گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

حافظ:ساقی ار باده از این دست به جام اندازد عارفان را همه در شُربِ مُدام اندازد

❈۱❈
ساقی ار باده از این دست به جام اندازد عارفان را همه در شُربِ مُدام اندازد
ور چُنین زیرِ خَم زلف نهد دانهٔ خال ای بسا مرغِ خِرَد را که به دام اندازد
❈۲❈
ای خوشا دولتِ آن مست که در پایِ حریف سر و دستار نداند که کدام اندازد
زاهدِ خام که انکارِ مِی و جام کند پخته گردد چو نظر بر میِ خام اندازد
❈۳❈
روز در کسبِ هنر کوش که مِی خوردنِ روز دلِ چون آینه، در زنگِ ظُلام اندازد
آن زمان وقتِ میِ صبح فروغ است که شب گِردِ خَرگاهِ افق پردهٔ شام اندازد
❈۴❈
باده با محتسبِ شهر ننوشی زنهار بخورد باده‌ات و سنگ به جام اندازد
حافظا سر ز کُلَه گوشهٔ خورشید برآر بختت ار قرعه بدان ماهِ تمام اندازد

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۱۵۰

تصاویر

کامنت ها

سجاد
2015-08-19T00:18:09
انَّ ناشِئَةَ اللَّیلِ هِی اشَدُّ وَطْأً وَ اقْوَمُ قیلًا. انَّ لَک فِی النَّهارِ سَبْحاً طَویلًا «2».شب را برای عبادت بگذار و روز را برای شناوری در زندگی و اجتماع. علی علیه السلام گویی شب یک شخصیت و روز شخصیتی دیگر است.حافظ چون مفسر است و پیچ و تابهای قرآن را خوب درک می‌کند، با زبان رمزی خود همین موضوع را که شب وقت عبادت و روز موقع حرکت و رفتن به دنبال زندگی است، در اشعارش آورده است‌ حافظ جزء کسانی است که می‌خواهند آنان را وسیله‌ای برای گمراهی و انحراف جوانان قرار دهند. وقتی جوانان ببینند یک شخصیت خیلی بزرگ و شاعر هنرمند عالی کارش شرابخواری و هرزگی بوده، می‌گویند بنابراین ما هم برویم مثل حافظ بشویم، از او که بهتر نیستیم؛ در صورتی که اشعار حافظ، همه عرفان و معنی است و تمام شعرهایش به صورت رمز است. تاریخ این‌طور بیان کرده که حافظ اساساً یک مرد عالم بوده نه شاعر، و تا دویست سال بعد از وفاتش عالمی شمرده می‌شد که گاهی هم شعر می‌گفته است.بعد از دویست سال جنبه‌های علمی او مغفولٌ عنه و فراموش شد و به صورت یک شاعر، معروف شد.عالمی بود که کارش تفسیر قرآن هم بود و اصلًا مفسر قرآن بود و معمولًا کتاب کشّاف زمخشری را تدریس می‌کرد. مردی بود عارف و مفسر و عالم، و اساساً در این عوالمی [که برخی می‌گویند] نبوده است ولی زبان شعرش زبان رمز است برگرفته از کتاب شهید استاد مطهری به نام انسان کامل
ادب دوست
2015-08-20T15:08:04
میفرماید:روز در کسب هنر کوش ، که می خوردن روزدل چون آینه ، در زنگ ظلام اندازد شگفتا که می الست آینه دل را به زنگ ظلام بیالاید!!!!
