حافظ:گر مِی فروش حاجتِ رندان روا کند ایزد گنه ببخشد و دفعِ بلا کند
❈۱❈
گر مِی فروش حاجتِ رندان روا کند
ایزد گنه ببخشد و دفعِ بلا کند
ساقی به جامِ عدل بده باده تا گدا
غیرت نیاوَرَد که جهان پُر بلا کند
❈۲❈
حقّا کز این غَمان برسد مژدهٔ امان
گر سالِکی به عهدِ امانت وفا کند
گر رنج پیش آید و گر راحت ای حکیم
نسبت مَکُن به غیر که اینها خدا کند
❈۳❈
در کارخانهای که رَهِ عقل و فضل نیست
فهمِ ضعیف رایِ فضولی چرا کند؟
مطرب بساز پرده که کس بی اجل نمرد
وان کو نه این ترانه سُراید خطا کند
❈۴❈
ما را که دردِ عشق و بلای خُمار کُشت
یا وصلِ دوست یا میِ صافی دوا کند
جان رفت در سرِ می و حافظ به عشق سوخت
عیسی دَمی کجاست که احیایِ ما کند؟
کامنت ها