گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

حافظ:کِلکِ مشکین تو روزی که ز ما یاد کند بِبَرَد اجرِ دو صد بنده که آزاد کند

❈۱❈
کِلکِ مشکین تو روزی که ز ما یاد کند بِبَرَد اجرِ دو صد بنده که آزاد کند
قاصدِ منزلِ سِلمی که سلامت بادش چه شود گر به سلامی دلِ ما شاد کند؟
❈۲❈
امتحان کن که بَسی گنجِ مرادت بدهند گر خرابی چو مرا، لطفِ تو آباد کند
یا رب اندر دلِ آن خسرو شیرین انداز که به رحمت گذری بر سرِ فرهاد کند
❈۳❈
شاه را بِهْ بُوَد از طاعتِ صدساله و زهد قدرِ یک ساعته عمری که در او، داد کند
حالیا عشوهٔ نازِ تو ز بنیادم بُرد تا دگرباره حکیمانه چه بنیاد کند
❈۴❈
گوهرِ پاکِ تو از مِدْحَتِ ما مُستَغنیست فکرِ مَشّاطِه چه با حُسنِ خداداد کند؟
ره نبردیم به مقصودِ خود اندر شیراز خُرَّم آن روز که حافظ رَهِ بغداد کند

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۱۹۰

تصاویر

کامنت ها

محمد عسگری - وفا -
2016-06-24T23:49:45
بنام خداوند جان و خردضمن تشکر از بنیان گذاران و اداره کنندگان گرانقدر تاریخ ما، می خواهم درخواستی صمیمانه و صادقانه را با شما و همه دوستان علاقمند به مانایی و پویایی این وب سایت به عنوان مرجعی قابل اعتماد و مفید وموثر ، در میان گذارم. و ان اینکه: فقط حاشیه هایی منتشر شوند که مستند و مدلل و قرین صحت و درستی باشند . و از درج هر گونه نوشته ای که نسبت وثیقی با متن اشعار ندارند، یا جنبه شخصی دارند، یا چنانکه مشاهده می شود سروده هایی با تضمین و استقبال ابیاتند، جدا خود داری فرمایند. دلیل ساده و روشن این تقاضا این است که حاشیه ی با عمق و محتوای غنی عامل جذب مخاطب و پیوند هر چه بیشتر وی خواهد شد. اما حاشیه های طولانی و غیر مستند و گاه شخصی و نیز جدلهاو اظهارات غیر عالمانه کار را به جایی میرساند که مخاطب را از رجوع به حاشیه ها باز دارد. لطف کنید به مرجعیت و اعتبار علمی وب سایت و نیاز میلیونها انسان ایرانی و غیر ایرانی علاقمند به این گنجینه فکر کنید و یقین دارم که چنین خواهید فرمود چون مراد شما همین است. سپاس و درود بر قبیله بیداران و اهل ادب و معنا.
عارف
2013-12-25T16:39:18
یادش بخیر .روزی دوستی نیت کرد و از من خواست تا با دیوان خواجه تفالی بزنم .دیوان که بازکردم همین غزل آمد غزل که قرائت کردم آه از نهادش برآمد گفتم چه شد که چنین سوختی گفت فلانی شیراز خواسگار دختری هستم که هرآنچه سعی مکنم خانواده ها موافقت نمی نمایند و والدینم اسرار میورزند که باید در موطن خود قصر شیرین با دختر ی از بستگانم ازدواج کنم که یقینا بیت آخر غزل همین معنا به من میرساند والله عالم باالضمیر
برگ بی برگی
2019-09-16T12:05:47
ره نـبـردیم بـه مـقـصـود خود انـدر شیــرازخـرّم آن روز کـه حـافـــظ ره بـغـداد کـنـدمراد از شیراز در اینجا همین جهان فرم و مادی میباشد و بغداد نماد جهان بی فرم یا فضای بینهایت یکتایی میباشد که عرفا را سعی بر آن است تا به آنجا راه یابند .بغداد در آن روزگار بسیار آباد و قبله آمال علمای علوم مختلف بوده و هرکس را سودای پیشرفت در سر بوده است میبابست رنج سفر بر خود هموار و عزم آن دیار می نمود .