شهریار
2015-09-10T01:11:37
سپاس
میاحیان
2015-11-14T21:10:05
حافظ رحمه الله علیه مفسر نیست . او عینیت سوره مبارکه .... نمی گویم چون که کشف خودم است . هر بی ادبی به حافظ توان و سزا دارد سال ها این سزا را تحمل کردم وقتی به این آرامش رسیدم که که ترکان مغول را در آزار زبان پارس شناختم . اولین شناخت من قرآنی بود بعد قدرت مغولها (مغولان)نمی نویسم اندیشه های ایرانی با شمن پرستی مغایر است . حافظ اولین و تنها کسی است که مغولها را .... نامید و بهترین نام را برای قاتلها ( از این که ها را برای این مغول بکار می برم خوش حالم چون پست ترین نکبت اند ) او به راحتی با الحمد پیوست نشانه ای که هر شمن پرست مغول را می آزارد . زنده باد پاکی زنده باد الله
حسین
2015-03-21T13:24:47
سلام ، خیلی ممنون از توضیحی که راجع به این شعر دادید برای من واقعا سوال بود که چرا حافظ می خوردن روز را منع می کند. در ضمن آیا سایت یا کتابی هست که سال نوشتن اشعار حافظ رو ذکر کرده باشه و یا اصلا سال نوشتن اشعار حافظ مشخص هست؟
سیدعلی ساقی
2016-11-15T20:58:48
ساقی ار باده از این دست به جام اندازد عــارفان را همـــه درشــــرب مدام اندازد " از این دست" دو معنا دارد: 1 – این گونه 2- با این دست ، مدام نیز ایهام دارد : 1- پیوسته 2- شراب معنای بیت : اگر ساقی همیشه به این شیوه ی دلکش وبا این دست و ساعدبلورین شراب در جام بریزد ؛ بی تردیدعارفان نیز بامشاهده ودریافت طراوت ؛حلاوت وظرافت این شیوه ؛ شیفته ی شراب نوشی شده وپیوسته خودرابا این متاع مشغول خواهند نمود. ور چنـــین زیر خم زلف نهـــد دانه ی خالای بســـــا مـرغ خــرد را که به دام اندازد و اگر ساقی دانه ی خال را اینچنین دلبرانه و دلستانانه؛ زیر حلقه ی زلف پنهان نماید؛ چه بسامرغان خرد فراوانی را که به دام زلف و خال کشیده وصیاددانه آنهاراصیدکند.منظور اینست که نه تنها عاشقان ؛بلکه عارفان؛زاهدان وتمام کسانیکه ادعای عقل وخرد ودانش دارنددرمقابل این شیوه ی دلکش وفریبا؛تسلیم شده وگرفتارخواهندگردید. بقیه در ادامه ی مطلب ای خوشـــا دولت آن مست که در پای حریفســـــــــــر و دســــــتار نداند که کدام اندازدمستی بمعنای از خود بیخود شدن اوج لذت عشقورزی بوده وعاشقان در راه رسیدن به معشوق؛بارها حالاتی ازانواع مستی راتجربه می نمایند. در رقص سماع که در میان دراویش مرسوم بوده ؛ حالتی رخ می دهد که افر اد ازفرط مستی؛دستار از سر بدر کرده ودر پای حریف {یار؛مراد؛دوست ؛معاشر؛} می اندازد.حافظ اوج این سرمستی را حالتی میداند که فردازبی خودی نداند که سرخود رابه پای حریف بیاندازد یادستاری را که به سرش بسته است. زاهــــــــــــد خام که انکــــــــــار می و جام کند پختـــــه گردد چو نظـــــــــــــر بر می خام اندازدزاهد خام اندیش که شراب نوشی را نفی و انکار می کند ، اگر یک نظر نه به شراب رسیده وپخته ؛ حتا به شراب خام وکال که چندان اثربخش نیزنیست بیاندازد ،پخته میگردد و دست از خام اندیشی بر می دارد. روز در کسب هنر کوش، که می خوردن روز دل چون آینـــــه در زنگ ظــــــــــــلام اندازدروز به دنبال کسب و کار و فراگیری هنروصنعت باش وشب شراب بنوش که شراب نوشیدن در روز؛دل همچون آینه را کدر و سیاه می کند.این بیت وبیت بعدی مفعوم " عبارت هرسخن جایی وهرنکته مکانی دارد" را به اذهان متبادر می سازد. آن زمان وقت می صبح فروغ ست که شب گرد خـــــرگاه افق پرده ی شــــــــام اندازدزمانی هنگام نوشیدن شراب صاف و روشن است ،که شب فرا برسدوگرداگردافق؛ پرده ی سیاه شام اندازد وتو بانوشیدن شراب صاف وروشن؛همچنانکه روشنایی صبح رابه کام می کشی؛باروشندلی پذیرای صبح باشی. باده با محتسب شــــــهر ننـوشی ، زنهار بخــــــــورد باده ات و سنگ به جام اندازد به هوش باش که با محتسب شهر{کسانیکه همیشه نفع خودرا درنظرگرفته وحسابگرانی هستند که به محض احساس خطر؛پشت رفیق خودرا خالی کرده ودرصورت لزوم براحتی آنهارا می فروشند.}شراب ننوشی که شراب تورا می نوشد و سپس جام تو را می شکند "نمک می خورد و نمکدان می شکند. " حافظا ؛ سر زکله گوشه ی خورشید بر آربختت ار قــــــــــــرعه بدان ماه تمام اندازد 8- ای حافظ اگر بخت یاری کند و آن ماه رخ قسمت تو شود ، سرافراز وسربلندخواهی شد وسربه آسمان خواهی کشید .مفهوم مجازی عبارت "سر زکله گوشه ی خورشید بر آر" موردنظراست که اشاره به اوج سربلندی وسرافرازی دارد.
نیاز
2016-03-05T04:18:29
لطفا تعبیر " می خام" را تفسیر کنید، ممنون
شرح سرخی بر حافظ
2014-01-10T01:50:54
سرزنش شاه منصور است در شیراز که به جای تدارک لشگر جهت جلوگیری از حمله ی امیر تیمور به عیش و عشرت پرداخته و کشور را فراموش کرده بود . تاریخ سرایش در حدود سال 789 است یعنی دو یا سه سال قبل از فوت حافظ
رضا س
2019-11-17T04:37:06
دقیقا همینطوره آقای حامد. من هم همیشه از افرادی که اشاره به شراب عرفانی در اشعار حافظ میکنند(که البته معدود مواردی هم در شعر حافظ وجود داره که اشاره به می عرفانی داره) میپرسم پس چطور حافظ با شاه ابواسحاق و شاه شجاع دمخور بود که هر دو معروف به شرابخواری بودند و از امیر مبارزالدین بیزار بود که به گواهی تاریخ فردی مذهبی بود و میکده‌ها رو بست. حافظ بیشتر از همه به خیام ارادت داره و تفکرش تقریبا خیامیه. و همونجور که شما گفتید به اسطوره‌های ایرانی خیلی زیاد توجه داشته. البته در مورد حضرت علی هم یک بیت داره(ای دل اگر قدم زنی در ره خاندان به صدق/ بدرقه رهت شود همت شحنه نجف) و امام زمان هم یک بیت که تشبیه شاه منصور به امام زمان و احتمالا تیمور به دجاله(کجاست صوفی دجال فعل ملحد شکل/ بگو بسوز که مهدی دین پناه رسید) که همین هم در فقه شیعه احتمالا مشکل خواهد داشت و یک اشاره غیر مستقیم هم به پیامبر اسلام داره(در این چمن گل بی‌خار کس نچید آری/ چراغ مصطفوی با شرار بولهبیست) همین. نه قصیده‌ای در وصف پیامبر و نه خلفا و امامان که تقریبا در میان سایر شعرا همچین موردی دیده نمیشه و معمولا حداقل یک قصیده یا چند بیت در وصف پیامبر اسلام دارند. در مقابل چندین بار نام شاه شجاع و شاه منصور و شاه ابواسحاق رو آورده و قصایدی هم در موردشون داره.
برگ بی برگی
2020-04-18T17:20:24
ساقی ار باده از این دست به جام اندازدعارفان را همه در شرب مدام اندازد ساقی در اینجا یعنی خدا و یا عارفی که با او به وحدت رسیده و یگانگی رسیده باشد، از این دست یعنی گیرا و از جنسِ خوب و خالص، پس حافظ میفرماید اگر حضرت دوست از این نوع باده و می که شرح آن را خود داده است که نه دردِ سر می آورد و نه خماری، را در جام ریخته و به عاشقان ارائه کند، آنان بواسطه این شرابِ ناب به مراتبِ عالیِ عرفان رسیده ، و در شربِ مُدام خواهند بود، شُربِ مدام یعنی جریانِ آبِ زندگی در آنان پیوسته جاری می‌باشد و مستی از آن عارفان گسسته نمی‌گردد.ور چنین زیر خم زلف نهد دانه خالای بسا مرغ خرد را که به دام اندازدزلفِ یعنی دنیایِ کثرت و ماده که از کوچکترین ذره ها  تا کهکشان‌ها و نمادهایِ حیات و زیبایی هایِ این جهان را شامل می شود، دانه خال یعنی جوهر و ذاتِ هر چیزی که قائم است به ذاتِ اصلی و زوال ناپذیر خداوند، پس‌حافظ ادامه میدهد اگر انسان بتواند با چشمِ جان بینِ خود تشخیص دهد که خداوند یا زندگی اینچنین ذات و جوهرِ خود را زیرِ خمِ زلف و زیبایی هایِ این جهان قرار داده است، چه بسیار مرغانِ خردی که به چنین چشمی بینا شده باشند، در دام افتاده، صیدِ حضرتِ دوست خواهند شد ، به همین دلیل عارفان در هرچه نظر کنند آن را جلوه ای از ذاتِ الهی می بینند و به همین جهت است که شکلِ ظاهریِ آن شخص یا شیء را در دل قرار نداده و از آن طلبِ شادی و سعادتمندی نمی کنند. ای خوشـــا دولت آن مست که در پای حریفســـــــــــر و دســــــتار نداند که کدام اندازد حافظ می‌فرماید اگر انسانِ عاشق با چنین چشمی جهانِ مادی و زلف را بنگرد، مست شده و از مواهبِ جهانِ مادی نیز بهرمند شده و به دولت یا سعادتمندی دست می یابد، ای خوشا یعنی خوش به حال آن کسی که از می زندگی بخش حضرتش سرمست شده و سر از پا نمیشناسد که دستار را در پایِ حریف اندازد و یا سر را بدهد ، دستار نمادی از هم هویت شدگی ها نسبت به چیزهای این جهانی از قبیلِ اعتبار و دانشِ کتابی و سر نشانه ای از درد ها و فکرها از قبیل خشم ، حسادت ، خود بزرگ بینی ، تحقیر دیگران ، بدگویی ، دروغ ، غیبت ، کینه ، و هیجاناتِ دیگر که همگی از جنس درد هستند را در پای حضرتش قربانی کند تا کاملاً به او زنده شود .حریف یعنی عارف یا پیرِ راهنما و انسانی که به عشق زنده شده باشد. زاهـــــــــــدِ خام که انکــــــــــار می و جام کندپختـــــه گردد چو نظـــــــــــــر بر می خام اندازدزاهدِ خام یعنی انسانی که صرفاً از سر فکر و ذهن عبادت خدا را بجا میآورد و خدای ساخته ذهن و تصورات خود را می پرستد که اگر نگاه و جهان بینی خود را به زندگی تغییر دهد و به می معنویت زندگی بخش بیندیشد و ظرفیتِ جامِ دلِ خود را باز و وسعت بخشد او به یکباره متحول و پخته خواهد شد و تغییر بزرگی را احساس میکند و این تغییر زنده شدن به خداست که گاهی با هفتاد سال عبادت در حالی که سر و دستار را حفظ می کند امکان پذیر نمی باشد . بنظر می رسد حافظ قصدِِ بیانِ این مطلب را دارد که اگر زاهد خامی کرده و بوسیله عبادات ظاهری در حالی که خشم و کینه و حسادت خود را حفظ کرده و غیرِ هم کیشانِ خود را دشمنانی می بیند که قصد