی شود.(جامع احادیث الشیعه ، ج 12، ص 556)بنابراین در ادبیات عرفانی و اشعار خواجه شیراز لسان الغیب پیر مغان اشاره و تلمیحی به وجود مقدس امام حسین علیهم السلام می باشد که مستانه راه صحرا را پیش گرفت و آتش جاویدان را در دل های همگان بر افروخت و این هنر اعجاز آمیز حافظ شیرین سخن است که چنین رندانه در فضای فکری همه عاشقان نقش آفرینی می نماید. درود بر روان پاک این مرد الهی که هنرمندانه ترین عشق ورزی را به مومنان عاشق حق و حقیقت می آموزد. والحمد لله رب العالمین علی کل حال.
نادر..
2017-04-02T16:35:54
تو نیز باده "به چنگ آر" و راه صحرا گیر ..
نعمت اله
2018-09-15T11:03:04
سلاماین شعر با شعر دلم فریفته آن شمایل عربیست از ابن حسام خوسفی قرابت معنائی دارد جالب اینجاست که حافظ و ابن حسام تقریبا در یک زمان می زسته اند و بسیاری از اشعار ابن حسام شبیه اشعار حافظ است.
ایرانی
2018-08-19T00:03:38
بعضی از دوستان گرامی لطف کنند تعصبات را کنار گذاشته و بجای نظرات کورکورانه و سطحی با دیدی فلسفی و اندیشه ای عمیق تر به غزل های حافظ نگریسته و بعد اظهار نظر فرمایند. با تشکر.
محمد صالحی
2018-10-01T10:52:03
چیزی ک حافظ و شخصیت او را برای جالب می کند همین گنگ بودن است که بعد از سال ها هنوز بحث بر سر شیعه بودن و نبودن اوست اما موضوعی که ناراحت کننده است هم همین است که از میان این همه معتنی دلنشین و سخنان زیبا و بیان خاص حافظ هنوز هم هستند کسانی که مجادله بر سر شیعه بودن یا نبودن حضرت میکنند..رها کنید چه اهمیتی دارد؟ شعر حافظ چند پهلوست هر کس برداشت خودش را دارد اما هیچ کس نمیتواند به طور قطع نظر بدهد که حضرت چه منظوری از بیت هایش دارد
محمد رضا
2018-03-09T19:49:43
جناب مهربان ای کاش در مشرک و کافر کردن دیگران این قدر عجله نمی داشتید . خداوند نیز در قرآن بسیار از انبیا و اولیا و مقامات ایشان تعریف و تمجید کرده ، آیا خداوند هم عیسی پرست یا سلیمان پرست بوده ؟ خود ببینید این تفکر در دو دهه اخیر چه بلاهایی را که باعث نشده .هر روز گروهی با یک نامی سر برآورده ، یکی می شود داعش و آن یکی القاعده . که ما موحدین هستیم و فلانی و فلانی مشرک . پس برویم در اجتماعاتشان بمب بگذاریم و با هواپیما فلان برج را بزنیم و در فرانسه و فرودگاه بروکسل مردم را بکشیم و در فلان شهر فیلیپین و نیجریه و روسیه مردم را به آسمان بفرستیم . اندکی آرام باشید . شاید آن منبری به قول شما کذاب و پریشان حال به خدا نزدیک تر باشد .
ارشک فیلوسوفیا
2018-05-19T07:30:42
درود بر روان و فروهر سوشیانس اشو زردشت اسپنتمان که چنین خرد خویش به میان آورد که هزاره ها پس از مرگ حافظ حقله او به گردن پای بندی داردو آفرین بر خرد حافظ برای گزینش نیکو پایانی الوده به نفرین به آنان که سخن حافظ را به دزدی ستانده و بازبینی و برگردانی و تفسر به رای میکنند وگرنه عالم و آدم همه میدانند که پیر مغان«زردشت»کیست و شیخ که
یکی (ودیگر هیچ)
2021-10-23T00:26:57.0741624
به نام او اگر حواشی را یکبار از اول تا به آخر مرور کنیم به چند نکته پی می بریم . اول آنکه اهل شریعت یعنی متعصبان کور حافظ را هم کیش خود می پندارند (شامل مسلمان و زرتشتی و کلیمی و...) و برای اثبات درستی پندارشان حاضر به مقاتله می باشند!  دوم اهل طریقت که در ظاهر روشن فکرترند و خود را موجه تر می دانند و اندرز و پند می دهند ولی اینان نیز گرفتار شیطان نفسند و دور از حقیقت!  سوم اهل معرفتند و همگان را به صلح و خوبی و انصاف رهنمون هستند ولی ایشان نیز حیرانند و به حقیقت امر دست نیافته اند!  و اما از اهل حقیقت تنها یکی و خود حافظ هستند که هر چه می گویند گوش شنوایی نیست !  حال خوش و احوال خوش و نغمه بلبل و انرژی مثبت و هر چیز این جهانی هدف نیست ! بلکه اثرات جانبی  نوشیدن می الهی یا معنوی است و آنچه اصل است دستیابی به حقیقت وجود است که هرکسی به تنهایی باید این راه صعب العبور را طی نماید و شیخ و مرشد و پیر تنها دلیل (بمعنای راهنما) این راهند!