زینب
2021-02-19T18:39:39
سال گذشته حدود ده روزی به اربعین مونده بود که تصمیم گرفتیم با خواهرم اینا راهپیمایی اربعین رو حضور پیدا کنیم و چون تاریخ پاسپورتم گذشته بود خیلی امید نداشتم که جور بشه ولی خیلی راحت و عالی جور شد و روزی که می‌خواستیم به سمت مرز حرکت کنیم اخبار حکایت از این داشت که جمعیت زیادی توی مرز موندن و معطل شدن ، اونشب قبل از حرکت من دیوان حافظ رو به نیت اینکه به کربلا می رسیم یا نه گشودم و در کمال حیرت این غزل زیبا آمد .
رضا
2017-10-11T23:00:32
کِلک مُشکیـن تو روزی که ز مـا یـاد کـنـد بــبــرد اجــر دو صـد بـنــده کـه آزاد کـنــد بعضی ازشارحان براین باورندوگفته‌اند که حافظ این غزل را وقتی سروده است که سلطان احمد ایلکانی(ایلخانی) دربغدادحکومت می کرده است. امّا باتوّجه به اینکه هیچ سندِ تاریخی دراین مورد دردسترس نیست ومهمّترازهمه هیچ اسمی ازاو بُرده نشده،این باورچیزی جزحدس وگمان نیست. بنابراین بهترآن است که ازاظهارنظر دراین مورد خود داری کرده وتنهابه معنا ومفاهیم غزل بپردازیم وازنکته های حکمت آمیزسخنان خواجه فیض ببریم.کِلک : نی وقلممُشکین : هم به فتحه خوانده می شود هم به ضمّه، به معنی ِ مُشک آلود، خطّاطان مرکبّ را با مشک و گلاب می آمیزندتاهم هنگام ِ نوشتن، هم وقتی که پاکتِ نامه باز می شود بوی مشک و گلاب در هوا پراکنده شود. اَجر : دست مُزد ،فیض، پاداش ، ثواب بنده : برده ، غلام زرخرید معنی بیت :خطاب به معشوق است، معشوقی زمینی صرفنظرازاینکه مخاطب شاه شجاع یاسلطان احمدایلخانی ویاهرکس دیگراست.آن روزی که به قصدِبنده نوازی وجویای ِ حال ِ عاشق خود، قلم ِ عطرسای ِ تو شروع به نگاشتن ِ نامه‌ای خوش بو به ما کند،کارخیر وخداپسندانه ای انجام داده که پاداش ِ آن بیشترازآزاد کردن دویست غلام وبَرده را خواهد برد.حافظ رندانه وبازبانی شیرین سعی دارد مخاطب رابه نوشتن ِ نامه واحوالپرسی ترغیب نماید. اوهمچنین به ماطرز سخنوری یادمی دهد. درخواستی محترمانه، ادیبانه وبسیارحافظانه، از یک دوست برای پیشقدم شدن درجویای احوال وپُرسش ِ حال دوستارانش. قطعاً آدمی ازهرکسی بااین شیوه وبااین ادب واحتراماتِ عاشقانه،هرچیزی طلب کند به مُرادش می رسد. حافظ دربیانِ عواطف واحساساتِ درونی،نظیرندارد. آن غالیه خط گرسویِ ما نامه نوشتیگردون ورق ِ هستی ما درننوشتی قـاصـد مـنـزل سلمیٰ کـه سلامت بـادش چه شود گر به سلامی دل ما شـاد کـنـد قاصد :پیک و پیام آور ، پیام رسانسلمیٰ : از معشوقان ِ ادبیّاتِ عرب است.همانندِ لیلی ،شیرین،زُهره وغیره"سلمی" دراشعارحافظ استعاره از معشوق است. موسیقی ِ دلنشین این بیت، به یادماندنی ولذت بخش است،معشوق گرچه درنظرگاهِ حافظ جایگاهِ ویژه ای دارد، پیام رسان وپیکی که ازطرفِ اومی آید نیزعزیز وگرامیست واین نشان از بزرگ منشی، صعه ی صدر وادبیّاتِ منحصربفردِ حافظ است که به قلم وقاصدِ معشوق نیز جایگاهِ خاصّی می بخشد.معنی بیت : اگر پیام آورِ معشوق که آرزوی سلامتی اورادارم با سلامی از جانبِ دوست ما را خوشحال کند چه می شود؟البته حافظ "سلامت بادش"رابگونه ای حرفه ای بکاربُرده که هم شامل ِ حال ِ معشوق وهم شامل حالِ پیک می شود.