گرفتن و کم کردن دلبستگی های مادی او را دارند و برای آنها دعای مرگ و نابودی کند، راه به جایی نخواهد برد، روز در کسب هنر کوش، که می خوردن روزدل چون آینـــــه در زنگ ظــــــــــــلام اندازدحافظ میفرماید ای انسان در روز یعنی همه اوقات در کار بر روی خود برای رها شدن از دردها و هم هویت شدگی های خود کوشش و کسب مهارت (هنر) کن و از این جهان و مادیات آن می طلب نکن چرا که می های این جهان نه تنها شادی و آرامش خیال به انسان نمی دهند بلکه دل انسان که در آغاز جوانی زلال و عاری از زنگار میباشد را کدر و تیره میسازد . می های این جهان فقط می انگوری نیست و شامل می ثروت ، می شهرت ، می مقام و شغل ، می زیبایی چهره و قدرت جوانی و ....میباشد که انسان هویت خود را از آنها گرفته، خود را با آنها توصیف میکند و از آنها طلب سرمست و شادی میکند اما هرگز با قرار دادن چیزها در مرکز و دلِ بسته خود به آن دولت و نیکبختی نخواهد رسید_آن زمان وقت می صبح فروغ است که شبگرد خرگاه افق پرده شام اندازدمیفرماید ای انسان زمان می صبحگاهی یا می پرتو افشان معرفت وقتی است که تاریکی و جهل مانعی برای رسیدن نورخرد به تو باشد و آنگاه است که باید از حضرت دوست آن می را طلب کنی تا به نور خرد و معرفت روشن شده آب زندگانی در تو جاری شود . خرگاه در اینجا به معنی سراپرده و خیمه افق که در مشرق است و جایگاه خورشید یا خداوند که با پرتو افشانیِ خود پرده شامِ جهل و ظلمت را می اندازد تا نورِ حضرتش بر جانهای مشتاقان بتابد .باده با محتسب شهر ننوشی زنهاربخورد باده‌ات و سنگ به جام اندازدبسیار زیبا میفرماید مراقب باش با خود حسابگر و نگه داشتن من ذهنیت این باده و می را که از حضرتش طلب کرده ای نیاشامی چرا که او باده را مینوشد و جام را میشکند یعنی که می را تلف کرده و اجازه زنده شدن به او و جاری شدن آب زندگانی در تو به عنوان من اصلی و خدایی ات را نخواهد داد و با سنگ زدن به جام آن را شکسته و امکانِ دسترسی دوباره به شرابِ عشق را از تو می گیرد. حافظا سر ز کُلهِ گوشه خورشید بر آر بختت ار قرعه بدان ماهِ تمام اندازد گوشه خورشید یعنی پرتوی از انوارِ الهی و حافظ می‌فرماید ذاتِ انسان از جنس و پرتوی ست از نورِ آن یگانه خورشیدِ عالم اما کلاهی بنامِ خویشتنِ توهمی یا منِ ذهنی مانعِی ست برای این پرتو افشانی انسان، اما اگر بخت  و سعادتمندی و لطفِ الهی یارِ باشد و خداوند قرعه را به نامِ انسانی بزند که خود را از کلاه و خویشتنِ کاذیش رهانیده و ماهش تمام شده باشد، آنگاه او نیز همچون حافظ و مولانا سر برآورده با پرتوِ نوری که ادامه خداوند است جهان را روشن نموده و انسانهای بسیاری را از جهل و تاریکی بیرون می آورد.
فرخ مردان
2017-08-03T14:15:37
@ نیاز:(دهخدا، ذیل "خام")|| قسمی از شراب . (برهان قاطع) (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ). شراب نورس . (انجمن آرای ناصری ). مقابل شراب پخته ؛ معروف است که شراب خام بهتر از پخته است :بر ما بباش و دلارام گیرچو پخته نخواهی می خام گیر.
سامان
2018-01-14T10:07:39
سجاد جان، اتفاقا حافظ بزرگ‌ترین شاعر و آرتیست ِ تاریخ ایران است. تمام مفاهیم و تعابیر عرفانی و دینی هم مواد ِ خام ِ آفرینش ادبی او بودند.