در سکوت
2022-03-18T00:22:06.4825041
این غزل را "در سکوت" بشنوید
دکتر صحافیان
2022-11-03T09:34:06.6736306
درود بر شما....بسیار عالی...تفسیر بهشت به بهترین زبان
دکتر صحافیان
2022-11-05T08:53:04.5883711
این سرمستی حال خوش از کجا آمد، که راه را به ما نشان داد؟ ساقی که بود و از کدام میخانه آورد؟(سه سوال به خاطر هیجان حال خوش- در نسخه خانلری بیت اضافه‌ای است که سوال از نوع موسیقی هم می‌کند:چه راه می‌زند این مطرب مقام شناسکه در میان غزل، قول آشنا آورد؟)۲- تو هم برای رسیدن به حال خوش ازین باده بجوی و به دشت سرسبز برو که پرندگان نیز نوای خوش برایت ارمغان دارند.۳- و شکایت از فروبستگی کار و قبض درونی نکن، که نسیم صبحگاهی گره از جانت خواهد گشود.۴- آمدن بهار همراه گلها به ویژه نسرین زیبا، مبارک است همچنین خوش باشی بنفشه و یاسمن.۵- اکنون نسیم جان بخش صبا، چون شانه‌سر سلیمان خبر خوش آورده و شادی و گشایش از سرزمین ملکه سبا آورده است.۶- درمان فروبستگی جان، ناز دلربای ساقی است، سر از زانوی غم برآور که طبیب با داروی جانگشا آمده است.۷- ای شیخ(مدعی)از من دلگیر نشو که مرید پیر مغان هستم، چرا که تو وعده حال خوش دادی و او این بهشت نقد را برایم فراهم کرد.۸- و در این میان به عشق آن ترک تنگ چشم سپاهی افتخار می‌کنم که بر من یک لاقبا( چون به مقام فقر رسیدم، هستی مجازی‌ام را به باد داد) حمله آورد.۹- اکنون که به درگاه معشوق پناه آورده‌ام، زمان و زمانه در اختیار من است( فراتر رفته‌ام).دکتر مهدی صحافیانآرامش و پرواز روح  پیوند به وبگاه بیرونی
رند
2023-03-09T13:57:35.973652
(شاه بیت غزل 145)   فلک غلامی حافظ کنون به طوع کُنَد که اِلتِجا به درِ دولتِ شما آورد آنگاه که طالبی چون حافظ از بابت مست حقیقت بودن، دریافت قلبی از منشاء حقایق هستی، کسب معارف هستی، بکارگیری عقل انسانی برای اتصال به عقل فعال، شوق به وصل، مشاهدۀ عشق، زیبائی و صداقت حقیقی و پیروی از رهنمودهای عقل فعال متمول گشت موعد وصل به درگاه حق برایش فراهم آمده و آنگاه است که چرخ روزگار با رغبت به خدمت او در خواهد آمد.