مَرحبا ای پیکِ مشتاقان بده پیغام دوستتاکنم جان ازسرِرغبت فدای نام دوست. امتحان کن که بسی گنج ِ مُرادت بـدهـنـد گـر خـرابـی چـو مـرا لـطـف تـو آبـاد کـنــد گنج ِ مُراد : مُراد به گنج تشبیه شده است. مُراد : کامروایی،به مقصود وآرزورسیدن خراب : کنایه ازپریشان خاطری،حال بد واندوه وافسردگی دردوره ی هجران حافظ درانتخابِ واژه ها،درادبیّات ما یکّه تاز وبی ماننداست ووسواسِ زیادی به خرج می دهد تا ضمن آنکه موسیقی فرح بخشی ازخوانش ِ شعرتولید گردد،ظاهر وباطن ِ کلمات نیز با یکدیگرخویشاوندی، ایهام ِتناسب ویا تضاد داشته باشد. دراین بیت چنانکه ملاحظه می شود، واژه های گنج،خرابی، آبادی، مُراد آرایه های تناسب وتضاد را که به شعر زیبایی ِ خاصی می بخشندخَلق کرده اند.معنی بیت : خطاب به معشوق آزمایش کن و ببین که ؛ اگر لطف و مهربانی تو از پا افتاده‌ای چون من را شاد کند و به سامان برساند به مقصود و آرزوی خویش می رسی . یـا‌رب انـدر دل آن خـسـرو شـیـریـن انداز کـه بـه رحمت گذری بـر سر فرهـاد کـنــد دراین بیت نیزحضرت حافظ،قصدداشته معشوق را با واژه ی "شیرین" وخودش را با واژه ی فرهاد مطرح کند لیکن تنها به این انتخابِ زیبا بسنده نکرده، وسواس ِ انتخابِ بهترین واژه ها دوباره گریبانش راگرفته، حیفش آمده دریک بیت "شیرین وفرهاد" باشد امّاخسرو حضورنداشته باشد! امّا دراین موضوع که حافظ می خواهدبیان کند خسروکه جایگاهی ندارد پس چکاربایدکرد؟ حافظ دست به ترفندی دیگرزده وباهنرمندی خسرو رانیزدر کنارشیرین نشانده است. واز واژه ی "خسروشیرین" معنی معشوقِ خوش حرکات راگرفته است. چون معشوق دراینجاپادشاه است "خسروِ شیرین" واژه ی مناسب وشاعرانه ایست. ضمن آنکه "خسروپرویز" همانگونه که در داستانِ شیرین وفرهاد به حاشیه رانده شده، دراینجانیز شیرین وفرهادبرجسته وپُررنگ شده وخسرومثل همیشه درپس زمینه وکمرنگ حضورپیداکرده است. بدینوسیله بین خسرو ، شیرین ، فرهاد ایهام تناسب برقرار کرده و اشاره ای گذرا به داستان شیرین وفرهاد نموده است. معنی بیت : خداوندا دل ِ آن محبوبِ شیرین حرکات را ازحال وروز من آگاه کن وبراو الهام فرمای تا باعطوفت و مهربانی به عاشق ِ خودسر بزند.دل خرابی می کند دلدار را آگه کنیدزینهارای دوستان جان من وجان شماشاه را بـه بـُوَد از طاعتِ صد ساله و زهـد قـدر یک‌ساعتـه عمـری که در او داد کـنـد اَندرزی حکیمانه برای پادشاهی که مخاطب حافظ است. حافظ درهرغزلی که برای شاهان سروده، نکته های بسیارخردمندانه،اندیشه زا وراهبردی راگوشزد می کرد. خدمتی مفید و باارزش به جامعه وتحریک وتشویق ِ سلطان یا شاه به انجام اموری مهمّ مثل ِ اعطای آزادی، عدالت ودادگستری ومردم داری . حافظ طریق پند واندرز دادن به پادشاهان را همچون روانکاوی مُتبحّر می دانست وبگونه ای به طرح ِ پند می پرداخت که مخاطب ازدل وجان پذیرفته وبا میل ورغبت نسبت به انجام آن اقدام کند. معنی بیت : یک ساعت دادگستری، ایجادعدالت واحقاق ِ حق مظلومین، برای پادشاه که شخص اوّل یک جامعه هست، بهتراز صد سال زُهد وعبادت است.حافظ دراینجا ضمن ِ توصیه وتشویق ِ شاه به انجام کارهای خیروگرهگشایی، اَرزش خدمت به خَلق را دربرابر ارزش ِ زُهد وعبادتی که هیچ گِرهی ازمشکلاتِ مردم راوانکند نمایان ساخته وتوجّه ِکارگزاران حکومتی رانیزبه این نکته جلب کرده است.