نادر..
2017-06-16T14:07:13
ای خوشا دولت آن مست که در پای حریفسر و دستار نداند که کدام اندازد..
حامد
2019-02-15T01:38:56
با سلامنظر بسیاری از دوستان در مورد اینکه منظور می الست بوده است بسیار زیبا و خیال انگیز است اما متاسفانه منطبق با واقعیت نیست توصیه میکنم این دوستان در مورد تاریخ شاهان آل مظفر و رابطه و دوستی نزدیک آنان با حافظ بزرگ مامخصوصا شاه شجاع و شاه شیخ ابواسحاق مقداری تحقیق کنند و ببینند که حافظ عزیز ما همیشه در محضر این بزرگان به مجلس باده مینشته و منظور او از باده همین شراب واقعی بوده است و گرنه به قول یکی از دوستان باده خام و یا باده مست ویا باده یک منی را چطور میتوان به باده الهی ربط دادضمنا در اشعار حافظ وابستگی بسیاری به اسطوره های ایرانی مانند جم و بیژن و منیژه و رستم و کیکاووس و غیره دیده میشود در صورتی که حتی یکبار هم نام پیامبر و ائمه آورده نشده است و شعر ستاره ای که بدرخشید و ماه مجلس شد را نیز حافظ برای شاه شجاع معروف به ابوافوارس گفته است نه برای پیامبر اسلام
نیکومنش
2018-02-12T19:13:44
درود بیکران بر دوستان جان ساقی ار باده از این دست به جام اندازدعارفان را همه در شرب مدام اندازدقطعا اگر ساقی(در اینجا خداوند)جام وجودی طالبان و عاشقان را از چنین باده روح افزایی که در الست جام وجود مرا بدان منقش کرده پر کند ،عارفان و عاشقان با در کشیدن چنین می جان افزایی همیشه طالب ان بوده و دست از ان می برنداشته ودایما طالب نوشیدن آن‌می‌،خواهند بود 2_ور چنین زیر خم زلف نهد دانه خالای بسا مرغ خرد را که به دام اندازددانه خال؛ تاریکی است که به هنگام شهود حق بر روی لوح جان عاشق نقش می بندد که هیچ دانا و حکیمی سرّ ان نداند در این لحظه که خداوند بر لوح دل عاشق پاکباز تجلی می کند (والشمس و والضحی)ضمیر پاک عاشق که به وسعت عرش هست در مقابل درخشش حسن حق قرار گرفته و تصویری از وجود عاشق بر روی لوح جان عاشق به رنگ سیاه نقش می بندد که دل عاشق چون اینه بتواند فروغ حسن حق را به حق منعکس گرداند این لحظه به همراه شنیده شدن جرس (صوت ممتد سفیر مانندی )به گوش جان عاشق هست تا عاشق از هیبت ان صحنه جان خویش را نبازد و انچه ضمیر عاشق مشاهده می کند تاریکی در داخل رو شنایی است و تاریکی دیگری چون زلف دور ان دو را فرا گرفته است ،روشنایی نور حق بوده و تاریکی تصویر ضمیر عاشق بر روی لوح جان .این رویداد به خال سیاه تشبیه شده که زیرکترین خردمندان هم در دام تعبیر و تفسیر چنین رویدادی اسیر و درمانده شده اند .3_ای خوشا دولت آن مست که در پای حریفسر و دستار نداند که کدام اندازدخوشا به حال ان عاشق مست و بیخودی که در چنین رویارویی با حریف عشق خویش (خداوندو مستی حاصل از شهود او)اختیار از دست داده وقادر نخواهد بود که کوچکترین تصمیمی در این لحظه از خویش صادر نماید و قطعا این عاشق به سعادت جاودانه نائل گشته است.4_زاهد خام که انکار می و جام کندپخته گردد چو نظر بر می خام اندازدمی خام :ذوقی که بدون واسطه پیر و راهنما بر دل عاشق و خدا جو افاضه گرددمی رسیده و پخته: ذوق و حالی که بر اساس