حافظ:دوش از جنابِ آصف پیکِ بشارت آمد کز حضرتِ سلیمان عشرت اشارت آمد
❈۱❈
دوش از جنابِ آصف پیکِ بشارت آمد
کز حضرتِ سلیمان عشرت اشارت آمد
خاکِ وجود ما را از آبِ دیده گِل کن
ویرانسرایِ دل را گاهِ عمارت آمد
❈۲❈
این شرحِ بینهایت کز زلفِ یار گفتند
حرفیست از هزاران کاندر عبارت آمد
عیبم بپوش زنهار ای خرقهٔ می آلود
کان پاکِ پاکدامن بهرِ زیارت آمد
❈۳❈
امروز جایِ هر کس پیدا شود ز خوبان
کان ماهِ مجلس افروز اندر صدارت آمد
بر تختِ جم که تاجش معراج آسمان است
همت نگر که موری با آن حقارت آمد
❈۴❈
از چشمِ شوخش ای دل ایمانِ خود نگه دار
کان جادویِ کمانکش بر عزمِ غارت آمد
آلودهای تو حافظ فیضی ز شاه درخواه
کان عنصرِ سَماحت بهرِ طهارت آمد
❈۵❈
دریاست مجلسِ او دَریاب وقت و دُر یاب
هان ای زیان رسیده وقتِ تجارت آمد
کامنت ها