چوغنچه گرچه فروبستگیست کارجهانتوهمچوبادبهاری گِره گشا می باشحالـیـا عـشـوه‌ی نـاز تـو ز بـنـیـادم بُرد تـا دگـر‌بـاره حـکـیـمـانـه چـه بـنـیـاد کـنــد عشوه : کرشمه ، غمزه ،حرکاتِ دلبرانه ی چشم و ابرو"دگرباره" به نوعی عشوه وناز بنیادبرافکن ِ یار رانیز رنگِ حکیمانه می زند. یعنی آن ازروی حکمت بود گرچه بنیادم را ویران ساخت ولی هرچه توفرمایی عین ِ حکمت است. حکیمانه : از روی حکمت ، عاقلانه بنیاد کند : پایه گذاری کند، بنابنهد ، آغاز کند. معنی بیت : تااینجای کار که کرشمه ها‌ی تو، نازوکِبروغرورتو، بی توجّهی های تو بنیادم راویران ساخته است تا ببینیم بار دیگر حرکاتِ دلبرانه ی تو که همگی از روی حکمت وخردمندی وحق است، چه کارهای حکمت آمیز دیگری طرح ریزی وبنا می نهند. دردایره قسمت ما نقطه ی تسلمیملطف آنچه تواندیشی، حُکم آنکه توفرماییدر زبان فارسی نظیر غزل های حافظ که جامع بین اشعار عاشقانه و افکار عارفانه باگرایش ِ آزاداندیشی وجودندارد. چنانکه ملاحظه می شود غزلی که به ظاهر درمَدح پادشاهی سروده شده،سرشارازنکاتِ حکمی،پند واندرزخردمندانه وای بسا مضامین ِ پُرشورعاشقانه است. به همین سبب است که حافظ یکی از بزرگترین شاعران جهان شمرده می شود و از حیث نظم در لطف ترکیب و تلفیق و بی نیازی در فکر و استقلال در اندیشه به منتهای اوج شاعری رسیده است. دیوان اشعار وی را باید راس کتابهای فارسی دانست. جادارد نظرپرفسور ادوارد براون پیرامون تحقیقات اروپائیان درباره ی حافظ را بشنویم ولذت ببریم. وی حافظ را به طرزی روشن و جالب با معاصر بزرگ وی، "دانت" شاعر ایتالیا، مقایسه نموده و پس از بحثی دقیق پیرامونِ اشعار وی چنین گفته است: "دیوانِ حافظ از هرکلام وکتاب ِدیگران برتراست" و درادامه می نویسد: اشعارحافظ کلامیست انتقادی و نغز، و دارای معانی ِ عمیق و پر مغز......گوهر پـاک تـو از مدحت ما مستغنی‌ست فکـر مشّـاطـه چه بـا حسن خدا‌داد کـنــد مدحت : ستایشمستغنی : بی نیازمشّاطه :کسی که نیک شانه زند وشانه زنی حرفه ی اوباشد، آرایشگرفکر ِمشّاطه : اندیشه وطبع شاعر درمدیحه سرایی به آرایشگرتشبیه شده است. ازآن جهت که شاعر فضایلِ اخلاقیِ ممدوح را بامضامین زیبا نظم می بخشد وباعباراتِ موزون بیان می کند شبیه ِ شانه ایست که موهای پریشان را نظم می بخشد.حُسنِ خداداد : زیبائی بدون دستکاری و آرایش، طبیعی و غیر اکتسابی معنی بیت : جمال پاکِ وپندارپاک ورفتارهای نیکو وفضایل اخلاقی تو، به تعریف وتمجیدِ ما نیازی ندارد. مدح مانیست که تورابرجسته ومعرفی می نماید. توحُسن خدادادی داری واز آرایشگر ومدّاح بی نیازی.انتخاب های حافظ درهمه ی زمینه ها همه بهترینند. او به هیچ چیزمصنوعی وساختگی دل نمی بندد وبه ویژه به "حُسن خدادادی" اهمیّتِ فراوانی می دهد. در جای دیگر می فرماید:زعشقِ ناتمام ما جمال یارمستغنیست به آب ورنگ وخال وخط چه حاجت روی زیبا ره نـبـردیم بـه مـقـصـود خود انـدر شیــراز خـرّم آن روز کـه حـافـــظ ره بـغـداد کـنـد حافظ آدمی پُررمزورازودرعین حال آدم ساده وبی آلایش است. اودائماً درتضاد وتغییراست. گویی که چیزیش هست ونمی تواند هیچ جا آرام بگیرد. زمانی "خوشاشیراز ووضع بی مثالش" سرمی دهد وزمانی دیگرقصدِ خروج ازشیراز کرده وراهِ بغداد درپیش می گیرد. اوانسانی واقع گراست. همانندِ همه ی ما گاه به هدفهای خودنزدیک شده وبه آوازبلند ابرازخوشبختی می کند وگاه دچاریاس وناامیدی شده وبه سببِ فشارمشکلات عدیده ی زندگی، بی هیچ هراسی به بیان ِناکامی ها ونامرادیها می پردازد. معنی بیت : در شیراز به آرزوها واهدافِ خویش نرسیدیم ، ای خوش آن روزی که راه بغداد را در پیش بگیریم،کسی چه می داند شاید آنجا به آرزوهای خود برسیم.سخندانی وخوشخوانی نمی ورزند درشیرازبیاحافظ که تاخودرابه مُلکی دیگراندازیم