ارادتمندی سالک در محضر مراد از خمخانه پیر و راهنما بر جام وجودی سالک افاضه شده و باعث بر داشته شدن حجاب های نفسانی شده و چهره مقصود بر عاشق مشخص می شودآن زاهد خدا جویی که با زهد به دنبال خدا شناسی بوده و عبادت او عاشقانه نیست و حال عاشقان و مستی انها برای او بی معنی بوده و انکار ان حال را می کند در صورتی که تنها یک فروغ اندک از مستی ذوق الهی در جانش منعکس شود حال او دگرگون شده واز خامی گمان خویش بیرون امده و دل اگاه خواهد شد 5_روز در کسب هنر کوش که می خوردن روزدل چون آینه در زنگ ظلام اندازدسالک عاشق خدا جو می بایستی به هنگان روز دست در کار و دل با یار داشته و به هنگام شب و سحر جام وجودش را از می محبوب خویش سر شار سازد و پرداختن دل به محبوب به هنگام روز و روشنایی که وقت تلاش و کسب هنر است چون از سوی محبوب توجهی در روز به قلب عاشقان نمی شود باعث ناکامی عاشق شده و دل او به علت ناکامی تیره و تار خواهد شد.6_آن زمان وقت می صبح فروغ است که شبگرد خرگاه افق پرده شام اندازدچرا که خداوند زیبایی می روشنایی بخش خویش را به وقت صبح بر جام وجودی عاشقان دل پاکی ارزانی می دارد که شب زنده دار بوده وبه وقت شفق که اسمان خیمه گاه تاریکی را از سر بر می دارد نظاره گر طلوع زیباییهای خداوندی باشند7_باده با محتسب شهر ننوشی زنهاربخورد باده‌ات و سنگ به جام اندازدای عاشق پاکباز به هیچ وجه در مورد ذوق و مستی خویش با حاکم و حسابرس شرع صحبت نکن و از مستی خویش بر او ارزانی مدار چرا که چنین افرادی نا محرم بوده و از مستی و راستی تو سو استفاده کرده و به تو خیانت خواهند کرد و چه بسا حکم به کفر تو داده و سنگسارت کنند -حافظا سر ز کله گوشه خورشید برآربختت ار قرعه بدان ماه تمام اندازدحافظ ای عاشق دل سوخته اگر قرعه شهود به نام تو افتد و یار تو را خواهد با کنار رفتن گوشه کله سیاه و تاریک وجودین تو که بر روی افتاب درونت گسترانیده شده است سیمای یار به صورت ماه کامل بر لوح جانت مشهود خواهد گردید.سربه زیر و کامیاب‌
ارت
2018-06-05T23:13:49
معمولا یکی از نشانه های بسیار جدی اعتیاد به الکل و جنون های الکلی مصرف الکل در صبح است و از طرف دیگر کسی که صبح به طرف هر گونه اعتیادی میرود عملکردهای روزانه او مختل خواهد بود و زندگی انگل واری پیدا خواهد کرد0 حافط بخوبی اعتیاد به الکل را میشناسد و ان را تقبیح میکند0
ارت
2018-06-05T23:34:53
به نظر میرسید شاه منصور یک معتادالکلی بوده که توانایی کنترل أمور مملکتی را نداشته است. حافظ او را به ترک روزانه شراب دعوت میکند و از نگاه من در أین تجویز یک دستور زندگی است نهفته است که میگویدروز وقت کار است و تو هم باید به زندگی روزمره بپردازی و یک دستور طبی، بعضی از معتادین قادر به ترک اعتیاد نیستند بنابراین حافظ او را به ترک کامل فرا نمیخواند به قول متخصصین harm redaction را توصیه میکند0 از همه مهمتر شراب نوشی در روز توسط پادشاه بد اموزی دارد و از او میخواهد حداقل در تاریکی بفترات خلاف کند که قبح ان برداشته نشود0
حنّان
2021-11-21T11:30:23.2922196
ممنون از شما به بخاطر نکته خوبتان