برگ بی برگی
2023-04-02T06:26:58.4327842
چه مستی است ندانم که رو به ما آورد که بود ساقی و این باده از کجا آورد؟ در باره پیر و راهنمایِ معنویِ حافظ مباحث بسیاری مطرح است و بنظر میرسد پرسشی که در مصراع دوم در باره هویتِ ساقی مطرح شده است پاسخی باشد به آن سؤال، یعنی حافظ که همواره تاکید دارد بر همراهیِ با خضری در این راه زیرا خطرِ گمراهی در آن است، خود اصطلاحن اویسی بوده و همچون اویسِ قرنی بدونِ پیر و راهنمای معنوی به چنین معرفت و مرتبه ای رسیده است ، "که بود ساقی؟" علاوه بر ناشناخته بودنِ ساقی دلالت دارد بر متفاوت بودنش نسبت به ساقیِ باده هایِ انگوری که مَجاز هستند  همچنان که در مصراع اول مستیِ ناشی از این باده را نیز خارق‌العاده و از نوعِ دیگری معرفی می کند و منشأ چنین باده ای را نامعلوم ، اما آنچه بدیهی ست اقبالِ بلندِ حافظ است که اینچنین مستیِ بی نظیری به او روی آورده و موجبِ تبدیل و تحولِ او گردیده است . تو نیز باده به چنگ آر و راهِ صحرا گیر که مرغِ نغمه سُرا  سازِ خوش نوا دارد حافظ می‌فرماید چنین باده ای که ماهیت و مبدأ آن نامعلوم است بسیار گیرا و مؤثر است ، پس‌ دیگران را نیز ترغیب و دعوت می کند در بدست آوردنِ چنین باده ای ، صحرا نمادِ این جهان و تجلیاتِِ وجه جمالی خداوند در همه ذراتِ آن  است و دیدنِ چنین زیبایی هایی با چشمِ نظر و نگاهِ عاشقانه و حافظ از ما می خواهد تا راهِ چنین صحرایی را در پیش گیریم، در مصراع دوم مرغِ نغمه سرا کنایه ای ست از شخصِ حافظ و می‌فرماید در این صحرا و چمن مرغانی نغمه سُرا چون حافظ با دیدنِ این همه گُل و زیبایی به وجد آمده و چنین غزلهایِ نابی را می سُرایند که خوش راهنما و دلیلی هستند برای پیدا کردنِ شناخت و معرفت نسبت به خود و این صحرای زیبا و می توانی از این باده هایِ معنایی بهرمند گردی. دلا چو غنچه شکایت ز کارِ بسته مکن که بادِ صبح نسیمِ گره گشا آورد حافظ پس از دعوتِ انسانها به تماشایِ این صحرا بوسیله چشمِ جان بینِ خود و بهرمندی از ابیات و غزل‌هایی که چونان باده ناب مؤثر است در مست شدنِ انسان به صحرا و زیبایی هایِ آن، می‌فرماید اگر پس از مدتی تماشا و کارِ معنوی دیدی هنوز گُلِ وجودت باز نشده و تبدیل به گُل نشدی نا امید مباش و به کارِ خود ادامه بده زیرا سرانجام نسیمِ صبحِ سعادت لطفِ خداوند را که گره گشا ست با خود خواهد آورد و گره از کارِ بسته تو باز و غنچه ات شکفته می شود . رسیدنِ گُل و نسرین به خیر و خوبی باد بنفشه شاد و کَش آمد، سمن صفا آورد گُل نمادِ بُعد جسمانی و رشد در حدِ کمالِ انسان و نسرین نماد زیبایی و تجلیِ صفاتِ ذات خداوند است در بُعدِ ظاهر و سیمایِ چنین انسانی که غنچه وجودش در صحرا با شرایطِ ذکر شده باز و تبدیل شده است و حافظ به این دو خیرِ مقدم‌ می‌گوید که وجودِ چنین گُلی زینت بخش و موجبِ خوب و زیباتر شدنِ صحرا یا این جهان می گردد، بنفشه نمادِ بُعدِ هیجانیِ چنین گُلِ نوشکفته ای ست که شاد و خندان می آید و سَمَن نمادِ صفا و لطافتِ درونیِ او که این نیز متاثر از صفتِ ذات  یا جانی ست که امتداد خداوند است و حافظ با بهره گیری از نمادِ گُلهایِ ذکر شده ضمنِ توصیف چهار بُعد چنین انسانی که خوبی، صفا، شادی و لطافت را به این‌ جهان آورده است به او خوش آمد گویی می کند. صبا به خوش خبری هُدهُدِ سلیمان است که مژده طرب از گلشنِ سبا آورد گلشنِ سبا استعاره ای ست از عالمِ معنا و حافظ بادِ صبا را در خوش خبری به هُدهُد تشبیه می کند که پیغامهای شادی بخش را از جانبِ بلقیس و ملکه سرزمین سبا برای سلیمان می آورد ، حافظ می فرماید بعد از آنکه گُلِ معنویِ یک انسان باز شده و با ذکری که در ابیات قبل رفت به جمعِ گلهایِ صحرا پیوست، بادِ صبا از گلشنِ سبا یا ملکوتِ خداوند مژده طرب آورده و به بیانِ شادی و طرب انگیزیِ باشندگان و فرشتگانِ  آن گلشن می‌پردازد که از شکوفا شدنِ گلِ وجودیِ حتی یک انسان  اینچنین شادمان شده و پایکوبی می کنند. این طرب انگیزی بدلیلِ اثباتِ چیزی ست که خداوند در خلقتِ انسان از آن آگاه بود و فرشتگان عالمِ به آن نبودند و تنها بدی‌ها و فسادِ انسان را در رویِ زمین دیده و برای این خلقِ جدید اعتراض داشتند. علاجِ ضعفِ دلِ ما کرشمه ساقی ست برآر سر، که طبیب آمد و دوا آورد خداوند  در قرآن انسان را  ضعیف توصیف نموده است و بدی ها و فسادی که فرشتگان از آن دم  می زدند نتیجه همین ضعفِ انسان است اما حافظ می‌فرماید این ضعفِ انسان که پس از حضور در این جهان بناچار و برای بقایِ خود که از عالمِ جان و معنا آمده است خویشتنِ جدیدی را همانند سازی می کند تا در جهانِ فرم و ماده امکانِ زیست یابد ، چنین ضعف و بیماریِ دلبستگی به جهان علاج دارد  پس  سر بر آور و ببین که ساقی یا مرغانِ نغمه سُرایی چون حافظ با کرشمه و خرامان بر بالینِ بیمارِ ضعیف آمده و دوا یا جامی شفا بخش در دست دارند که علاجِ این ضعفِ انسان است.  مریدِ پیرِ مُغانم، ز من مرنج ای شیخ چرا که وعده تو کردی و او بجا آورد پیرِ مغان یعنی عاشقی که دلش به عشق زنده و جاودان شده باشد و ابراهیمِ خلیل ،حضرت حسین ابن علی ، بایزید بسطامی، حسین ابن منصورِ حلاج ، مولانا ، عطار و حافظ از آن جمله هستند، اما شیخ انسانی ست که اسیر و زندانیِ باورهای خود شده است، زیرا که از باده خردِ ایزدی و نغمه سُراییِ مرغان رویگردان است و در نتیجه به تماشایِ صحرا نمی رود و زیبایی ها را نمی بیند پس‌ با عشق بیگانه بوده و هر کسی را در جهتِ باورهایِ خود نبیند تکفیر و تحقیر کرده و با سطلِ ماست و اسید از او پذیرایی می کند و به تصورِ خود خدمتی به دین و انسانها می کند تا آنان را به بهشتِ موعود رهنمون شود، اما درواقع او و وعده بهشتش کاذب بوده و شیخ با چنین سیره و روشی قادر به عملی کردنِ وعده خود نخواهد بود ، در طرف دیگر پیرِ مغان یا اولیای خدا و بزرگانی چون حافظ که گُل وجودشان شکفته، به عشق زنده و گُلِ صحرای این جهان شده اند با نغمه سُرایی خود در این صحرای زیبا به غنچه هایِ دیگر کمک می کنند تا چهار بعدِ گُل آنان نیز شکفته و به زندگی یا خداوند زنده شوند و در همین جهان بهشتِ خود را تجربه کنند، آن بزرگان  با عشق ورزی و نه با کینه توزی و نفرت پراکنی وعده خود را بجا آورده  و دیگران را به بهشتِ هر دو جهان رهنمون می شوند و حافظ با نهایتِ ادب از شیخِ کینه توز می خواهد از او رنجیده خاطر نشود زیرا که پیرو و مُریدِ اینچنین پیرانِ مغانی ست و نه خشک مغزانی چون شیخ و زاهد. به تنگ چشمیِ آن تُرکِ لشگری نازم که حمله بر منِ درویشِ یک قبا آورد تُرک نمادِ سپید رویی یا زیبایی ست و در اینجا رمزِ خداوند و لشگری به معنیِ جنگاوری آمده است، تُرکانِ جنگاور در آن دوران تیر اندازان ماهری بودند که با تنگ‌کردنِ مردمکِ چشم دیدِ بهتری یافته و در حالی که سوار بر اسب بودند با دقتِ تمام دشمن یا شکارِ خود را هدف قرار می دادند، امروزه هم در عکاسی هرچه دریچه یا مردمکِ لنزِ  که حُکم چشم را در دوربینِ عکاسی دارد تنگ و بسته تر باشد، تصویرِ بدست آمده از دقت، عمقِ میدان و وضوحِ  بیشتری برخوردار می شود، حافظ می‌فرماید او یا عاشقی که مُراد و راهنمایش پیرِ مُغان است به مرتبه ای از درویشی یا فقر می رسد که از هرچه غیر اوست مستغنی و نسبت به حضرتِ معشوق در فقرِ مطلق بسر می برد، اما هنوز  به اندازه یک لا قبایی حجابِ بین او و حضرتش وجود دارد که اگر آن هم برداشته شود او به وصلِ کامل یا مرتبه فنا می رسد، پس به آن تُرکِ زیبارویِ لشگری که تیر و تیغش خطا نمی رود  می نازد و تکیه می کند تا به حمله ای آن قبا و حجابِ برجای مانده را هدف قرار داده و از میان بردارد و این لحظه ای ست که حافظ یا عاشق  با خداوند یا زندگی با وحدتِ کامل می رسد. فلک غلامیِ حافظ کنون به طوع کند که التجا به درِ دولتِ شما آورد حافظ می‌فرماید پس‌از رسیدنِ به مُقام یا مرتبه فنا که از بالاترین مراتبِ کمال است فلک یا چرخِ هستی به طوع یا فرمانبرداریِ محض غلامیِ حافظ و یا عارفِ به حق پیوسته را می کند در حالیکه  حافظ به التجا و گرفتنِ پناه و حمایت به دولت‌سرایِ شما (احتمالن درباریان حاضر در محفل ) مراجعه نموده است، یعنی حافظی که به درگاهِ شما دولتیان آمده بی نیاز از هر چیزِ بیرونی ست و بهرِ طمع به سیم و زر اینچنین نغمه سُرایی نمی کند، بلکه فلک در ملازمتِ اوست و اگر چیزی بخواهد برای او مهیا می کند. در غزلی دیگر می‌فرماید؛  نه به تنها حَیَوانات و نباتات و جماد / هرچه در عالمِ امر است به فرمانِ تو باد و مولانا می فرماید  ؛ هرکه مُرد اندر تنِ او نفسِ گبر / مَر وِرا فرمان بَرَد خورشید و ابر  و البته که عارف از چنین امکانی در جهتِ دستیابی به چیزهایِ این جهانی استفاده نمی کند، اما در امورِ معنوی و رسیدنِ به کمال و مراتبِ بالاتر  ممکن است از آن بهره ببرد.          
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳
2023-05-04T11:34:14.6907764
عجیب است  چندبار صحبت یک شیخ فرضی در پای این غزل خواجه نوشته شده شیخ دری کی بوده؟ حالا فرضا چنین شخصی بوده و چنین حرفی زده و یکی خواب دیده این خواب نما شدن ها از نشانه های خرافات پرستان است نظر حافظ در باره این شیخ ها کاملا مشخص است و در همین غزل و همین بیت هم داره چنگ به صورت شیخ می زند  تو را خدا بس کنید تصرف بی‌جای حضرت لسان الغیب که دشمن خونی این شیوخ بوده 
Gündoğan
2023-07-05T07:53:55.038719
فرض کنید پسری عاشق دختری بنام مثلا سکینه میشود و در وصف چشم و ابروی سکینه، برایش شعری از یک شاعر را میخواند، پسر دیگری هم عاشق دختری بنام مثلا کلثوم میشود و همان شعر را در وصف کلثوم برایش میخواند. آیا شاعر، آن شعر را در وصف سکینه و کلثوم گفته بود؟ آیا منظور شاعر از وصف یار و چشم و ابروی او سکینه خانم بود یا کلثوم خانم؟ قطعا هیچکدام. مگر اینکه شاعر خودش صراحتا اسم سکینه یا کلثوم یا هر فرد دیگر را ببرد یا مضمون شعر بگونه ای باشد که ما را قطعا به فرد موردنظر راهنمایی کند. سکینه و کلثوم جزو مصادیق شعر آن شاعر فرضی هستند و آن دو پسر در خیال خود آن شعر را بر معشوق خود تطبیق میدهند همین. و هزاران بلکه میلیونها سکینه و کلثوم در دنیا وجود دارد که زیبایی و جمالش مطابق شعر آن شاعر فرضی میتواند باشد. اما اینکه منظور شاعر دقیقا چه بوده بحث دیگری است. 
فاطمه یاراحمدی
2023-08-20T13:45:42.9012514
سلام! در کتابی که جناب زرین کوب درباره حافظ نوشته اند، سخن زیبایی در مورد اینگونه ابهامات میگویند. تقریر ایشان این است که انسان عاقل هنگامی به معناهای کنایی عبارات متوسل می‌شود، که معنای واقعی آنها در اندیشه ناجور بنماید. حال که معنی همیشگی پیر مغان در این بیت خوش می نشیند، لزومی ندارد به دیگران ربط داده بشود. از طرفی پر مخاطب بودن شعر حافظ به این دلیل است که وی نامی از معشوق نبرده و نمی‌خواهد ببرد، او مطلق عشق را می بیند و آن را ستایش می‌کند و از این است که همگان معشوق خود را در پس ابیات او می بینند. خواهشی که از عزیزان دارم این است که برای اشعار روشن دیگران مخاطب سازی نکنند، چرا که اگر این کار لازم بود، خود شاعر آن را انجام می داد.