حسن دلیر
2018-08-13T20:07:13
تفسیر رضا از این غزل بسیار نیکو و عالی نوشته شده، دستمریزاد
تماشاگه راز
2018-08-10T16:49:32
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالیهمانطور که، علاّمه محترم قزوینی اظهار نظر کرده اند این غزل وغزلی دیگرکه در آن صراحتاً از سلطان احمد شیخ اویس حسن ایلکانی نام برده شده مربوط به این سلطان است. سلطان جلایر ( 784-813) پسر سلطان اویس در سال 784 با پیروزی بر برادر خود سلطان حسین و قتل عام و اطرافیانش بر آذربایجان و بغداد مسلّط شد . او در عین شقاوت و بی رحمی مردمی مدّبر و باهوش بود.حافظ در سالهای اخیرحیات خود علاوه بر نابسانی های موجود دچار دلهره وترس حمله تیمور شده و قصد ترک شیراز را داشته است . این غزل و غزلی دیگر با مطلع :احمد الله عَلی مَعدِلَهِ السّلطان لاحمد شیخ اویس حسن ایلکانیرا برای سلطان احمد جلایر سروده و خیال مهاجرت از شیراز به بغداد را داشته است . باید دانست حافظ از قساوت و بی رحمی های سلطان احمد جلایر آگاهی کامل داشته و به حکم روح آزادیخواهی و صراحت لهجه حتی در این غزل با ایهامی به آن اشاره و اورا به عدل و داد توصیه می کند . بیت پنجم این غزل بی شک از حافظ صریح اللهجه و شجاع است که ممکن است در نسخه یی که برای سلطان احمد جلایر ارسال شده سبب این شده باشد که سلطان احمد در دعوت رسمی او دچار تردید شده باشد و حافظ بعدآً به حکم احتیاط آن را حذف کرده و غزل دیگری که به مطلع آن اشاره شد سروده و برای حاکم بغداد فرستاده باشد . ما براین گفته خود دلیلی نداریم لیکنمفاد ابیات این غزل و غزل دومی و حالت استقبال و در ماندگی حافظ و خبر یورش تیمور، همگی دلالت براین دارد که حافظ ترجیح میداده که از جهنم شیراز به برزخ بغداد راه مَفَرّی بیابد و اینکه آیا خود او آخر الامر پشمیمان شده یا امکانات سفر زاد و توشه دست به هم نداده یا رسماً از طرف سلطان دعوت نشده، قدر مسلّم این است که این سفر صورت عمل به خود نگرفته و عمل شده است . بعضی عقیده دارند که این غزل در پاسخ دعوت نامه سلطان احمد سروده و به بغداد ارسال شده است و گنجانیدن بیت پنجم غزل نیز پاسخ مؤدبانه و غیر مستقیمی است بر ردّ دعوت آن پادشاه ظالم . لیکن این نظریه با مفاد چهار بیت اول غزل کِلکِ سلطان از او یاد کرده و قاصد درگاهش به سلامی دل او را شاد سازد و تقاضا می کند که اینحاجات مر ابرآور و اگر لطف تو خرابی چون من را آباد کند خداوند به تو عوض خواهد داد و دعا می کند که خدا در دل آن شاه بیندازد که از او یاد نماید کاملاً منافات دارد در این صورت چگونه می توان گفت که این غزل با این اشارت و ایهامات جواب ردی بر دعوت قبلی است؟تنها نتیجه یی که می توان از مطالعه این غزل گرفت این است که حافظ می گوید: ( ره نبردیم به مقصود خود اندر شیراز ) واین مصراع می رساند که پس از یک عمر زندگانی پر نشیب و فراز حافظ از کارنامه زندگی و نحوه آن راضی نبوده است.