در سکوت
2022-03-18T00:23:48.790234
این غزل را "در سکوت" بشنوید
دکتر صحافیان
2022-12-10T07:37:47.3636098
اگر ساقی ازلی( آورنده حال خوش) این گونه زیبا شراب به جاممان می‌افکند، همه عارفان و آگاهان را به شرب مدام می‌آورد.( حال خوش دائمی- خوشا آنان که دائم در نمازند)۲- همچنین اگر در زیر موها که در چهره‌اش آمده، خالی زیبا می‌نهد( زیبایی‌اش را تماما به جلوه می‌آورد)، پرندگان خرد فراوانی را به دام می‌آورد و عاشق می‌کند.۳- پادشاهی آن مست خوش باد! که از فرط مستی و حال خوش نمی‌داند سر بیندازد یا کلاه؟!۴- زاهد ناآگاه نیز که از سر خامی، شراب و جام را انکار می‌کند، اگر به شراب خام( تاثیرگذار) توجه کند، پخته و آگاه می‌شود.۵- روزها به کسب هنر روی آور، که مستی روز آیینه دلت را زنگ زده و تاریک می‌کند(منع باده خوردن روز:- دست در کار خلق باشد و البته دل با جبار- وقت هنرجویی و علم جویی است-باعث افشای رازها می‌شود-هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد)۶-شب که سراپرده بزرگ خود را افکند، زمان خوردن این شراب که چون سپیده پگاه روشن است، فرامی‌رسد.۷- هیچ گاه با محتسب( شحنه یا مدعی) شراب نخور( افشای راز نکن)، شرابت را می‌خورد و جامت را می‌شکند(انکار می‌کند- خانلری: ننوشی حافظ، بیت بعدی را هم ندارد)۸- اکنون که سرنوشت قرعه خوشبختی برایت زده و دیدار آن ماه‌پیکر فراهم آمده، بر تاج خورشید نیز سر افتخار بالا بیاور!دکتر مهدی صحافیانآرامش و پرواز روح  پیوند به وبگاه بیرونی  
میر ذبیح الله تاتار
2023-01-20T19:33:34.498387
این حضرت لسان الغیب را که می‌خوانم بیشتر به بزرگی اش پی میبرم. روز در کسبِ هنر کوش که می خوردنِ روز دلِ چون آینه، در زنگِ ظُلام اندازد من دوستی دارم متاسفانه معتاد به الکل است هر چه کردیم وادار به ترک الکل نتوانستیم. ایشان اگر در شب الکل بخورد کمتر روانش مختل میشه، اگر از طرف روز به ویژه صبحگاهی بنوشد آن روز تمام روز عصایش مختل و جنون دارد. این بیت حافظ اندرز بزرگیست برای آنعده کسانیکه اعتیاد به الکل دارند  
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳
2023-05-02T23:30:37.7399544
خوبی تعبیرات عرفانی این است که می شود هرچه دوست داشتی بگویی  نه فکت برای اثبات است نه کسی چیزی از آن برداشت می کند که قابل رد و قبول باشد همین جا را ببینید چقدر تعابیر عجیب و غریب و گاه متضاد شده است برای اثبات از کتاب آقای مطهری مثال می آورند. ایشون هم نظری داشته و بیان کرده نظرشون هم برای خودشون محترم است. اما دلیل نیست که بهترین و دقیق ترین نظر باشد با وجود اینکه تخصص ایشان فقه و فلسفه بوده نه ادبیات درست است که سخن حافظ چونان شخصیتش بسیار فنی و پیچیده است اما با مراجعه به زندگی ایشان در شهر شیراز در سه زمان مختلف (زمان شیخ ابواسحاق، مبارزالدین محمد و شاه شجاع) و ارتباطاتی که داشته و همچنین شناخت بسیار کاملی که از موضوع شراب داشته است می توان تا حدود زیادی پرده از ابهام سخنش برداشت فقط خوشم میاد از حافظ که همه را به هم ریخته و راه خودش را می رود