حسن مقاره
2018-05-07T12:06:26
1_حالیاعشوه نازتوزبنیادم بردتادگرباره حکیمانه چه بنیادکندکندن بجای بردن برای بنیاد2_گوهرپاک توازمدحت مامستغنی ستفکر مشاطه چه باحسن خداداد کندخط بجای فکرآیا این پیشنهاد ها به نظر شماپذیرفته نیست؟
منصور
2022-01-14T11:08:05.3608988
درود وتشکر بهرحال حافظ به هر دلیل وبرای هرکسی که این شعر را سروده باشداینقدر لطیف وپر معنی واهنگین سروده شده که در طول تاریخ همه از ان لذت وبهره برده اند.این نشان اندیشه ازاد وروح پاک اوست
در سکوت
2022-03-31T13:40:06.7221537
این غزل را "در سکوت" بشنوید
دکتر صحافیان
2023-11-04T08:01:35.4008032
قلم خوشبویت آنگاه که به یادم نامه‌ای روان کند، ثواب آزاد کردن دویست بنده را برده است. ۲- چه می‌شود که نامه‌بر منزل معشوقه‌ای چون سلمی(معشوقه معروف عرب) که پیوسته از گزند دور باشد- با سلامی دلم را شاد کند. ۳- چون لطف تو خراب و خمار عشقی چو مرا با توجه، به حال خوش رساند، بسیار گنج خواهش‌هایت را برآورده خواهند کرد.یک‌بار هم که شده ببازمای! ۴- ‌خدایا! بر دل آن پادشاه شیرین عشق، عبور ده که از سر لطف بر سر عاشق بیچاره‌ای چون فرهاد عبور کند( رهایی و آزادی با توجه معشوق در هر چهار بیت) ۵- برای پادشاه یک ساعت دادگری( ایهام به پادشاه عشق و لطف به معشوق) بهتر از صد سال عبادت و زهد است‌( این بیت در خانلری و بسیاری از نسخ نیست) ۶- اکنون ناز و عشوه تو بنیادم را برکند، ببینیم خردمندانه چه بنیادی برایم ‌، می‌سازد!(ایهام: طنز و تعریض: نخواهد ساخت) ۷- گوهر وجودت از تملق و ستایش ما بی‌نیاز است، اندیشه آرایشگر به زیبایی خدادادی چه می‌تواند بیفزاید؟!(ستایش کننده و شاعر به آرایشگر وجود معشوق تشبیه شده) ۸- در شیراز به مقصود حقیقی خود نرسیدیم، خوشا روزی که حافظ به بغداد رود.گرچه ممدوح شاعر سلطان اویس ایلکانی در بغداد بوده است، اما با توجه به عظمت بغداد در دانش و عرفان توجه شاعر به دنیایی والاتر را نشان می‌دهد چه آنکه شاعر هیچ‌گاه از شیراز سفر نکرده و پیوسته وصف آن را کرده است. دکتر مهدی صحافیان آرامش و پرواز روح  پیوند به وبگاه بیرونی